English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
self aggrandizement U تعریف از خود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
class U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classed U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classes U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classing U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
exponent U تعریف کننده
exponents U تعریف کننده
message U قوانین از پیش تعریف شده که کد
messages U قوانین از پیش تعریف شده که کد
polarities U تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
polarity U تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
fail U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
ambiguities U آنچه به روشنی تعریف نشده است
ambiguity U آنچه به روشنی تعریف نشده است
expression U تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
expressions U تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
volt U واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
volts U واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
default U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
default U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaults U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
compliment U تعریف
compliment U تعریف کردن از
complimented U تعریف
complimented U تعریف کردن از
complimenting U تعریف
complimenting U تعریف کردن از
compliments U تعریف
compliments U تعریف کردن از
praise U تعریف کردن
praised U تعریف کردن
praises U تعریف کردن
praising U تعریف کردن
definition U تعریف
definitions U تعریف
short U امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
shorter U امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
shortest U امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
pattern U محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
patterns U محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
definable U تعریف پذیر
explanation U تعریف
explanations U تعریف
qualities U تعریف
quality U تعریف
pert U تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
cock and bull story U داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock-and-bull stories U داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock-and-bull story U داستان جعلی برای تعریف ازخود
pragmatism U مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
type U تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
typed U تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
types U تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
recount U تعریف کردن
recounted U تعریف کردن
recounting U تعریف کردن
recounts U تعریف کردن
glorifies U تعریف کردن
glorify U تعریف کردن
glorifying U تعریف کردن
portraiture U پیکر نگاری تعریف
traduce U تعریف کردن
traduced U تعریف کردن
traduces U تعریف کردن
traducing U تعریف کردن
define U تعریف کردن معنی کردن
define U تعیین کردن تعریف کردن
define U تعریف کردن
defined U تعریف کردن معنی کردن
defined U تعیین کردن تعریف کردن
defined U تعریف کردن
defines U تعریف کردن معنی کردن
defines U تعیین کردن تعریف کردن
defines U تعریف کردن
defining U تعریف کردن معنی کردن
defining U تعیین کردن تعریف کردن
defining U تعریف کردن
narrate U داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrated U داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrates U داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrating U داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
recitation U تعریف موضوع
recitations U تعریف موضوع
parameter U ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
parameters U ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
nomenclature U سیستم از پیش تعریف شده برای انتساب کلمات و نشانه ها به اعداد یا اصط لاحات
description U تعریف
descriptions U تعریف
complimentary U تعریف امیز
article U حرف تعریف
articles U حرف تعریف
portrayal U تعریف
Other Matches
cell definition U تعریف سل
circumscription U تعریف
portrayals U تعریف
comkplimentarily U با تعریف
definiens U تعریف
extolment U تعریف
extoller U تعریف کننده
say a good word for U تعریف کردن
definition of a problem U تعریف یک برنامهThe
field definition U تعریف فیلد
block definition U تعریف بلوک
circular definition U تعریف دوری
depictions U نگارش تعریف
depiction U نگارش تعریف
contextual definition U تعریف ضمنی
unreel U تعریف کردن
data definition U تعریف داده
anarthrous U بی حرف تعریف
honorable U شایان تعریف
job definition U تعریف برنامه
macro definition U درشت تعریف
the d. article U حرف تعریف
operational definition U تعریف عملیاتی
nosography U تعریف امراض
macro difinition U درشت تعریف
macro definition U تعریف ماکرو
to crack up U تعریف کردن
he is well spoken of U از او تعریف می کنند
emblazon U تعریف کردن
extoll U تعریف کننده
problem definition U تعریف مسئله
undefined U تعریف نشده
user defined U تعریف یا انتخاب کاربر
system v interface definition U تعریف میانجی سیستم 5
ddl U زبان تعریف داده
self flattering U تعریف کننده از خود
dimensioning U تعریف اندازه چیزی
undefined label U برچسب تعریف نشده
undefined entry U فقره تعریف نشده
data description language U زبان تعریف داده
self applauding U تعریف کننده از خود
data definition statement U حکم تعریف داده ها
data definition language U زبان تعریف داده ها
defined function U تابع تعریف شده
partially defined U پاره تعریف شده
definite a U The حرف تعریف چون
predefined U از پیش تعریف شده
self prasise U خودفروشی تعریف از خود
dd statement U دستور تعریف داده
clear-cut U درست تعریف شده
well defined function U تابع خوش تعریف
object oriented U تصویری که از بردارهای تعریف
domain of definition U دامنه تعریف [ریاضی]
redefine U دوباره تعریف کردن
redefined U دوباره تعریف کردن
redefines U دوباره تعریف کردن
indefinably U غیر قابل تعریف
Defined depth finder U تعریف عمق یاب
indefinable U غیر قابل تعریف
redefining U دوباره تعریف کردن
To blow ones own trumpet. U از خود تعریف کردن
He Spoke very highly of you. U از شما خیلی تعریف می کرد
to plaster any one with praise U تعریف زیادبار کسی کردن
self congratulation U تعریف از خود تجلیل نفس
self applause U تعریف وتمجید از خود خودستایی
predefined process U فرایند از پیش تعریف شده
predefined function U تابع از پیش تعریف شده
quantification U معرفی عناصر یک جسم تعریف
user defined U تعریف شده توسط کاربر
accuracy U تعریف دقیق تر خواهد بود
country file U را برای کشورهای مختلف تعریف میکند
predefined process symbol U نماد فرایند از پیش تعریف شده
predefined process symbol U علامت فرایند از پیش تعریف شده
self aggrandizing U تعریف کننده از مقام خود خودبزرگساز
Do you know the definition (meaning) of this word? U تعریف این لغت رامی دانید ؟
redefinable U انچه مجددا قابل تعریف است
He told us what the score was. U جریان را برایمان تعریف کرد ( گفت )
prosopopoeia U تعریف شخص غایب بصورت متکلم وحده
Now I am going to tell you something. U حالا میخوام برات یه چیزی تعریف کنم.
hot zone U ناحیه تعریف شده توسط استفاده کننده
user defined key U کلید تعریف شده توسط استفاده کننده
Give me a full account of the events. U جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
the U حرف تعریف برای چیز یاشخص معینی
dd name U برچسبی که دستور تعریف خاصی را مشخص میکند
Have a jock with somebody . U شوخی ( لطیفه ) برای کسی تعریف کردن
vdl U زبانی برای تعریف و معناشناسی زبانهای برنامه نویسی
user defined function U عملکردی که توسط استفاده کننده تعریف شده است
to recount something to someone [formal] U برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
ntsc U انجمن آمریکایی که استانداردها برای تلویزیون و ویدیو تعریف میکند
codepages U تعریف حرفی که توسط کلیدی از صفحه کلید ایجاد شده است
critical path analysis U تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
elastic banding U روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
file level model U نمونهای مربوط به تعریف ساختارهای داده برای کارایی بهینه برنامههای کاربردی یا بررسیهای پایگاه
point set curve U منحنی ایکه توسط یک سری ازپاره خطهای ترسیم شده میان نقاط تعریف میشود
protocols U ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
all points addressable mode U حالت گرافیکی که در آن هر پیکسل جداگانه قابل آدرس دهی است و رنگ و خصوصیات آن تعریف شده اند
protocol U ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
soft keys U کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
null cycle U زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
eia U استانداردی که سیگنالهای واسط را تعریف میکند و نیز نرخ ارسال و قدرتی که برای ارتباط ترمینال به مودم ها به کار می رود
macro U زبان برنامه نویسی که به برنامه نویس امکان تعریف و استفاده از دستورات ماکرو میدهد
photocomposition U کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
ymck U تعریف رنگ بر پایه چهار رنگ که در نرم افزار DTP هنگام ایجاد فیلم رنگی مختلف برای چاپ استفاده میشود
self praise U تعریف از خود خود فروشی
pantone matching system U روش استاندارد تط بیق رنگهای جوهر روی صفحه و خروجی چاپ شده با استفاده از کتاب رنگهای از پیش تعریف شده
Windows GDI U مجموعه ابزارهای نرم افزاری از تبدیل تعریف ویندوز API که نوشتن برنامه برای برنامه نویس را ساده تر میکند که تحت سیستم عامل ویندوز کار خواهد کرد
rug names U اسامی فرش [بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com