English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
remonstrance U تعرض اعتراض
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
challenged U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenges U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
protestingly U بطور اعتراض ازروی اعتراض
invasion U تعرض
offenses U تعرض
disturbance U تعرض
offence U تعرض
disturbances U تعرض
invasions U تعرض
agression U تعرض
remonstrance U تعرض
aggression U تعرض
remonstrated U تعرض کردن
remonstrates U تعرض کردن
remonstrating U تعرض کردن
remonstratingly U تعرض کنان
remonstrate U تعرض کردن
remostrate U تعرض کردن
protest U اعتراض اعتراض کردن
protesting U اعتراض اعتراض کردن
protested U اعتراض اعتراض کردن
protests U اعتراض اعتراض کردن
pact of non aggression U قرار دادعدم تعرض
remostrate U با تعرض ونکوهش گفتن
remonstrate U با تعرض ونکوهش گفتن
non aggression pact U قرارداد عدم تعرض
remonstrated U با تعرض ونکوهش گفتن
remonstrates U با تعرض ونکوهش گفتن
remonstrating U با تعرض ونکوهش گفتن
counteroffensive U تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
expostulatory U سرزنش امیز تعرض امیز
challenges U اعتراض
condemnations U اعتراض
challenge U اعتراض
challenged U اعتراض
animadversion U اعتراض
impeachment U اعتراض
protesting U اعتراض
protests U اعتراض
protestation U اعتراض
protested U اعتراض
protestations U اعتراض
protest U اعتراض
objection U اعتراض
exception U اعتراض
impugnment U اعتراض
power of reservation U حق اعتراض
impugnation U اعتراض
objections U اعتراض
condemnation U اعتراض
contestation U اعتراض
remonstrance U اعتراض
exceptions U اعتراض
implicit U بلا اعتراض
impugns U اعتراض کردن
protesting U اعتراض کردن
fusses U اعتراض کردن
defiance U مقاومت اعتراض
protested U اعتراض رسمی
appose U اعتراض کردن
protested U اعتراض کردن
protest U اعتراض کردن
unquestioning U غیرقابل اعتراض
protest U اعتراض رسمی
protesting U اعتراض رسمی
impugnable U قابل اعتراض
challengeable U قابل اعتراض
exept U اعتراض کردن
disputable U اعتراض پذیر
demurrer U اعتراض کننده
demurrable U اعتراض پذیر
controvertible U قابل اعتراض
contestable U قابل اعتراض
condemnable U قابل اعتراض
demurrant U اعتراض کننده
unobjectionable U اعتراض ناپذیر
kicker U اعتراض کننده
to enter a protest U اعتراض کردن
protests U اعتراض کردن
protests U اعتراض رسمی
to e. a protest U اعتراض کردن
to a on or upon U اعتراض کردن بر
take exception to U اعتراض کردن به
protest for non acceptance U اعتراض نکول
obtest U اعتراض کردن
bill of exception U اعتراض نامه
fulminates U اعتراض کردن
objects U اعتراض کردن
objects U اعتراض داشتن
objecting U اعتراض داشتن
objected U اعتراض کردن
objected U اعتراض داشتن
fuss U اعتراض کردن
fussed U اعتراض کردن
fussing U اعتراض کردن
contest U اعتراض داشتن بر
objecting U اعتراض کردن
except U اعتراض کردن
fulminated U اعتراض کردن
squawk U اعتراض کردن
squawked U اعتراض کردن
squawks U اعتراض کردن
fulminate U اعتراض کردن
exceptionable U اعتراض پذیر
objector U اعتراض کننده
objectors U اعتراض کننده
objectionable U قابل اعتراض
contest U اعتراض کردن
contested U اعتراض داشتن بر
unquestionable U غیرقابل اعتراض
impugn U اعتراض کردن
object U اعتراض داشتن
impugned U اعتراض کردن
unlikely U قابل اعتراض
indirect objects U اعتراض کردن
indirect objects U اعتراض داشتن
impugning U اعتراض کردن
direct objects U اعتراض کردن
direct objects U اعتراض داشتن
contests U اعتراض کردن
object U اعتراض کردن
contesting U اعتراض کردن
contested U اعتراض کردن
contesting U اعتراض داشتن بر
contests U اعتراض داشتن بر
retour sans protet U اعاده بدون اعتراض
direct objects U کالا اعتراض کردن
And exactly what do you mean by that ? U مقصود ؟( درمقام اعتراض )
indirect objects U کالا اعتراض کردن
implicit obedience U فرمانبرداری بدون اعتراض
confrontational U رفتار همراهبا اعتراض
Whoever else that may object . U هر کس دیگه که اعتراض کند
objected U کالا اعتراض کردن
to take exception to anything U به چیزی اعتراض کردن
objecting U کالا اعتراض کردن
objects U کالا اعتراض کردن
to protest against something U به چیزی اعتراض کردن
to cry shame upon U اعتراض سخت بر...کردن
object U کالا اعتراض کردن
objectionably U بطور قابل اعتراض
adhominem U حمله یا اعتراض به اشخاص
impugning U مورد اعتراض قراردادن
impugned U مورد اعتراض قراردادن
impugns U مورد اعتراض قراردادن
condemnations U محکوم کردن اعتراض
condemnation U محکوم کردن اعتراض
demurrer U اعتراض بصلاحیت دادگاه
disputability U قابل اعتراض بودن
impugn U مورد اعتراض قراردادن
protest U اعتراض به رای داور کشتی
animadvert U اعتراض کردن متوجه شدن
protesting U اعتراض به رای داور کشتی
The people protested vocally. U صدای مردم درآمد ( اعتراض )
loud-mouthed U اهل جیغ و داد و اعتراض
contested U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
protested U اعتراض به رای داور کشتی
put one's foot down <idiom> U با تمام وجود اعتراض کردن
contesting U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
to venture on an objection U باجرات اعتراض به کسی کردن
contests U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
impugns U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
sit-ins U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
contest U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
impugned U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugn U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugning U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
protests U اعتراض به رای داور کشتی
to plead against a decision U نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
sit in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
litigate U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigates U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigating U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
I take exception to the tone of your remarks. U من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
fin de non recevoir U رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
question U مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
questioned U مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
questions U مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
litigated U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments) U این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )
condemns U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemning U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemn U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
I strongly protest against such allegations! U من به شدت به این گونه اتهامات اعتراض می کنم!
protest flag U پرچم قرمز کوچک بعلامت اعتراض راننده قایق
hooted U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hoot U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
. Why,what was the harm? U چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
hooting U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hoots U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
silence gives consent U سکوت موجب رضایت است عدم اعتراض کاشف از اذن است
his conduct is object U رفتارش قابل اعتراض است رفتارش رضایتبخش نیست
provisional frame U ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
retour sans protet U اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com