Total search result: 202 (10 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
|
English |
Persian |
Menu
|
|
ribbon U |
تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح |
|
|
ribbons U |
تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح |
|
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
|
T connector U |
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند |
|
|
wiring U |
ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها |
|
|
scratched U |
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر |
|
|
scratching U |
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر |
|
|
scratches U |
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر |
|
|
scratch U |
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر |
|
|
boilerplating U |
قرار دادن بخشهای مختلف متن در کنار هم برای ایجاد متن نهایی |
|
|
tristimulus values U |
مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند |
|
|
TDR U |
آزمایش برای یافتن محل خطای کابل , ارسال یک سیگنال روی کابل و بررسی مدت زمان برگشت آن |
|
|
ethernet U |
شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور |
|
|
oem U |
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند |
|
|
ActiveX U |
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک |
|
|
mos U |
روش تولید و طراحی برای مدارهای مجتمع خاص با استفاده از هادیهای آهنی و اکسی روی نیمه هادی . و نیز مراجعه شود به MOSFET |
|
|
metal oxide semiconductor U |
روش تولید و طراحی برای خانوادههای خاصی از مدارهای مجتمع با استفاده از الگویی از هادیهای آهنی و اکسیر که روی نیمه هادی قرار دارند |
|
|
counting U |
ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات |
|
|
counted U |
ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات |
|
|
count U |
ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات |
|
|
counts U |
ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات |
|
|
clock U |
تعداد باس هایی که ساعت هر ثانیه ایجاد میکند |
|
|
clocks U |
تعداد باس هایی که ساعت هر ثانیه ایجاد میکند |
|
|
BNC connector U |
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود |
|
|
chip U |
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است |
|
|
chips U |
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است |
|
|
bandwidth U |
اندازه دادهای که در طول یک کابل یا کانال یا رسانه دیگر قابل ارسال است |
|
|
plugging U |
قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل |
|
|
plug U |
قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل |
|
|
plugs U |
قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل |
|
|
assembly U |
کارخانهای که واحدهای آن از قط عاتی از کارخانه هایی دیگر و در کنار هم جمع شده اند |
|
|
RJ connector U |
نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود |
|
|
gates U |
تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد |
|
|
gate U |
تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد |
|
|
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U |
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری |
|
|
haze U |
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر |
|
|
conversion U |
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای |
|
|
conversions U |
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای |
|
|
references U |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
|
|
reference U |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
|
|
daisy chain U |
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر |
|
|
plug compatible U |
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال |
|
|
invitations U |
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام |
|
|
invitation U |
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام |
|
|
conduits U |
لوله یا کانال محافظ برای سیم ها کابل ها |
|
|
conduit U |
لوله یا کانال محافظ برای سیم ها کابل ها |
|
|
modules U |
وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند |
|
|
module U |
وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند |
|
|
punch down block U |
وسیلهای که در شبکه محلی برای اتصال کابل UTP |
|
|
Please put these clocolates aside for me . U |
لطفا" این شکلاتها را برای من کنار بگذارید |
|
|
chain plate U |
صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان |
|
|
angle block U |
سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف |
|
|
Viewdata U |
سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود |
|
|
landline U |
خط وط ارتباطی که از کابل برای اتصال فیزیکی و الکتریکی دو وسیله استفاده می کنند |
|
|
array U |
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه |
|
|
arrays U |
محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه |
|
|
add U |
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر |
|
|
adding U |
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر |
|
|
zone ride U |
کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه |
|
|
adds U |
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر |
|
|
wireless network U |
شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند |
|
|
drop cable U |
بخشی از کابل که آداپتور یکایستگاه کاری را به کابل شبکه اصلی وصل میکند. |
|
|
hash U |
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا |
|
|
lengths U |
تعداد حروف عکس برای شناسایی فایل |
|
|
total U |
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا |
|
|
totaled U |
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا |
|
|
totals U |
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا |
|
|
totaling U |
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا |
|
|
totalled U |
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا |
|
|
totalling U |
کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا |
|
|
length U |
تعداد حروف عکس برای شناسایی فایل |
|
|
quotation marks U |
کاماس برعکس , که در ابتدا و انتهای متن چاپ گرفتنی ایجاد میشود تا مشخس شود از منبع دیگر جدا شده است |
|
|
duct U |
لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد |
|
|
time U |
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند |
|
|
timed U |
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند |
|
|
times U |
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند |
|
|
HTML U |
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد |
|
|
compact U |
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار |
|
|
finite precision numbers U |
استفاده از تعداد بیتهای ثابت برای نمایش اعداد |
|
|
permutation U |
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی |
|
|
compacted U |
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار |
|
|
permutations U |
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی |
|
|
compacts U |
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار |
|
|
compacting U |
کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار |
|
|
outsource U |
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی |
|
|
standstill U |
در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز |
|
|
slush fund U |
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود |
|
|
slush funds U |
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود |
|
|
random number U |
روش ایجاد یک ترتیبی از اعداد تصادفی به طوری که هیچ عددی بیشتر از اعداد دیگر رخ نمیدهد |
|
|
terminator U |
مقاومتی که در انتهای کابل coaxial باس شبکه قرار دارد برای تولید جریان الکتریکی . 2- |
|
|
D SUB connector U |
ویدیو اتصالی که در صفحه تصویرهای PC برای ارسال سیگنالهای ویدویی دریک کابل به کار می رود |
|
|
transistors U |
برای ایجاد تابع منط قی |
|
|
nuptias non concubitus , sedconsensus , U |
برای ایجاد علقه زوجیت |
|
|
transistor U |
برای ایجاد تابع منط قی |
|
|
fibre distributed data interface II U |
استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال داده مگابایت در ثانیه است . ولی میتواند بخشی از پهنای باند را به کانال آنالوگ کیلو بیت در ثانیه برای داده صوتی یا تصویری اختصاص دهد |
|
|
smudging U |
ایجاد دود برای دفع حشرات |
|
|
smudges U |
ایجاد دود برای دفع حشرات |
|
|
smudge U |
ایجاد دود برای دفع حشرات |
|
|
contact ion engine U |
موتوری برای ایجاد تراست درفضا |
|
|
smudged U |
ایجاد دود برای دفع حشرات |
|
|
fogging U |
برای ایجاد فضای سه بعدی طبیعی تر |
|
|
shift key U |
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ |
|
|
shift keys U |
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ |
|
|
accuracy U |
کل تعداد بیتهایی که برای نشان دادن یک عدد در کامپیوتر به کار می رود |
|
|
BPP U |
تعداد بیتهایی که برای ذخیره سازی رنگ یک پیکسل به کار می رود |
|
|
jobs U |
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای |
|
|
stream U |
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای |
|
|
streamed U |
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای |
|
|
job U |
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای |
|
|
streams U |
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای |
|
|
code level U |
تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند |
|
|
c clamp U |
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر |
|
|
billiard point U |
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن |
|
|
gorge portion U |
محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه |
|
|
incorporation U |
جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت |
|
|
graphics U |
که برای ایجاد شکلهای ندیگر به کار می رود |
|
|
dry plasma etching U |
روشی برای ایجاد یک پوشش روی یک قرص |
|
|
geometry and rendering U |
مراحل اصلی برای ایجاد و نمایش شی سه بعدی |
|
|
crunching U |
متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک |
|
|
vetoed U |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
|
|
veto U |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
|
|
vetoes U |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
|
|
vetoing U |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
|
|
minor border U |
حاشیه فرعی [حاشیه کناری] [این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.] |
|
|
subliminal U |
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس |
|
|
jumper U |
سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی |
|
|
jus ex injuria non oritur U |
تعدی و تجاوز فرد برای اوحقی ایجاد نمیکند |
|
|
alphamosaic U |
برای ایجاد حروف گرافیکی و الفبا عددی در تلتکس |
|
|
configure U |
نرم افزار واتصالات برای ایجاد یک سییستم خاص |
|
|
jumpers U |
سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی |
|
|
entrance head U |
بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله |
|
|
hike out U |
خم شدن یا اویختن به لبه قایق برای ایجاد تعادل |
|
|
subliminally U |
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس |
|
|
stalking horse U |
کاندیدای نامزدشده برای ایجاد تفرقه در رای دهندگان |
|
|
breakpoint U |
حرف کاغذ برای ایجاد نقط ه توقف در برنامه |
|
|
texture mapping U |
2-پوشاندن یک تصویر با دیگری برای ایجاد یک بافت در اولی |
|
|
resolutions U |
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه |
|
|
resolution U |
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه |
|
|
flippy U |
دیسک دو لبه که در درایو تک لبه استفاده شود. بنابراین برای خواندن طرف دیگر برای جابجا شود |
|
|
notification U |
عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود |
|
|
token bus network U |
EEEL استاندارد برای شبکههای محلی به صورت کابل توپولوژی باس . ایستگاههای کاری داده را با عبور Token منتقل می کنند |
|
|
patches U |
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو |
|
|
patch U |
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو |
|
|
answered U |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
|
|
align U |
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط |
|
|
aligned U |
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط |
|
|
aligning U |
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط |
|
|
answering U |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
|
|
aligns U |
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط |
|
|
answer U |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
|
|
answers U |
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط |
|
|
center U |
تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور |
|
|
shared U |
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی |
|
|
shares U |
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی |
|
|
thins U |
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز |
|
|
thinnest U |
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز |
|
|
thinners U |
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز |
|
|
thinned U |
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز |
|
|
thin U |
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز |
|
|
mkdir U |
دستور DOS برای ایجاد دایرکتوری جدید روی دیسک |
|
|
share U |
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی |
|
|
Her teacher's presence caused her considerable discomfort. U |
بودن دبیر او [زن] احساس ناراحتی زیادی برای او [زن] ایجاد کرد. |
|
|
fiber U |
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود |
|
|
fibre U |
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود |
|
|
fibres U |
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود |
|
|
MCA U |
تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنالهای زمانی و داده روی باس MCA |
|
|
power U |
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود. |
|
|
kernel U |
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه . |
|
|
kernels U |
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه . |
|
|
powers U |
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود. |
|
|
powering U |
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود. |
|
|
powered U |
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود. |
|
|
combinatorics U |
محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی |
|
|
fibre distributed data interface U |
استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال دده مگابایت در ثانیه است |
|
|
Micro Channel Architecture U |
تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنال زمان و داده روی باس گسترده MCA |
|
|
handicap U |
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل |
|
|
buffering U |
استفاده از بافر برای ایجاد اتصال بین وسایل کند و سریع |
|
|
handicaps U |
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل |
|
|
feep U |
صدایی که ترمینال برای جلب توجه استفاده کننده ایجاد میکند |
|
|
immediate U |
پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون |
|
|
DR DOS U |
سیستم عاملی که Digital Resaerch برای IBM PC ایجاد کرده است |
|
|
transaction trailing U |
ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها |
|
|
cryoelectronic storage U |
یک وسیله ذخیره شامل موادی که در دماهای بسیار پایین بعنوان هادیهای عالی عمل می کنند |
|
|
bail out U |
کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ |
|
|
other things being equal U |
اگر برای چیزهای دیگر نباشد |
|
|
sagged U |
ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر |
|
|
sags U |
ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر |
|
|
sag U |
ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر |
|
|
to have done U |
برای کسی [دیگر] انجام دادن |
|
|
redundancy check U |
تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند |
|
|
utilitarianism U |
بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است |
|
|
bend allowance U |
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین |
|
|
glideslope U |
شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی |
|
|
lifting U |
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ |
|
|
lifted U |
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ |
|
|
bombs U |
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص |
|
|
lifts U |
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ |
|
|
solenoid U |
سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی |
|
|
precision U |
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی عدد و ایجاد دقت بیشتر |
|
|
lift U |
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ |
|
|
bomb U |
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص |
|
|
bombed U |
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص |
|
|
bombed out U |
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص |
|