English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
before bottom center U تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
before top center U تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
after bottom center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
after top center U تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
piston pin U اشپیل پایین پیستون
oil scraper U رینگی در پایین یا حاشیه پایینی پیستون
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
clearance volume U کمترین حجم سیلندر هنگامیکه پیستون در نقطه مرگ بالاقرار دارد
peaking U به نقطه اوج رسیدن
peaks U به نقطه اوج رسیدن
peak U به نقطه اوج رسیدن
get down to <idiom> U رسیدن به نقطه شروع
supercool U بدرجه سرمای زیر نقطه انجماد رسیدن
bottom dead cente U نقطه مرگ پایین
pages U کلیدی که محل نمایشگر را با تعداد خط وط صفحه نمایش پایین می برد
paged U کلیدی که محل نمایشگر را با تعداد خط وط صفحه نمایش پایین می برد
page U کلیدی که محل نمایشگر را با تعداد خط وط صفحه نمایش پایین می برد
wood's metal U الیاژی با نقطه ذوب پایین
dead center position U نقطه مرگ بالا یا پایین
water collecting sump U پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
azimuth U قوس افقی در جهت گردش عقربه ساعت واقع بین نقطه ثابتی
braze welding U جوشکاری در دمایی بالاتر از 054درجه سانتی گراد و پایین تراز نقطه ذوب قطعات
groups U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
group U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
income velocity of money U سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود
repeat U تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
repeats U تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
degrees of freedom U درجات ازادی
degress of comparison U درجات سه گانه
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
presentation day U روز دادن درجات در دانشکده
variations of temperature U اختلافات گرما درجات مختلف گرماوسرما
the end sanctifies the means U خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
eurytherm U موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
to take orders U منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
beat U گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beats U گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
combinatorics U محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
to come in first U پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
round U تعداد تیر تعداد شلیک دور
roundest U تعداد تیر تعداد شلیک دور
constant displacement pump U پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
to come to a he U باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
flowchart template U یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
oddest U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odd U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
plungers U پیستون
piston head U کف پیستون
piston U پیستون
piston cover U کف پیستون
pistons U پیستون
plunger U پیستون
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
down U سوی پایین بطرف پایین
jacket U بوش پیستون
piston cover U پوشش پیستون
piston area U سطح پیستون
piston clearnce U فاصله پیستون
piston crown U تاج پیستون
piston packing U لائی پیستون
plungers U پیستون شناور
plungers U پیستون غوطهای
plunger U پیستون شناور
plunger U پیستون غوطهای
piston speed U سرعت پیستون
piston ring U رینگ پیستون
piston guide U راهنمای پیستون
pump piston U پیستون پمپ
piston pressure U فشار پیستون
piston stroke U ضربه پیستون
plunger piston U پیستون شناور
piston rod U دسته پیستون
connecting rod U دسته پیستون
jackets U بوش پیستون
back stroke U ضربه برگشت پیستون
opposit stroke pistons U پیستون مقابل گرد
throttling rod U پیستون نافم روغن
forked connecting rod U دو شاخ دسته پیستون
piston travel U طول ضربه ی پیستون
brake piston cup U رینگ پیستون ترمز
double piston engine U موتور پیستون مضاعف
rotary piston machanism U مکانیزم پیستون دوار
connecting rod bolt U پیچ دسته پیستون
piston displacement U تغییر مکان پیستون
rotary piston compressor U کمپرسور پیستون دار
approaches U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approach U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
balanced actuator U سیلندر پیستون محرک هیدرولیکی
rammed U دژکوب پیستون منگنه ابی
rams U دژکوب پیستون منگنه ابی
ram U دژکوب پیستون منگنه ابی
opposed piston engine U موتور پیستون روبرو متقابل
actuator U سیلندر پیستون عمل کننده
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
seizes U گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seize U گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seized U گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
wrist pin U پینی که در موتور رادیال دسته پیستون را به شاتون اصلی متصل میکند
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point U نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. U هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
pointillism U نقاشی نقطه نقطه
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
counter recoil cylinder U استوانه هادی پیستون مواج استوانه عاید
actuating cylinder U سیلندر پیستون عمل کننده سیلندر محرک
connecting rod bearing U یاطاقان دسته پیستون یاطاقان شاطون
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
polkadot U طرح نقطه نقطه خال خال
speckle U نقطه نقطه یا خال خال کردن
escalated U رسیدن
catch up U رسیدن به
peered U رسیدن
peer U رسیدن
to come to a he U رسیدن
to see to U رسیدن
maturate U رسیدن
escalating U رسیدن
to get at U رسیدن به
peering U رسیدن
expire U به سر رسیدن
arrival U رسیدن
to fetch up U رسیدن
reach U رسیدن به
overtake U رسیدن به
comes U رسیدن
getting U رسیدن
arrive U رسیدن
gets U رسیدن
get U رسیدن
arrived U رسیدن
land U رسیدن
arrives U رسیدن
run up U رسیدن
overtakes U رسیدن به
to d. up with U رسیدن به
accru U رسیدن
come U رسیدن
to catch up U رسیدن به
take in (money) <idiom> U رسیدن
to come by U رسیدن
overtaken U رسیدن به
arriving U رسیدن
befalling U در رسیدن
befallen U در رسیدن
attaining U رسیدن
escalates U رسیدن
reaches U رسیدن به
reaches U رسیدن
reaching U رسیدن به
attains U رسیدن
reaching U رسیدن
befall U در رسیدن
arr U رسیدن
escalate U رسیدن
attaint U رسیدن به
get at U رسیدن به
befalls U در رسیدن
light or lighted U رسیدن
reached U رسیدن
reached U رسیدن به
attained U رسیدن
aim U رسیدن
to come to hand U رسیدن
acceding U رسیدن
befell U در رسیدن
accedes U رسیدن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com