Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (45 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
construe
U
تعبیر کردن استنباط کردن
construed
U
تعبیر کردن استنباط کردن
construes
U
تعبیر کردن استنباط کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deducing
U
استنباط کردن
read
U
استنباط کردن
inferring
U
استنباط کردن
reads
U
استنباط کردن
infer
U
استنباط کردن
induct
U
استنباط کردن
inducted
U
استنباط کردن
inferred
U
استنباط کردن
deduce
U
استنباط کردن
inducts
U
استنباط کردن
inducting
U
استنباط کردن
deduced
U
استنباط کردن
infers
U
استنباط کردن
educe
U
استنباط کردن
deduces
U
استنباط کردن
elicits
U
استخراج کردن استنباط کردن
elicited
U
استخراج کردن استنباط کردن
elicit
U
استخراج کردن استنباط کردن
eliciting
U
استخراج کردن استنباط کردن
misconsture
U
بد تعبیر کردن
misreading
U
بد تعبیر کردن
misconstruing
U
بد تعبیر کردن
misread
U
بد تعبیر کردن
commenting
U
تعبیر کردن
commented
U
تعبیر کردن
misconstrued
U
بد تعبیر کردن
misconstrues
U
بد تعبیر کردن
comment
U
تعبیر کردن
misconstrue
U
بد تعبیر کردن
phrase
U
تعبیر کردن
phrases
U
تعبیر کردن
reads
U
تعبیر کردن
misreads
U
بد تعبیر کردن
phrased
U
تعبیر کردن
read
U
تعبیر کردن
miscount
U
بد حساب کردن بد تعبیر کردن
inferred
U
استنباط کردن پی بردن به
divined
U
کشیش استنباط کردن
divines
U
کشیش استنباط کردن
infer
U
استنباط کردن پی بردن به
inferring
U
استنباط کردن پی بردن به
divine
U
کشیش استنباط کردن
divining
U
کشیش استنباط کردن
infers
U
استنباط کردن پی بردن به
to i. from somebodies words
U
از حرفهای کسی استنباط کردن
take
U
تعبیر یا تفسیرکردن حمل کردن بر
takes
U
تعبیر یا تفسیرکردن حمل کردن بر
pragmatize
U
موافق دلائل عقلی تعبیر کردن
to see something as something
[ to construe something to be something]
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to regard something as something
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
interpretable
U
تعبیر کردنی تعبیر پذیر
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
elicitation
U
استنباط
corollary
U
استنباط
presumption
U
استنباط
presumptions
U
استنباط
inferences
U
استنباط
sequitur
U
استنباط
readings
U
استنباط
corollaries
U
استنباط
eduction
U
استنباط
reading
U
استنباط
inference
U
استنباط
expression
U
تعبیر
hermeneutic
U
تعبیر
commenting
U
تعبیر
commented
U
تعبیر
comment
U
تعبیر
rendering
U
تعبیر
expressions
U
تعبیر
construing
U
تعبیر
phrase
U
تعبیر
phrases
U
تعبیر
interpretations
U
تعبیر
renderings
U
تعبیر
phrased
U
تعبیر
Alucinari
U
تعبیر
interpretation
U
تعبیر
followed
U
پیروی استنباط
follow
U
پیروی استنباط
follows
U
پیروی استنباط
deducible
U
استنباط شدنی
presumption
U
استنباط گستاخی
inferible
U
قابل استنباط
presumptions
U
استنباط گستاخی
educt
U
استخراج یا استنباط
inferable
U
قابل استنباط
presumption of law
U
استنباط قانونی
inferentially
U
ازراه استنباط
implication
U
مفهوم استنباط
implications
U
مفهوم استنباط
inference program
U
برنامه استنباط
to be deduced
U
استنباط شدن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
inverts
U
سوء تعبیر
euphemism
U
حسن تعبیر
invert
U
سوء تعبیر
explanation
U
شرح تعبیر
translatable
U
قابل تعبیر
euphemistically
U
باحسن تعبیر
misinterpretation
U
سوء تعبیر
inverting
U
سوء تعبیر
misconstruction
U
تعبیر غلط
misconstructions
U
تعبیر نادرست
idiom
U
تعبیر ویژه
constructions
U
تعبیر ساختمان
construction
U
تعبیر ساختمان
misconstructions
U
تعبیر غلط
explanations
U
شرح تعبیر
interpretations
U
تعبیر ترجمه
oneirocritic
U
خواب تعبیر کن
troplogy
U
تعبیر مجازی
an abstract term
U
تعبیر تصویری
interpretation of a dream
U
تعبیر خواب
dream interpretation
U
تعبیر رویا
an interpreter of dreams
U
خواب تعبیر کن
euphemisms
U
حسن تعبیر
misconstruction
U
تعبیر نادرست
idioms
U
تعبیر ویژه
interpretation
U
تعبیر ترجمه
an interpreter of dreams
U
تعبیر گو معبر
presumption of fact
U
استنباط از روی امارات
ruled based deduction
U
استنباط بر مبنای مقررات
educible
U
قابل استخراج یا استنباط
inferrable
U
قابل استنباط برامدنی
nonsequitur
U
عدم استنباط قضایا
inferentally
U
بطریق استنتاج یا استنباط
euphemisical
U
دارای حسن تعبیر
latinism
U
تعبیر یا اصطلاح لاتینی
euphemisic
U
وابسته به حسن تعبیر
euphemistic
U
دارای حسن تعبیر
euphemisic
U
دارای حسن تعبیر
travesties
U
تعبیر هجو امیز
proverbial expression
U
تعبیر ضرب المثلی
euphemisical
U
وابسته به حسن تعبیر
travesty
U
تعبیر هجو امیز
atticism
U
تعبیر یا اصطلاح اتنی
scilicet
U
از این چنین استنباط میشود.....
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
segment
U
از تعبیر جدا شده است
proverbial phrase
U
تعبیر مثلی یا ضرب المثلی
segments
U
از تعبیر جدا شده است
dedication
U
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedications
U
قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
barbarize
U
با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
deduction
U
استنباط پی بردن ازکل به جزء یاازعلت به معلول
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
implied assumpist
U
تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
stalinism
U
سیستم فکری مارکسیسم به نحوی که استالین ان را تعبیر و تفسیرکرده است
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
verba accipienda sunt secundum
U
materiam subjectam الفاظ باید به مقتضای موضوع تعبیر و تفسیر شوند
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
objectivism
U
روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
verba chartarum fortius accipiuntur
U
proferentem contra الفاظ اسناد بیشتر علیه امضاکننده ان قابل تعبیر است
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com