Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
direct pressure
U
تعاقب کردن مستقیم دشمن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shadower
U
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
pursuit course
U
جریان تعاقب مسیر تعاقب مدت تعاقب
espionage
U
جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
to triumph over the enemy
U
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
hit
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejected
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejects
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
pursuit
U
تعاقب کردن
pursuits
U
تعاقب کردن
pursues
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
breached
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
out flank
U
دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
gall
U
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls
U
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio deception
U
گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio countermeasures
U
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
enemy alien
U
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
close up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with
U
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close-ups
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
dasd
U
Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission
U
مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
pursuits
U
تعاقب
pursue
U
تعاقب
pursued
U
تعاقب
pursuance
U
تعاقب
pursuing
U
تعاقب
pursues
U
تعاقب
pursuit
U
تعاقب
basic
U
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basics
U
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
tailer
U
تعاقب کننده
heeler
U
تعاقب کننده
curve of pursuit
U
منحنی تعاقب
penetration
U
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
stern chase
U
تعاقب کشتی فراری
direct
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange
U
تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
breaching
U
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
roll back
U
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
neutralizing
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
letter of marque
U
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
gain ground
U
خاک دشمن راتصرف کردن تجاوز و تعدی کردن
antagonizing
U
دشمن کردن
antagonizes
U
دشمن کردن
antagonized
U
دشمن کردن
antagonize
U
دشمن کردن
antagonised
U
دشمن کردن
antagonising
U
دشمن کردن
antagonises
U
دشمن کردن
enemies
U
دشمن کردن
enemy
U
دشمن کردن
close in security
U
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
chasers
U
مشروبی که بدرقه نوشابهای باشد تعاقب کننده
chaser
U
مشروبی که بدرقه نوشابهای باشد تعاقب کننده
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
distract
U
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
distracts
U
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
threats
U
دشمن تهدید کردن
betray
U
تسلیم دشمن کردن
harass
U
ایذا کردن دشمن
betrays
U
تسلیم دشمن کردن
threat
U
دشمن تهدید کردن
harass
U
ناراحت کردن دشمن
harasses
U
ناراحت کردن دشمن
betrayed
U
تسلیم دشمن کردن
betrayment
U
تسلیم به دشمن کردن
harasses
U
ایذا کردن دشمن
to pierce the enemy's line
U
دشمن رخنه کردن
to roll up the enemy line
U
بخط دشمن کردن
betraying
U
تسلیم دشمن کردن
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
confusion agent
U
عامل گیج کردن دشمن
infiltrating
U
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrates
U
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrated
U
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrate
U
در خطوط دشمن نفوذ کردن
search and clear
U
جستجو و پاک کردن دشمن
evasions
U
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion
U
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
neutralising
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralizing
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralises
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralised
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralize
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralizes
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
radio direction finding
U
پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
crossing the t
U
قطع کردن راه ستون دشمن
parrying
U
سد کردن دفاع مستقیم
parried
U
سد کردن دفاع مستقیم
direct support
U
پشتیبانی مستقیم کردن
parry
U
سد کردن دفاع مستقیم
direct laying
U
روانه کردن مستقیم
parries
U
سد کردن دفاع مستقیم
direct command
U
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
sniping
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniped
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
follow up
U
رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
shock action
U
غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
mopping up
U
پاک کردن منطقه ازوجود بقایای دشمن
snipes
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipe
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
indirect fire
U
روانه کردن غیر مستقیم
dresses
U
اهار زدن مستقیم کردن
directs
U
مستقیم راست راهنمایی کردن
direct
U
مستقیم راست راهنمایی کردن
directed
U
مستقیم راست راهنمایی کردن
dress
U
اهار زدن مستقیم کردن
exfiltration
U
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
evades
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evade
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
to sweep the seas
U
همه جای دریاراعبورکردن دریاهارا ازوجود دشمن پاک کردن
evaded
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
identification friendly or foe
U
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
direct fire sights
U
زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation
U
کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
disorganising
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track
U
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganises
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
regie
U
اداره کردن مالیات مستقیم توسطخود دولت
beat around the bush
<idiom>
U
غیره مستقیم وبا طفره صحبت کردن
blocking
U
سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
squawking
U
در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
meaconing
U
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
direct dyes
U
رنگینه های مستقیم
[که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
mode
U
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
modes
U
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
plot
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
quails
U
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
quail
U
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
direct access storage device
U
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
approach march
U
راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
end on
U
سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
right
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righting
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righted
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
repel
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repels
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogeys
U
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogies
U
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey
U
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
fusion welding
U
اتصال دولبه فلزی به یکدیگرکه با ذوب کردن مستقیم انهاصورت میگیرد و دو فلز درهم نفوذ میکنند
isolation
U
مبدلی که برای جدا کردن قط عات از اتصال مستقیم با منبع تغذیه الکتریسیته اصلی به کار می رود
mine watching
U
عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
barrier forces
U
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
meet
U
تصادم کردن با دشمن درخور بودن درخور
meets
U
تصادم کردن با دشمن درخور بودن درخور
illumination by diffusion
U
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
shelling report
U
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
encirclement
U
احاطه دشمن احاطه کردن
foeman
U
دشمن
hostile
U
دشمن
adversary
U
دشمن
adversaries
U
دشمن
enemy
U
دشمن
enemies
U
دشمن
at d.
U
دشمن
foes
U
دشمن
foe
U
دشمن
xenophobe
U
دشمن
abhorrer
U
دشمن
adversarial
U
دشمن
waning
U
جنگ دشمن
unfriendly
U
دشمن ناشناس
front
U
سمت دشمن
wane
U
جنگ دشمن
fronting
U
سمت دشمن
antichrst
U
دشمن مسیح
man hater
U
دشمن ادم
hateable
U
دشمن داشتنی
hostile artillery
U
توپخانه دشمن
enemy state
U
دولت دشمن
enemy state
U
حکومت دشمن
the enemy
U
کشتی دشمن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com