English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
system balance U تعادل سیستم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
self poise U تعادل بدون پایه یا پشیبان تعادل ناپایدار
walras law U براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
crash conversion U تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
counterweight U حالت تعادل وزنه تعادل
counterweights U حالت تعادل وزنه تعادل
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
run U اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
runs U اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
blessed folder U در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
sysgen U فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
peripheral U که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
integrated U نرم افزار مثل سیستم عامل و پردازشگر کلمه که در سیستم کامپیوتری ذخیره شده است و طبق نیازهای سیستم است
standby U سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys U سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
policonic projection U سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
bifuel propulsion U سیستم خروج گاز با فشارحاصله از دو نوع سوخت سیستم جت دو سوختی
desk accessory U در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
coupling U نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
chcp U در سیستم عاملهای OS \ MS DOS دستور سیستم که صفحه کد مورد استفاده را بیان میکند
native U کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
download U فرایند انتقال اطلاعات از یک سیستم کامیپوتر مرکزی بزرگ به سیستم کامپیوترکوچک و دور
natives U کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
design phase U فرایند توسعه یک سیستم اطلاعاتی براساس نیازمندیهای سیستم از قبل تاسیس شده
demands U نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
diabatic process U پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
demanded U نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demand U نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
tar U سیستم فشرده سازی فایل روی کامپیوتر که سیستم عامل Unix را اجرا میکند
ES IS U سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
automatic levelling U سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
building block principle U طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
standby U سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
system diagnostics U امکانات عیب شناسی سیستم تشخیص خرابی سیستم
three phase four wire system U سیستم سه فازه باسیم نقطه ستاره سیستم چهارسیمه
standbys U سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
bridges U سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
mttf U متوسط مدت زمانی که در ان سیستم یا مولفه سیستم بدون خطا کار کندFailure To Time ean
bridge U سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridged U سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
failures U بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
failure U بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
off load U انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
desktop U در یک سیستم Apple Macitoshفایل سیستم برای ذخیره سازی اطلاعات در باره فایلهای روی دیسک یا حجم
lambert projection U سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
warm boot U شروع مجدد سیستم که معمولاگ سیستم عامل را هرباره بارمیکند ولی دیگر سخت افزار را بررسی نمیکند
expansion card U کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
link encryption U خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
slices U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
opened U 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
open U 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
teleran system U نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
opens U 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
designation system U سیستم تعیین وسایل سیستم انتخاب
system flowchart U نمودار گردش سیستم روندنمای سیستم
mastered U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
equipollence U تعادل
equivalency U تعادل
unbalancing U تعادل
unbalances U تعادل
astatic U بی تعادل
stability U تعادل
unbalance U تعادل
equivalence U تعادل
stasis U تعادل
equilibrium U تعادل
equipoise U تعادل
par U تعادل
balances U تعادل
balance U تعادل
equality U تعادل
line balance U تعادل خط
static sense U حس تعادل
compatibility U پنجره یا بخشی در سیستم عامل که برنامه هایی را که برای سیستم عاملهای متفاورت ولی مربوط به هم نوشته شده اند را میتواند اجرا کند
counter weight U وزنه تعادل
static reflex U بازتاب تعادل
crane balance U تعادل جرثقیل
counterpoise U حالت تعادل
flyweights U وزنه تعادل
ballast U وزنه تعادل
ballast U جرم تعادل
counterweigh U وزنه تعادل
flyweight U وزنه تعادل
hydrostatic equiblibrium U تعادل ئیدرواستاتیک
partial eqilibrium U تعادل جزئی
phase balance U تعادل فازی
market equilibrium U تعادل بازار
gas equilibrium U تعادل گازی
imbalance U عدم تعادل
general equilibrium U تعادل عمومی
structural equilibrium U تعادل بنیانی
magnetic balance U تعادل میدان
magnetic balance U تعادل مغناطیسی
righting reflex U بازتاب تعادل
equilibrium U حد تعادل مایعات
homeostasis U تعادل حیاتی
chemical equilibrium U تعادل شیمیایی
heat balance U تعادل حرارتی
spring balance U تعادل فنری
counterbalanced U وزنه تعادل
equilibrium U تعادل اقتصادی
inequilibrium empty U تعادل بی بار
stability unloaded U تعادل بی بار
counterbalance U وزنه تعادل
imbalances U عدم تعادل
stable empty U تعادل بی بار
line balancing U تعادل خطی
kinetic equilibrium U تعادل سینتیکی
equilibrium U وضع تعادل
counterbalances U وزنه تعادل
stable equilibrium U تعادل پایدار
impedance balancing U تعادل امپدانس
state of equilibrium U حالت تعادل
static equilibrium U تعادل ایستا
statics U تعادل شناسی
condition of equilibrium U شرط تعادل
structural equilibrium U تعادل ساختاری
in ballast U در حال تعادل
surge chamber U مخزن تعادل
equilibrium constant U ثابت تعادل
equilibrium U موازنه و تعادل
load balance U تعادل بار
unstable equilbrium U تعادل ناپایدار
equilibrium vapor pressure U فشار به حد تعادل
equilibrium point U نقطه تعادل
elevator U سکان تعادل
counterweight U وزنه تعادل
equilibrtum diagram U نمودار تعادل
equilibrium method U روش تعادل
neutral equilibrium U تعادل خنثی
neutral equilibrium U تعادل بی طرف
neutral equilibrium U تعادل بی تفاوت
equilibrium diagram U دیاگرام تعادل
aerodynamic balance U تعادل ایرودینامیکی
equilibrium conditions U شرایط تعادل
balance tab U بالچه تعادل
unstable equilibrium U تعادل ناپایدار
unstable equilibrium U تعادل بی ثبات
equilibrium time U زمان تعادل
compensations U تعادل کمپنزاسیون
equilibrium theory U نظریه تعادل
compensation U تعادل کمپنزاسیون
back lash eliminator U تعادل پس زنش
equilibrium state U حالت تعادل
balanc point U نقطه تعادل
equilibrium price U قیمت تعادل
balance of power U تعادل قدرتها
unstable equilibium U تعادل ناپایدار
balanced handle U دسته تعادل
equilibrium position U وضع تعادل
balanced state U حالت تعادل
equilibrium condition U شرط تعادل
thermal equilibrium U تعادل گرمایی
analytical balance U تعادل تحلیلی
momentary equilibrium U تعادل لحظهای
dynamic stability U تعادل پویا
dymanic balance U تعادل پویا
counterweights U وزنه تعادل
disequilibrium U عدم تعادل
attenuation compensation U تعادل میرایی
elevators U سکان تعادل
ataxiameter U تعادل سنج
budget balance U تعادل بودجه
dynamic equilibrium U تعادل پویا
dynamic equilibrium U تعادل دینامیکی
equilibrator U الت تعادل
equilibration U تعادل جویی
momentary equilibrium U تعادل انی
air parity U تعادل هوایی
electric balance U تعادل الکتریکی
voltage compensation U تعادل ولتاژ
elastic equilibrium U تعادل ارتجاعی
burden balance U تعادل بار
balances U موازنه کردن تعادل
moisture equivalent U ضریب تعادل رطوبتی
international equilibrium U تعادل بین المللی
isopiestic U حالت تعادل فشار
fins U برای حفظ تعادل
stability under load U تعادل زیر بار
inequilibrium loaded U تعادل زیر بار
fin U برای حفظ تعادل
metacenter U مرکز تعادل ناو
hydro statics U علم تعادل ابگونه ها
low load adjustment U تنظیم تعادل بارکم
dynamic balance U تعادل و توازن حرکتی
governor balance weight U وزنه تعادل رگولاتور
long run equilibrium U تعادل بلند مدت
market clearing price U قیمت تعادل در بازار
equilibrium vapor pressure U فشار بخار تعادل
full employment equilibrium U تعادل اشتغال کامل
disequilibrate U بدون تعادل کردن
partial equilibrium analysis U تحلیل تعادل جزئی
hydrostatics U علم تعادل مایعات
stabilization U متعادل کردن تعادل
equanimity U تعادل فکری انصاف
isogony U تعادل و تساوی دررشد
stationary state U تعادل درحالت سکون
warmth U تعادل گرما ملایمت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com