Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 72 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
take a dive
U
تظاهر به ناک اوت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
feint
U
نمایش دروغی تظاهر
feint
U
تظاهر به عملیات تظاهرات
feinted
U
نمایش دروغی تظاهر
feinted
U
تظاهر به عملیات تظاهرات
feinting
U
نمایش دروغی تظاهر
feinting
U
تظاهر به عملیات تظاهرات
feints
U
نمایش دروغی تظاهر
feints
U
تظاهر به عملیات تظاهرات
pretence
U
تظاهر
pretences
U
تظاهر
pretenses
U
تظاهر
affectation
U
تظاهر
affectations
U
تظاهر
make believe
U
تظاهر
make-believe
U
تظاهر
assume
U
تظاهر کردن تقلید کردن
assumes
U
تظاهر کردن تقلید کردن
ostentation
U
خود فروشی تظاهر
eyewash
U
تظاهر
semblance
U
تظاهر
grimace
U
تظاهر
grimaced
U
تظاهر
grimaces
U
تظاهر
grimacing
U
تظاهر
simulation
U
وانمود تظاهر
simulations
U
وانمود تظاهر
gleam
U
تظاهر موقتی
gleamed
U
تظاهر موقتی
gleaming
U
تظاهر موقتی
gleams
U
تظاهر موقتی
sham
U
تظاهر کردن
shams
U
تظاهر کردن
display
U
تظاهر
displayed
U
تظاهر
displaying
U
تظاهر
displays
U
تظاهر
demonstrate
U
نشان دادن تظاهر به عمل کردن
demonstrated
U
نشان دادن تظاهر به عمل کردن
demonstrates
U
نشان دادن تظاهر به عمل کردن
demonstrating
U
نشان دادن تظاهر به عمل کردن
affect
U
تظاهر کردن به
affects
U
تظاهر کردن به
pretension
U
تظاهر
pretensions
U
تظاهر
demonstration
U
تظاهر به انجام عملیات کردن
demonstrations
U
تظاهر به انجام عملیات کردن
effusion
U
تظاهر
effusions
U
تظاهر
backslap
U
تظاهر بصمیمیت کردن چاخان کردن
face dodge
U
گول زدن حریف با تظاهر به پاس دادن
fakery
U
تظاهر
flashiness
U
خودفروشی تظاهر
one two
U
تظاهر شمشیربازبه دفاع و حمله در همان مسیر
ostensive
U
تظاهر امیز
preciosity
U
تصنع تظاهر
pretense
U
تظاهر
prudery
U
تظاهر
quarterback draw
U
نوعی حمله که مهاجم پشت خط مرکزی با تظاهر به پاس عقب می رود و بعد خودبجلو میشتابد
He is a show-off. He likes to put on an act. He likes to show off.
اهل تظاهر است
[اهل نمایش وژست]
His liberalism is merely a pose
[an act]
آزادمنشی او فقط تظاهر است
To stage political demonstrations.
U
تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
To pretend sickness(ignorance).
U
تظاهر به ناخوشی ( بی اطلاعی وناآگاهی ) کردن
The demonstrators were waving the flags.
U
تظاهر کنندگان پرچمها راتکان می دادند
To be a bit la – di – da .
U
«مکش مرگ ما» بودن ( پرافاده و اهل تظاهر )
pass off
<idiom>
U
تظاهر کردن
put up a good front
<idiom>
U
وانمودبه خوشحالی ،تظاهر به خوشحال بودن
sham
U
تظاهر کردن
dissemble
U
تظاهر کردن
feign
U
تظاهر کردن
pretend
U
تظاهر کردن
She was pretending to be happy.
U
او
[زن]
تظاهر به شاد بودن کرد.
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com