English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
matched U تطبیق یافته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
structured programming U برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
collations U تطبیق
adjustments U تطبیق
match U تطبیق
comparison U تطبیق
accommodating U تطبیق
comparisons U تطبیق
harmonies U تطبیق
matches U تطبیق
adjustment U تطبیق
adaptations U تطبیق
adaptation U تطبیق
harmony U تطبیق
collation U تطبیق
checks U تطبیق
checked U تطبیق
confirmation U تطبیق
check U تطبیق
conformation U تطبیق
matching U تطبیق
jibes U تطبیق کردن
jibing U تطبیق کردن
adaptation U تطبیق اقتباس
conforms U تطبیق کردن
adaptations U تطبیق اقتباس
accommodation U تطبیق موافقت
adjust U تطبیق دادن
adjustable U قابل تطبیق
adjusts U تطبیق دادن
accommodations U تطبیق موافقت
jibed U تطبیق کردن
jibe U تطبیق کردن
accommodates U تطبیق نمودن
accommodates U تطبیق دادن
reconcile U تطبیق کردن
reconciles U تطبیق کردن
reconciling U تطبیق کردن
comparison U تطبیق سنجش
coincidences U تطبیق برخورد
coincidence U تطبیق برخورد
conforming U تطبیق کردن
inapplicable U تطبیق نکردنی
accommodated U تطبیق دادن
accommodated U تطبیق نمودن
identification U تطبیق تمیز
gibes U تطبیق کردن
conform U تطبیق کردن
maladjustments U عدم تطبیق
match U تطبیق تطابق
accommodate U تطبیق نمودن
matches U تطبیق تطابق
maladjustment U عدم تطبیق
comparisons U تطبیق سنجش
accommodate U تطبیق دادن
conformed U تطبیق کردن
alignments U تطبیق دادن
adaption U تطبیق اقتباس
adjusability U قابلیت تطبیق
coordinator U تطبیق کننده
certificate of compliance U گواهی تطبیق
compare with U تطبیق کردن
completeness check U تطبیق کامل
concordance U تطبیق نامه
dark adaptation U تطبیق با تاریکی
fire coordination U تطبیق اتش
fire support coordination U تطبیق اتش
collations U تطبیق دستخط ها
collation U تطبیق دستخط ها
concordances U تطبیق نامه
reconcilement U التیام تطبیق
stock adjustment U تطبیق موجودی
template matching U تطبیق الگوها
versatility U تطبیق پذیری
verification U وارسی تطبیق
adapter U تطبیق کننده
adjusting U تطبیق دادن
alignment U تطبیق دادن
adjustments U تنظیم تطبیق
adapter U تطبیق دهنده
accomodate U تطبیق کردن
adapted U تطبیق شده
check U تطبیق کردن
checked U تطبیق کردن
checks U تطبیق کردن
adapter arbor U میله تطبیق دهنده
impedance comparator U تطبیق دهنده امپدانس
acoustic coupler U تطبیق دهنده صوتی
inapplicability U عدم تناسب یا تطبیق
inapplicably U بطوریکه تطبیق ننماید
inventory reconciliation U تطبیق اسناد موجودی
idealization U تطبیق یا تطابق با تصور
fire support coordinator U تطبیق دهنده اتشها
adapter sleeve U پوسته تطبیق دهنده
adaptors U تطبیق دهنده ماسوره
adaptor U تطبیق دهنده ماسوره
adaptive U قابل تطبیق توافقی
adapter flange U فلانژ تطبیق دهنده
adapter booster U غلاف تطبیق دهنده
adapter boards U برد تطبیق دهنده
channel adapter U تطبیق دهنده کانال
adapter bearing U یاطاقان تطبیق دهنده
adaptation kit U جعبه ابزار تطبیق
application of low to instances U تطبیق قانون با موارد
adapter toolholder U ابزارگیر تطبیق دهنده
adapters U تطبیق دهنده ماسوره
irreconcilable U غیر قابل تطبیق
orienting U روانه کردن تطبیق دادن
reconcilability U التیام پذیری قابلیت تطبیق
versatile U چندسو گرد تطبیق پذیر
tallies U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
adaptation kit U جعبه وسایل تطبیق دهنده
tallies U تطبیق کردن مطابق بودن
tallied U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallied U تطبیق کردن مطابق بودن
sliding scales U جدول قابل تطبیق با در امدافراد
tallying U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallying U تطبیق کردن مطابق بودن
orient U روانه کردن تطبیق دادن
tally U تطبیق کردن مطابق بودن
orients U روانه کردن تطبیق دادن
sliding scale U جدول قابل تطبیق با در امدافراد
findings U یافته
finding U یافته
ticks U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
tick U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
accomodation U تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
to align oneself with somebody U خود را با کسی میزان [تطبیق] کردن
ticked U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
harmonist U موسیقی دان متخصص تطبیق روایات
expanded U بسط یافته
tuned U وفق یافته
full-fledged U تکامل یافته
organized U سازمان یافته
full fledged U تکامل یافته
structured U ساخت یافته
nee U تولد یافته
porrect U بسط یافته
endrgized U انرژی یافته
due out U خاتمه یافته
downfallen U زوال یافته
depauperate U تقلیل یافته
transmissive U انتقال یافته
instinct with force U نیرو یافته
wany U کاهش یافته
mature economy U تکامل یافته
waney U کاهش یافته
instinct with life U روح یافته
transferred U انتقال یافته
appointed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
extended U تمدید یافته
generalized U تعمیم یافته
glorified U تجلیل یافته
installed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
awakened U اگاهی یافته
linked U پیوند یافته
abroad U گسترش یافته
applied <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
deployed U گسترش یافته
allocated U اختصاص یافته
nascent U پیدایش یافته
done U وقوع یافته
inserted <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
past U پایان یافته
deployed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
time chart U جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
agriology U مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
coordination U تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
reduced mass U جرم کاهش یافته
sort merge program U پردازش تعمیم یافته
structured english U انگلیسی ساخت یافته
organises U بازار سازمان یافته
centralized design U طراحی تمرکز یافته
structured design U طراحی ساختار یافته
developed contries U ممالک توسعه یافته
organized market U بازار سازمان یافته
generalized coordinates U مختصات تعمیم یافته
linked subroutine U زیربرنامه پیوند یافته
mature economy U اقتصاد رشد یافته
inning U زمین باز یافته
formatted display U نمایش شکل یافته
mature soil U خاک تکامل یافته
reborn U تولد تازه یافته
endarch U از مرکزبخارج امتداد یافته
elaborated code U رمز بسط یافته
extended memory U حافظه توسعه یافته
development system U سیستم توسعه یافته
redivivus U تولد تازه یافته
reduced form U فرم تقلیل یافته
generalized routine U روال تعمیم یافته
structured walkthroughs U بررسیهای ساخت یافته
generalized force U نیروی تعمیم یافته
diminished U : تقلیل یافته کاسته
organizing U بازار سازمان یافته
extended precision U دقت توسعه یافته
organizes U بازار سازمان یافته
organize U بازار سازمان یافته
contd U مخفف ادامه یافته
organising U بازار سازمان یافته
allopatric U بتنهایی وقوع یافته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com