English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 236 (635 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
check U تطبیق کردن
checked U تطبیق کردن
checks U تطبیق کردن
reconcile U تطبیق کردن
reconciles U تطبیق کردن
reconciling U تطبیق کردن
conform U تطبیق کردن
conformed U تطبیق کردن
conforming U تطبیق کردن
conforms U تطبیق کردن
gibes U تطبیق کردن
jibe U تطبیق کردن
jibed U تطبیق کردن
jibes U تطبیق کردن
jibing U تطبیق کردن
accomodate U تطبیق کردن
compare with U تطبیق کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
tallied U تطبیق کردن مطابق بودن
tallied U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallies U تطبیق کردن مطابق بودن
tallies U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally U تطبیق کردن مطابق بودن
tally U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallying U تطبیق کردن مطابق بودن
tallying U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
orient U روانه کردن تطبیق دادن
orienting U روانه کردن تطبیق دادن
orients U روانه کردن تطبیق دادن
align U تنظیم کردن تطبیق کردن
aligned U تنظیم کردن تطبیق کردن
aligning U تنظیم کردن تطبیق کردن
aligns U تنظیم کردن تطبیق کردن
coordination U تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
fire coordination U هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
fire support coordination U هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
to align oneself with somebody U خود را با کسی میزان [تطبیق] کردن
Other Matches
adjustment U تطبیق
matching U تطبیق
collation U تطبیق
accommodating U تطبیق
confirmation U تطبیق
check U تطبیق
conformation U تطبیق
checked U تطبیق
adaptation U تطبیق
collations U تطبیق
comparison U تطبیق
comparisons U تطبیق
harmonies U تطبیق
checks U تطبیق
harmony U تطبیق
matches U تطبیق
adaptations U تطبیق
match U تطبیق
adjustments U تطبیق
maladjustment U عدم تطبیق
adapter U تطبیق کننده
accommodate U تطبیق دادن
verification U وارسی تطبیق
adjusts U تطبیق دادن
fire support coordination U تطبیق اتش
accommodated U تطبیق نمودن
template matching U تطبیق الگوها
stock adjustment U تطبیق موجودی
maladjustments U عدم تطبیق
accommodations U تطبیق موافقت
adapted U تطبیق شده
matched U تطبیق یافته
accommodate U تطبیق نمودن
completeness check U تطبیق کامل
adjusting U تطبیق دادن
versatility U تطبیق پذیری
comparison U تطبیق سنجش
fire coordination U تطبیق اتش
match U تطبیق تطابق
adjust U تطبیق دادن
adjustable U قابل تطبیق
matches U تطبیق تطابق
adjusability U قابلیت تطبیق
accommodates U تطبیق دادن
coordinator U تطبیق کننده
accommodation U تطبیق موافقت
accommodates U تطبیق نمودن
accommodated U تطبیق دادن
reconcilement U التیام تطبیق
adaption U تطبیق اقتباس
concordance U تطبیق نامه
concordances U تطبیق نامه
comparisons U تطبیق سنجش
adapter U تطبیق دهنده
identification U تطبیق تمیز
certificate of compliance U گواهی تطبیق
inapplicable U تطبیق نکردنی
adaptation U تطبیق اقتباس
alignments U تطبیق دادن
coincidence U تطبیق برخورد
dark adaptation U تطبیق با تاریکی
coincidences U تطبیق برخورد
adaptations U تطبیق اقتباس
alignment U تطبیق دادن
collation U تطبیق دستخط ها
adjustments U تنظیم تطبیق
collations U تطبیق دستخط ها
adaptive U قابل تطبیق توافقی
adapter sleeve U پوسته تطبیق دهنده
impedance comparator U تطبیق دهنده امپدانس
adapter flange U فلانژ تطبیق دهنده
application of low to instances U تطبیق قانون با موارد
adapter toolholder U ابزارگیر تطبیق دهنده
channel adapter U تطبیق دهنده کانال
acoustic coupler U تطبیق دهنده صوتی
adaptation kit U جعبه ابزار تطبیق
inventory reconciliation U تطبیق اسناد موجودی
adapter booster U غلاف تطبیق دهنده
inapplicably U بطوریکه تطبیق ننماید
adaptors U تطبیق دهنده ماسوره
inapplicability U عدم تناسب یا تطبیق
adaptor U تطبیق دهنده ماسوره
adapters U تطبیق دهنده ماسوره
idealization U تطبیق یا تطابق با تصور
adapter boards U برد تطبیق دهنده
adapter bearing U یاطاقان تطبیق دهنده
fire support coordinator U تطبیق دهنده اتشها
irreconcilable U غیر قابل تطبیق
adapter arbor U میله تطبیق دهنده
adaptation kit U جعبه وسایل تطبیق دهنده
sliding scales U جدول قابل تطبیق با در امدافراد
sliding scale U جدول قابل تطبیق با در امدافراد
reconcilability U التیام پذیری قابلیت تطبیق
versatile U چندسو گرد تطبیق پذیر
harmonist U موسیقی دان متخصص تطبیق روایات
ticks U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
accomodation U تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
tick U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticked U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
time chart U جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
agriology U مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
homing adaptor U تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
speed ring U طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
self reacting U بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
antivignetting filter U صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com