Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
accomodation
U
تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
autecology
U
مبحث شناسایی محیط زندگی انفرادی موجودات
ecology
U
علم عادت وطرز زندگی موجودات ونسبت انها با محیط
rezone
U
محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology
U
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to tip something
[British E]
U
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
it is impossible to live there
U
نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
environmental test
U
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it.
U
ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
send off
U
همراهی
concomitance
U
همراهی
companionship
U
همراهی
accompaniment
U
همراهی
accompaniments
U
همراهی
camaraderie
U
همراهی
send-offs
U
همراهی
send-off
U
همراهی
sodality
U
همراهی
favoring
U
همراهی
anent
U
همراهی
favors
U
همراهی
favours
U
همراهی
favouring
U
همراهی
favour
U
همراهی
favored
U
همراهی
accomodate
U
همراهی کردن
accompanies
U
همراهی کردن
conpanion
U
همراهی کردن
accompanied
U
همراهی کردن
squire
U
همراهی کردن
go along
U
همراهی کردن
squires
U
همراهی کردن
escorting
U
همراهی کردن
escorts
U
همراهی کردن
to accompany
U
همراهی کردن
to go along
U
همراهی کردن
to render a ssistance
U
همراهی کردن
escorted
U
همراهی کردن
escort
U
همراهی کردن
accompanist
U
همراهی کننده
accompanists
U
همراهی کننده
favourer
U
همراهی کننده
accompany
U
همراهی کردن
accompanier
U
همراهی کننده
favors
U
همراهی یا طرفداری کردن با
favoring
U
همراهی یا طرفداری کردن با
favored
U
همراهی یا طرفداری کردن با
suffrage
U
کمک همراهی قبول
favour
U
همراهی یا طرفداری کردن با
escorting
U
همراهی یامحافظت کردن
escorts
U
همراهی یامحافظت کردن
to vow assistance
U
قول همراهی دادن
pall bearer
U
کسیکه در همراهی با جنازه
to attend a funeral
U
باجنازه همراهی کردن
escort
U
همراهی یامحافظت کردن
escorted
U
همراهی یامحافظت کردن
favouring
U
همراهی یا طرفداری کردن با
gain over
U
با خود همراهی کردن
favours
U
همراهی یا طرفداری کردن با
accompaniment
ساز یا آواز همراهی کننده
to go along
U
همراه رفتن همراهی کردن
please do me a service
U
خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
accompaniments
U
ساز یا اواز همراهی کننده
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
we sang them home
U
ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
accompanists
U
همراهی کننده با اواز یاسازی چون پیانو
accompanist
همراهی کننده با آواز یا سازی چون پیانو
in tow
<idiom>
U
برده شدن ازجایی به جای دیگر ،همراهی با کسی
adjustment
U
تطبیق
match
U
تطبیق
accommodating
U
تطبیق
collation
U
تطبیق
collations
U
تطبیق
harmonies
U
تطبیق
adaptations
U
تطبیق
adaptation
U
تطبیق
comparison
U
تطبیق
comparisons
U
تطبیق
matches
U
تطبیق
checked
U
تطبیق
conformation
U
تطبیق
check
U
تطبیق
harmony
U
تطبیق
matching
U
تطبیق
confirmation
U
تطبیق
adjustments
U
تطبیق
checks
U
تطبیق
certificate of compliance
U
گواهی تطبیق
coordinator
U
تطبیق کننده
conforming
U
تطبیق کردن
conformed
U
تطبیق کردن
conform
U
تطبیق کردن
inapplicable
U
تطبیق نکردنی
reconciling
U
تطبیق کردن
conforms
U
تطبیق کردن
comparisons
U
تطبیق سنجش
coincidence
U
تطبیق برخورد
coincidences
U
تطبیق برخورد
compare with
U
تطبیق کردن
jibing
U
تطبیق کردن
comparison
U
تطبیق سنجش
alignments
U
تطبیق دادن
completeness check
U
تطبیق کامل
maladjustment
U
عدم تطبیق
reconciles
U
تطبیق کردن
concordance
U
تطبیق نامه
adjusability
U
قابلیت تطبیق
matches
U
تطبیق تطابق
match
U
تطبیق تطابق
adaption
U
تطبیق اقتباس
fire support coordination
U
تطبیق اتش
collation
U
تطبیق دستخط ها
collations
U
تطبیق دستخط ها
accommodate
U
تطبیق نمودن
accommodate
U
تطبیق دادن
accommodated
U
تطبیق نمودن
accommodated
U
تطبیق دادن
accommodates
U
تطبیق نمودن
accommodates
U
تطبیق دادن
reconcile
U
تطبیق کردن
fire coordination
U
تطبیق اتش
dark adaptation
U
تطبیق با تاریکی
concordances
U
تطبیق نامه
accommodations
U
تطبیق موافقت
adapter
U
تطبیق دهنده
adapter
U
تطبیق کننده
reconcilement
U
التیام تطبیق
adjusting
U
تطبیق دادن
alignment
U
تطبیق دادن
accomodate
U
تطبیق کردن
verification
U
وارسی تطبیق
adjusts
U
تطبیق دادن
adjust
U
تطبیق دادن
matched
U
تطبیق یافته
adjustments
U
تنظیم تطبیق
adapted
U
تطبیق شده
check
U
تطبیق کردن
checked
U
تطبیق کردن
accommodation
U
تطبیق موافقت
checks
U
تطبیق کردن
stock adjustment
U
تطبیق موجودی
jibes
U
تطبیق کردن
jibed
U
تطبیق کردن
gibes
U
تطبیق کردن
adjustable
U
قابل تطبیق
adaptation
U
تطبیق اقتباس
adaptations
U
تطبیق اقتباس
identification
U
تطبیق تمیز
versatility
U
تطبیق پذیری
jibe
U
تطبیق کردن
template matching
U
تطبیق الگوها
maladjustments
U
عدم تطبیق
impedance comparator
U
تطبیق دهنده امپدانس
adapters
U
تطبیق دهنده ماسوره
application of low to instances
U
تطبیق قانون با موارد
adaptors
U
تطبیق دهنده ماسوره
channel adapter
U
تطبیق دهنده کانال
inventory reconciliation
U
تطبیق اسناد موجودی
inapplicability
U
عدم تناسب یا تطبیق
inapplicably
U
بطوریکه تطبیق ننماید
idealization
U
تطبیق یا تطابق با تصور
adaptive
U
قابل تطبیق توافقی
adapter bearing
U
یاطاقان تطبیق دهنده
adapter boards
U
برد تطبیق دهنده
adapter booster
U
غلاف تطبیق دهنده
adapter flange
U
فلانژ تطبیق دهنده
adaptation kit
U
جعبه ابزار تطبیق
adapter sleeve
U
پوسته تطبیق دهنده
fire support coordinator
U
تطبیق دهنده اتشها
adapter toolholder
U
ابزارگیر تطبیق دهنده
acoustic coupler
U
تطبیق دهنده صوتی
adapter arbor
U
میله تطبیق دهنده
adaptor
U
تطبیق دهنده ماسوره
irreconcilable
U
غیر قابل تطبیق
tallies
U
تطبیق کردن مطابق بودن
tallied
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallies
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally
U
تطبیق کردن مطابق بودن
orients
U
روانه کردن تطبیق دادن
tally
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallying
U
تطبیق کردن مطابق بودن
tallying
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
versatile
U
چندسو گرد تطبیق پذیر
adaptation kit
U
جعبه وسایل تطبیق دهنده
orient
U
روانه کردن تطبیق دادن
orienting
U
روانه کردن تطبیق دادن
tallied
U
تطبیق کردن مطابق بودن
sliding scales
U
جدول قابل تطبیق با در امدافراد
reconcilability
U
التیام پذیری قابلیت تطبیق
sliding scale
U
جدول قابل تطبیق با در امدافراد
ticks
U
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
tick
U
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
harmonist
U
موسیقی دان متخصص تطبیق روایات
to align oneself with somebody
U
خود را با کسی میزان
[تطبیق]
کردن
ticked
U
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
time chart
U
جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
coordination
U
تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
agriology
U
مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
spheres
U
محیط
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com