Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
avouch
U
تضمین کردن مستقر ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
locating
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
locates
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
located
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
locate
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
warranty
U
امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
warranties
U
امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
indemnities
U
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnity
U
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
plant
U
مستقر کردن
plants
U
مستقر کردن
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
ensures
U
تضمین کردن
certify
U
تضمین کردن
ensure
U
تضمین کردن
certifying
U
تضمین کردن
insuring
U
تضمین کردن
ensured
U
تضمین کردن
certifies
U
تضمین کردن
ensuring
U
تضمین کردن
warrant
U
تضمین کردن
warrants
U
تضمین کردن
bond
U
تضمین کردن
insures
U
تضمین کردن
warranting
U
تضمین کردن
warranted
U
تضمین کردن
settles
U
مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
settle
U
مستقر شدن یامستقر کردن استقرار
emplacement
U
پایگاه مستقر کردن کار گذاشتن
guaranteed
U
تامین تضمین کردن
guarantee
U
تامین تضمین کردن
to ensure something
U
تضمین کردن
[چیزی]
bail
U
تضمین ضمانت کردن
guarantees
U
تامین تضمین کردن
emplace
U
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
guarantees
U
ضمانت نامه تضمین کردن
guaranteed
U
ضمانت نامه تضمین کردن
guarantee
U
ضمانت نامه تضمین کردن
guaranty
U
تضمین ضمانت یا تعهد کردن
inducting
U
مستقر کردن دریافت کردن
garrisons
U
مقیم کردن مستقر کردن
garrison
U
مقیم کردن مستقر کردن
inducts
U
مستقر کردن دریافت کردن
induct
U
مستقر کردن دریافت کردن
inducted
U
مستقر کردن دریافت کردن
putting
U
مستقر
put
U
مستقر
based
U
مستقر
established right
U
حق مستقر
residents
U
مستقر
established
U
مستقر
deep seated
U
مستقر
puts
U
مستقر
resident
U
مستقر
stabile
U
مستقر وپایدار
dynamically
U
نیروی مستقر
occupiers
U
مستقر مستاجر
dynamic
U
نیروی مستقر
occupier
U
مستقر مستاجر
reside
U
مستقر بودن
positioner
U
مستقر کننده
fixes
U
مستقر شدن
resided
U
مستقر بودن
fix
U
مستقر شدن
deployed
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
localized bond
U
پیوند مستقر
installed
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
inserted
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
inposition
U
مستقر در موضع
applied
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
resides
U
مستقر بودن
plant oneself
U
مستقر شدن
appointed
<adj.>
<past-p.>
U
مستقر شده
determinate
U
مستقر شده
delocalized electron
U
الکترون غیر مستقر
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
sites
U
قرار داشتن مستقر بودن
guides post
U
نفر هادی مستقر شوید
army in the field
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
site
U
قرار داشتن مستقر بودن
sited
U
قرار داشتن مستقر بودن
theater army
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
conus armies
U
ارتشهای مستقر در قاره امریکا
guarantees
U
تضمین
guarantee
U
تضمین
warranty
U
تضمین
gurantee
U
تضمین
assurance
U
تضمین
pledge
[archaic]
[guaranty]
U
تضمین
guaranty
U
تضمین
guarantee
U
تضمین
collateral
U
تضمین
guaranty
U
تضمین
guaranteed
U
تضمین
assurances
U
تضمین
bottom mine
U
مینی که در کف دریا مستقر میشودمین کفهای
deployed
U
مستقر گسترش یافته در روی زمین
surety bond
U
تضمین نامه
money back
U
تضمین پرداخت
under reserve
U
تحت تضمین
warranting
U
تضمین حکم
warrant
U
تضمین حکم
warranted
U
تضمین حکم
bank note
U
چک تضمین شده
service obligation
U
تضمین خدمت
warrants
U
تضمین حکم
security
U
مصونیت تضمین
security
U
گرو تضمین
indemnification
U
تضمین خسارت
back letter
U
گواهی تضمین
value as security
U
ارزش تضمین
seal
U
نشان تضمین
embodiment
U
تضمین درج
certified check
U
چک تضمین شده
seals
U
نشان تضمین
bonded
U
تضمین دار
guarantee period
U
مدت تضمین
bonded
U
تحت تضمین
in bond
U
تحت تضمین
warrent
U
حواله وسیله تضمین
gap in coverage
U
ناکافی بودن تضمین
payment under reserve
U
پرداخت تحت تضمین
voucher
U
مدرک تضمین کننده
indemnity
U
تاوان تضمین خسارت
indemnities
U
تاوان تضمین خسارت
guaranteed prices
U
قیمتهای تضمین شده
vouchers
U
مدرک تضمین کننده
engineers
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
engineered
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
prepare
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineer
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
preparing
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
To bear (put up) with somebody.
U
با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
prepares
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
work up
U
ترکیب کردن ساختن
getting
U
مجاب کردن ساختن
gets
U
مجاب کردن ساختن
get
U
مجاب کردن ساختن
to lay it on thick
U
نصب کردن ساختن
warranted rate of growth
U
نرخ رشد تضمین شده
bank paper
U
چک تضمین شده سفته بانکی
zmarker beacon
U
نوعی برج کنترل هوایی مستقر در میدان تیر پدافندهوایی
staged crews
U
پرسنل هوایی یا دریایی مستقر درپایگاههای مسیر ناو یاهواپیما
surprise
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
indicates
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicated
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
pt down
U
هرز اب ساختن منکوب کردن
indicate
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
proscribe
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
discompose
U
مضطرب ساختن پریشان کردن
surprises
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
attracted
U
جذب کردن مجذوب ساختن
subdues
U
مقهور ساختن رام کردن
retards
U
کند ساختن معوق کردن
illuminating
U
درخشان ساختن زرنما کردن
to hammer out
U
ساختن بکوشش درست کردن
inculcating
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
illuminate
U
درخشان ساختن زرنما کردن
detect
U
کشف کردن نمایان ساختن
subdue
U
مقهور ساختن رام کردن
attracting
U
جذب کردن مجذوب ساختن
detected
U
کشف کردن نمایان ساختن
preparing
U
مهیا ساختن مجهز کردن
detecting
U
کشف کردن نمایان ساختن
fructify
U
برومند کردن بارور ساختن
redargue
U
متهم ساختن تکذیب کردن
detects
U
کشف کردن نمایان ساختن
inculcates
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
retarding
U
کند ساختن معوق کردن
illuminates
U
درخشان ساختن زرنما کردن
attract
U
جذب کردن مجذوب ساختن
proscribing
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
highlighting
U
روشن ساختن مشخص کردن
destroy
U
ویران کردن نابود ساختن
proscribed
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
attracts
U
جذب کردن مجذوب ساختن
destroys
U
ویران کردن نابود ساختن
inculcate
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
proscribes
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
provides
U
میسر ساختن تامین کردن
subduing
U
مقهور ساختن رام کردن
inculcated
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
retard
U
کند ساختن معوق کردن
destroying
U
ویران کردن نابود ساختن
frankest
U
باطل کردن مصون ساختن
franked
U
باطل کردن مصون ساختن
fraternised
U
برادری کردن متفق ساختن
improvising
U
انا ساختن تعبیه کردن
tumify
U
اماس کردن متورم ساختن
prey
U
دستخوش ساختن طعمه کردن
reproduce
U
چاپ کردن دوباره ساختن
reproduced
U
چاپ کردن دوباره ساختن
surprize
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
reproduces
U
چاپ کردن دوباره ساختن
frank
U
باطل کردن مصون ساختن
entombs
U
دفن کردن مقبره ساختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com