English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
money back U تضمین پرداخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bond U تضمین نامه یاتعهدنامه دائر به پرداخت وجه
bareboat charter U ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
payment under reserve U پرداخت تحت تضمین
Other Matches
warranties U امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
warranty U امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
indemnity U تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnities U تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
assurances U تضمین
gurantee U تضمین
assurance U تضمین
guaranty U تضمین
guarantee U تضمین
collateral U تضمین
guaranteed U تضمین
guarantees U تضمین
guarantee U تضمین
guaranty U تضمین
warranty U تضمین
pledge [archaic] [guaranty] U تضمین
security U گرو تضمین
insures U تضمین کردن
certifying U تضمین کردن
certify U تضمین کردن
certifies U تضمین کردن
bonded U تحت تضمین
bonded U تضمین دار
certified check U چک تضمین شده
security U مصونیت تضمین
indemnification U تضمین خسارت
ensuring U تضمین کردن
warrant U تضمین کردن
bank note U چک تضمین شده
seals U نشان تضمین
seal U نشان تضمین
under reserve U تحت تضمین
bond U تضمین کردن
value as security U ارزش تضمین
ensure U تضمین کردن
embodiment U تضمین درج
ensured U تضمین کردن
ensures U تضمین کردن
surety bond U تضمین نامه
warrant U تضمین حکم
back letter U گواهی تضمین
in bond U تحت تضمین
warrants U تضمین حکم
guarantee period U مدت تضمین
insuring U تضمین کردن
warrants U تضمین کردن
warranted U تضمین کردن
warranting U تضمین حکم
warranting U تضمین کردن
warranted U تضمین حکم
service obligation U تضمین خدمت
gap in coverage U ناکافی بودن تضمین
guaranteed prices U قیمتهای تضمین شده
vouchers U مدرک تضمین کننده
voucher U مدرک تضمین کننده
to ensure something U تضمین کردن [چیزی]
bail U تضمین ضمانت کردن
guarantees U تامین تضمین کردن
indemnities U تاوان تضمین خسارت
indemnity U تاوان تضمین خسارت
guarantee U تامین تضمین کردن
guaranteed U تامین تضمین کردن
warrent U حواله وسیله تضمین
bank paper U چک تضمین شده سفته بانکی
guaranteed U ضمانت نامه تضمین کردن
guarantees U ضمانت نامه تضمین کردن
warranted rate of growth U نرخ رشد تضمین شده
avouch U تضمین کردن مستقر ساختن
guarantee U ضمانت نامه تضمین کردن
guaranty U تضمین ضمانت یا تعهد کردن
bank note U چک تضمین شده سند در وجه حامل
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
obligated stocks U کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
This is the only way to guarantee that ... U تنها راه برای تضمین این است که ...
ration credit U تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
dividend warrant U چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
unfinanced U بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
warranty U تضمین تعهد تعهد قانونی
warranties U تضمین تعهد تعهد قانونی
constants U سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
constant U سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
discharging U پرداخت
settlements U پرداخت
finishing U پرداخت
bleaching U پرداخت
finishes U پرداخت
finishing touches U پرداخت
furbisher U پرداخت گر
remitment U پرداخت
disbursement U پرداخت
finish U پرداخت
glazes U پرداخت
glaze U پرداخت
burnisher U پرداخت گر
trim U پرداخت
glosser U پرداخت گر
defrayal U پرداخت
expenditure U پرداخت
outlay U پرداخت
discharges U پرداخت
payments U پرداخت
discharge U پرداخت
polishes U پرداخت
renderings U پرداخت
rendering U پرداخت
pt U پرداخت
pay U پرداخت
pays U پرداخت
refunding U پس پرداخت
settlement U پرداخت
refund U پس پرداخت
refunded U پس پرداخت
refunds U پس پرداخت
polish U پرداخت
payment U پرداخت
refinishing U پرداخت
paying U پرداخت
making good U پرداخت
lustreer U پرداخت
subscription U تعهد پرداخت
bilk U گذاشتن از پرداخت
annual payment U پرداخت سالیانه
by payment U از طریق پرداخت
subscriptions U تعهد پرداخت
remittances U پرداخت تادیه
rendition U پرداخت تحویل
shear U پرداخت فرش
advice note U دستورپیش پرداخت
renditions U پرداخت تحویل
average payment U پرداخت متوسط
payees U پرداخت شونده
a bradent U وسیله پرداخت
payee U پرداخت شونده
paid U پرداخت شده
unpaid U پرداخت نشده
advance payment U پیش پرداخت
back freigt U پرداخت کرایه
prepayment U پیش پرداخت
pre payment U پیش پرداخت
pre paid U پیش پرداخت
planishing tool U ابزار پرداخت
planish U پرداخت کردن
period of grace U مهلت پرداخت
payor U پرداخت کننده
payment terms U شرایط پرداخت
payment stopped U توقف پرداخت
payment in kind U پرداخت جنسی
payment in kind U پرداخت غیرنقدی
payment in full U پرداخت کامل
prest U پیش پرداخت
progress payments U پرداخت تدریجی
prompt payment U پرداخت فوری
never-never U پرداخت قسطی
unpolished U پرداخت نشده
to finish off U پرداخت کردن
the d. of a debt U پرداخت بدهی
terms of payment U شرایط پرداخت
spot cash U پرداخت نقدی
smoothing plane U رنده پرداخت
settlement terms U شرایط پرداخت
remitter U پرداخت کننده
remittal U گذشت پرداخت
remittable U قابل پرداخت
reimbursable U قابل پرداخت
punctual payment U پرداخت در سر وعده
payment in full U پرداخت تمام
payment in due cource U پرداخت به موقع
indemnification U پرداخت غرامت
imprest U پیش پرداخت
finisher U پرداخت کننده
final payment U پرداخت نهایی
earnest money U پیش پرداخت
diamond polishing U پرداخت الماسی
demand for payment U تقاضای پرداخت
deferred payment U پرداخت اتی
deferred payment U پرداخت معوق
date of payment U موعد پرداخت
date of maturity U موعد پرداخت
d. note U درخواست پرداخت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com