Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
real image
U
تصویر حقیقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
realistic deterrence
U
میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
image
[سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
images
U
سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
crop
U
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
cropped
U
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
crops
U
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
tweening
U
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
pictures
U
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picturing
U
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture
U
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictured
U
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
video
U
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobat
U
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
videos
U
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoing
U
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoed
U
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobats
U
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
images
U
تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
image
[تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
flickers
U
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickered
U
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flicker
U
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
spherization
U
جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
lossless compression
U
روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
auto
U
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
refresh
U
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshed
U
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes
U
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
autos
U
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
persistence
U
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
hypertext
U
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
pen drawing
U
تصویر خطی تصویر مدادی
tracings
U
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracing
U
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
orthographic
U
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
background
U
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
backgrounds
U
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
raster scan
U
ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
images
U
نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
image dissector tube
U
لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
true
U
حقیقی
truest
U
حقیقی
genuine
U
حقیقی
actual
U
حقیقی
efective
U
حقیقی
real
U
حقیقی
truer
U
حقیقی
unfeigned
U
حقیقی
veracious
U
حقیقی
intrinsic
U
حقیقی
true azimuth
U
گرای حقیقی
observed altitude
U
ارتفاع حقیقی
real power
U
توان حقیقی
true north
U
شمال حقیقی
true copolymer
U
همبسپار حقیقی
down to earth
U
حقیقی واقعی
down-to-earth
U
حقیقی واقعی
interpolymer
U
همبسپار حقیقی
absolute magnitude
U
قدر حقیقی
real constant
U
ثابت حقیقی
real function
U
تابع حقیقی
real gas
U
گاز حقیقی
real time
U
زمان حقیقی
real address
آدرس حقیقی
real memory
U
حافظه حقیقی
real module
U
ضریب حقیقی
true course
U
راه حقیقی
real storage
U
حافظه حقیقی
real number
U
عدد حقیقی
true resistance
U
مقدارمقاومت حقیقی
real numbers
U
اعداد حقیقی
genuine
U
حقیقی یا درست
true wind
U
باد حقیقی
true
U
حقیقی کردن
natural person
U
شخص حقیقی
true dip
U
شیب حقیقی
true heading
U
سمت حقیقی
true life
U
حقیقی وصحیح
true mean
U
میانگین حقیقی
trueness
U
بی ریایی حقیقی
true or real focus
U
کانون حقیقی
ohmic valve
U
مقدارمقاومت حقیقی
true power
U
توان حقیقی
true score
U
نمره حقیقی
true value
U
مقدار حقیقی
true variance
U
پراکنش حقیقی
actual resistivity
U
مقاومت حقیقی
truer
U
واقعی حقیقی
truer
U
حقیقی کردن
true
U
واقعی حقیقی
genuine
U
واقعی حقیقی
truest
U
واقعی حقیقی
truest
U
حقیقی کردن
actual movement
U
حرکت حقیقی
image formation
U
تولید تصویر تصویر
euciliate
U
مژه داران حقیقی
actual maximum flowline
U
ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
particle density
U
وزن مخصوص حقیقی
brake horsepower
U
توان حقیقی مهاری
apparent horizon
U
افق حقیقی نقاط
real sector
U
بخش متغیرهای حقیقی
real-valued function
U
تابع حقیقی
[ریاضی]
real numbers
U
اعدد حقیقی
[ریاضی]
rightful
U
حقیقی دارای استحقاق
verisimilar
U
دارای فاهر حقیقی
live exercise
U
تمرین رزمی حقیقی
real number
U
عدد حقیقی
[ریاضی]
axiom
U
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
dative
U
حالت مفعولی غیرصریح حقیقی
substantive
U
دارای ماهیت واقعی حقیقی
developed muzzle velocity
U
سرعت ابتدایی و حقیقی توپ
true or sternal ribs
U
دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
true azimuth
U
سمت حقیقی گرای جغرافیایی
unsigned real number
U
عدد حقیقی بدون علامت
real analytic function
U
تابع تحلیلی
[حقیقی]
[ریاضی]
axioms
U
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
enlightement
U
روشنی فکر اگاهی حقیقی
real absolute value function
U
تابع حقیقی قدر مطلق
[ریاضی]
acoelous
U
بدون معدهء حقیقی یادستگاه هاضمه
approximations
U
خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
anachronism
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
approximation
U
خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
oafs
U
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
anachronisms
U
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
oaf
U
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
many valued
U
دارای دو قیمت یکی حقیقی دیگری دروغین
relative
U
پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد
gyrocompass
U
نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
I give the programme zero
[nought]
out of ten for reality.
U
من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
scan
U
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned
U
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans
U
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
real representative
U
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
processor bound
U
اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
Sophrosyne
U
وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
true convergence
U
سیستم کنترل جغرافیایی یاسیستم مختصات جغرافیایی تقارب حقیقی نصف النهارات
haze
U
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
x scale
U
در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
true air speed
U
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
antedated
U
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedate
U
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedates
U
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
nap side
U
خواب فرش
[با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
chemical wash
U
کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
projections
U
تصویر
image line
U
خط تصویر
projection
U
تصویر
afterimage
U
رد تصویر
icons
U
تصویر
imagery
U
تصویر
skews
U
تصویر کج
skewing
U
تصویر کج
vignette
U
تصویر
grating
U
در تصویر
skew
U
تصویر کج
gratings
U
در تصویر
vignettes
U
تصویر
portrayals
U
تصویر
icon
U
تصویر
portrayal
U
تصویر
illustration
U
تصویر
illustrations
U
تصویر
ikons
U
تصویر
picture
U
تصویر
shapes
U
تصویر
portrait
U
تصویر
portraits
U
تصویر
images
U
تصویر
scenography
U
تصویر
delineation
U
تصویر
image
U
تصویر
likenesses
U
تصویر
likeness
U
تصویر
shape
U
تصویر
pictured
U
تصویر
picturing
U
تصویر
pictures
U
تصویر
tablature
U
تصویر نقاشی
mirror images
U
تصویر ایینهای
double image
U
تصویر مضاعف
documentary photography
U
تصویر روشن
display image
U
نمای تصویر
video generator
U
مولد تصویر
direct video storage tube
U
نگاهدارنده تصویر
idealized image
U
تصویر ارمانی
composite video
U
تصویر ترکیبی
card image
U
تصویر کارت
tear out
U
پارگی تصویر
mirror images
U
تصویر قرینه
mirror image
تصویر آیینه ای
image brightness
U
روشنایی تصویر
image aerial
آنتن تصویر
reverse image
U
تصویر وارونه
image changer
U
مبدل تصویر
roentgenogram
U
تصویر رونتگن
forms
U
تصویر وجه
ghost signal
U
تصویر دوگانه
mirror image
U
تصویر قرینه
folded picture
U
تصویر تا خورده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com