English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
imprimatur U تصویب پذیرش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
approval by acclamation U تصویب به وسیله کف زدن وابراز احساسات این گونه تصویب زمانی مصداق پیدامیکند که مخالف جدی وجودنداشته باشد و طبعا" مسئله شمردن صاحبان اصوات تحسین امیز منتفی است
acceptance U پذیرش
patients U پذیرش
patient U پذیرش
assenting U پذیرش
admissions U پذیرش
admission U پذیرش
acceptances U پذیرش
assented U پذیرش
assent U پذیرش
acceptance limit U حد پذیرش
adoption U پذیرش
inductions U پذیرش
induction U پذیرش
assents U پذیرش
acceptation U پذیرش
receptions U پذیرش
reception U پذیرش
admittance U پذیرش
intakes U پذیرش
intake U پذیرش
admission port U دریچه پذیرش
receptions U دریافت پذیرش
acceptance of offer U پذیرش پیشنهاد
admission rate U میزان پذیرش
admission U پذیرش به بیمارستان
rejection U عدم پذیرش
acceptable U قابل پذیرش
acceptance test آزمون پذیرش
group acceptance U پذیرش گروهی
sufficiently <adv.> U قابل پذیرش
repulsion U عدم پذیرش
sufficing <adj.> U قابل پذیرش
sufficient <adj.> U قابل پذیرش
satisfactory <adj.> U قابل پذیرش
good [sufficient] <adj.> U قابل پذیرش
adequately [sufficiently] <adv.> U قابل پذیرش
adequate <adj.> U قابل پذیرش
reception U دریافت پذیرش
acceptable <adj.> U قابل پذیرش
admission of liability U پذیرش تعهدات
admission requirements U شرایط پذیرش
receptivity U قدرت پذیرش
selective admission U پذیرش انتخابی
social acceptance U پذیرش اجتماعی
face the music <idiom> U پذیرش نسخه
tolerability U قابلیت پذیرش
cry uncle <idiom> U پذیرش شکست
Reception U پذیرش هتل
refuse U عدم پذیرش
magnetic susceptibility U پذیرش مغناطیسی
refused U عدم پذیرش
induction station U مرکز پذیرش
receptionist U متصدی پذیرش
refusing U عدم پذیرش
refuses U عدم پذیرش
receives U پذیرش داده از یک خط ارتباطی
rejected U عدم پذیرش چیزی
receive U پذیرش داده از یک خط ارتباطی
rejecting U عدم پذیرش چیزی
rejects U عدم پذیرش چیزی
reject U عدم پذیرش چیزی
hire out <idiom> U پذیرش برای شغل
take a back seat <idiom> U پذیرش پستترین مقام
application study U بررسی پذیرش اماد
denial U عدم پذیرش حاشا
denials U عدم پذیرش حاشا
susceptible U حساس مستعد پذیرش
acceptability U قابلیت پذیرش پسندیدگی
bankable U قابل پذیرش در بانک
impassablility U غیر قابل پذیرش
college admission tests آزمونهای پذیرش دانشجو
susceptive U پذیرنده اماده پذیرش
receptee U افراد مورد پذیرش
readiness to accept آمادگی برای پذیرش
ok U تصویب
enactments U تصویب
enactment U تصویب
sanctioning U تصویب
sanctions U تصویب
sanction U تصویب
sanctioned U تصویب
okay U تصویب
ratification U تصویب
resolutions U تصویب
approval U تصویب
approbation U تصویب
resolution U تصویب
take one's own medicine <idiom> U پذیرش محاکمه بدون شکایت
taking of evidence U پذیرش سند و گواهی [حقوق]
sensate U اماده پذیرش حس احساس کردن
hearing of evidence U پذیرش سند و گواهی [حقوق]
market acceptance U پذیرش کالا توسط بازار
emergency admission U پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
reception U قدرت پذیرش پذیرایی کردن
americanization U پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
declaration of intention U افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
receptions U قدرت پذیرش پذیرایی کردن
acceptance sampling U پذیرش کالاپس از نمونه برداری
keyboard send receive U صفحه کلید ارسال- پذیرش
ksr U کلمه کلیدی ارسال-پذیرش
pass U تصویب شدن
approval of plan U تصویب نقشه
passed U تصویب شدن
to have approved U به تصویب رساندن
disapprobation U عدم تصویب رد
to meet the a of U به تصویب رسیدن
meet of approval of U به تصویب ..... رسیدن
ratification U تصدیق و تصویب
indorsation U تصویب نمودن
to be approved U به تصویب رسیدن
passes U تصویب شدن
discountenance U تصویب نکردن
passed <adj.> <past-p.> U تصویب شده
passages U تصویب قطعه
authorized <adj.> <past-p.> U تصویب شده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U تصویب شده
allow U تصویب کردن
grant U تصویب کردن
subscribing U تصویب کردن
subscribes U تصویب کردن
subscribed U تصویب کردن
subscribe U تصویب کردن
disapproval U عدم تصویب
agreed <adj.> <past-p.> U تصویب شده
allowed <adj.> <past-p.> U تصویب شده
approved <adj.> <past-p.> U تصویب شده
passage U تصویب قطعه
ratifies U تصویب کردن
ratify U تصویب کردن
approvingly U تصویب شده
allow U تصویب کردن
sanction U تصویب کردن
ratified U تصویب کردن
allows U تصویب کردن
sanctions U تصویب کردن
sanctioning U تصویب کردن
sanctioned U تصویب کردن
approved U تصویب شده
resolute U تصویب کردن
ratifying U تصویب کردن
acceptances U تصویب یک پیشنهاد
acceptance U تصویب یک پیشنهاد
disapproves U تصویب نکردن
disapprove U تصویب نکردن
allowing U تصویب کردن
approbate U تصویب کردن
act U تصویب نامه
acted U تصویب نامه
approving U تصویب کردن
approves U تصویب کردن
approvable U قابل تصویب
approve U تصویب کردن
to refuse somebody admittance to something U پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
throw up one's hands <idiom> U توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
write off <idiom> U پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
freeload <idiom> U پذیرش غذا وخانه باهزینه دیگری
subject to your approval U موکول به تصویب شما
approval to the treaty U معاهدهای را تصویب کردن
disapproves U رد کردن تصویب نکردن
subject to your approval U اگرشما تصویب نمایید
pass U گذراندن تصویب شدن
the royol a U تصویب یاصحه همایونی
reenactment U تصویب مجدد قانون
passes U گذراندن تصویب شدن
passed U گذراندن تصویب شدن
order in council U تصویب نامه دولتی
disapprove U رد کردن تصویب نکردن
accepting U سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accept U سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accepts U سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
interactive U برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
authorizing U اختیار دادن تصویب کردن
approved circuit U مدار تصویب شده مخابراتی
authorize U اختیار دادن تصویب کردن
authorising U اختیار دادن تصویب کردن
authorises U اختیار دادن تصویب کردن
deposit of instrument of ratification U ایداع اسناد دال بر تصویب
enact U تصویب کردن نمایش دادن
enacted U تصویب کردن نمایش دادن
enacting U تصویب کردن نمایش دادن
enacts U تصویب کردن نمایش دادن
authorizes U اختیار دادن تصویب کردن
it depends on his approval U منوط به موافقت و تصویب اوست
instruments of ratification U اسناد دال بر تصویب و تصدیق
passes U تصویب کردن قبول شدن
passed U تصویب کردن قبول شدن
votes U با اکثریت اراء تصویب کردن
voted U با اکثریت اراء تصویب کردن
vote U با اکثریت اراء تصویب کردن
pass U تصویب کردن قبول شدن
legal U عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
to go down [in a particular way] with somebody U برای کسی [به سبک ویژه ای] قابل پذیرش بودن
unit price contract U قیمت واحد تصویب شده درقرارداد
homologate U تصویب نوع اتومبیل بوسیله داوران
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
focussed U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focus U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focused U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussing U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com