English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
catharsis U تصفیه وتزکیه نفس بوسیله هنر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
chastening U تصفیه وتزکیه کردن
chastens U تصفیه وتزکیه کردن
chastened U تصفیه وتزکیه کردن
chasten U تصفیه وتزکیه کردن
leaching U تصفیه بوسیله شستشو
leaching U دباغی بوسیله اب نمک وپوست درخت وغیره تصفیه خاک
adjustment U تصفیه
purgation U تصفیه
percolation U تصفیه
administrations U تصفیه
administration U تصفیه
water softeners U اب تصفیه کن
water softener U اب تصفیه کن
liquidation U تصفیه
settlements U تصفیه
adjustments U تصفیه
fining U تصفیه
settlement U تصفیه
clarification U تصفیه
rectification U تصفیه
conciliation U تصفیه
water purification U تصفیه اب
clearance U تصفیه
arrangement U تصفیه
expurgation U تصفیه
infiltration U تصفیه
arrangements U تصفیه
depuration U تصفیه
primary treatment U تصفیه نخستین
trustees U مدیر تصفیه
order of discharge U حکم تصفیه
trustee U مدیر تصفیه
tries U تصفیه کردن
try U تصفیه کردن
overrefinement U تصفیه بسیار
liquidator U مدیر تصفیه
puriform U تصفیه کردن
to a upon U تصفیه کردن
official receiver U مدیر تصفیه
purificator U تصفیه کننده
purification U شستشو تصفیه
adjust تصفیه نمودن
liquidators U مدیر تصفیه
official liquidator U مدیر تصفیه
reconciles U تصفیه کردن
to pay off U تصفیه کردن
clarifies U تصفیه شدن
clarifies U تصفیه کردن
administrators U مدیر تصفیه
to set at rest U تصفیه کردن
clarifying U تصفیه کردن
accommodate U تصفیه کردن
reconciling U تصفیه کردن
refine U تصفیه شدن
refines U تصفیه شدن
refines U تصفیه کردن
accommodated U تصفیه کردن
reconcile U تصفیه کردن
accommodates U تصفیه کردن
administrator U مدیر تصفیه
clarifying U تصفیه شدن
water sterilizing bag U کیف تصفیه اب
clarify U تصفیه شدن
outstandingly U تصفیه نشده
outstanding U تصفیه نشده
rectify U تصفیه کردن
rectifies U تصفیه کردن
rectified U تصفیه کردن
clarify U تصفیه کردن
to pay out U تصفیه کردن
unsettled U تصفیه نشده
refine U تصفیه کردن
zone purification U تصفیه منطقهای
smeet U تصفیه کردن
expurgatory U تصفیه کننده
sublimating U تصفیه کردن
sublimates U تصفیه کردن
sublimated U تصفیه کردن
accord U تصفیه کردن
accorded U تصفیه کردن
accords U تصفیه کردن
filter U تصفیه کردن
filters U تصفیه کردن
sublimate U تصفیه کردن
purified U تصفیه شده
refined U تصفیه شده
expurgator U تصفیه کننده
average adjustment U تصفیه خسارت
depurator U تصفیه کننده
sewage purification U تصفیه فاضلاب
calcine U تصفیه کردن
depurate U تصفیه کردن
calcining method U روش تصفیه
calcining klin U بوته تصفیه
secondary treatment U تصفیه دومین
compound U تصفیه کردن
compounded U تصفیه کردن
compounds U تصفیه کردن
depurative U تصفیه کننده
break up price U بهای تصفیه
depuratory U تصفیه کننده
refinef copper U مس تصفیه شده
liquidation U تصفیه شرکت
administer U تصفیه کردن
administered U تصفیه کردن
receivers U مدیر تصفیه
receiver U مدیر تصفیه
administering U تصفیه کردن
administers U تصفیه کردن
catharsis U تصفیه تطهیر
settlement U تصفیه پرداخت
settlements U تصفیه پرداخت
rarefy U تصفیه کردن
gold refining U تصفیه طلا
gold parting U تصفیه طلا
rarify U تصفیه کردن
discharges U مفاصا تصفیه
filtration U تصفیه پالایش
have it out with someone <idiom> U تصفیه حساب
administratrix U مدیره تصفیه
discharge U مفاصا تصفیه
gas cleaning U تصفیه گاز
refinery U تصفیه خانه
refineries U تصفیه خانه
acquit U پرداختن و تصفیه کردن
clarificant U ماده تصفیه کننده
calcined lime U اهک تصفیه شده
acquits U پرداختن و تصفیه کردن
check out U تصفیه حساب کردن
acquitting U پرداختن و تصفیه کردن
gold refinery U واحد تصفیه طلا
liquidation [of something] U تصفیه شرکت [اقتصاد]
realization [American E] [of something] U تصفیه شرکت [اقتصاد]
furnace refining U تصفیه و پالایش کوره
realisation [British E] [of something] U تصفیه شرکت [اقتصاد]
filtrate U مایع تصفیه شده
clarified U ناب تصفیه شده
expurgatorial U تصفیه یاتنقیح کننده
air refining U با هوا تصفیه کردن
air refining process U فرایند تصفیه با هوا
aquavitae U الکل تصفیه نشده
liquidation of company U تصفیه امور شرکتها
muscovado U قند تصفیه نشده
cathartic U تصفیه کننده روانپاکساز
peaceful adjustment of disputes U تصفیه مسالمت امیز
refines U تصفیه کردن پالودن
scrubbing process U فرایند شستشو و تصفیه
refine U تصفیه کردن پالودن
refined oil U نفت تصفیه شده
purifying U تصفیه کردن پالودن
purify U تصفیه کردن پالودن
purifies U تصفیه کردن پالودن
refined lead U سرب تصفیه شده
settle U تصفیه حساب کردن
raffinate U ماده تصفیه شده
refined asphalt U قیر تصفیه شده
refined iron U اهن تصفیه شده
waste water purification plant U تصفیه خانه فاضلاب
sewage works {sg} U تصفیه خانه فاضلاب
purificatory U تصفیه کننده تصفیهای
to make odds even U اختلافات را تصفیه کردن
provisional assignee U مدیر تصفیه موقت
settles U تصفیه حساب کردن
purofier U اسباب تصفیه گاز
refined spelter U روی تصفیه شده
filtering U صاف کنندگی تصفیه
purificative U تصفیه کننده تصفیهای
adjusts U تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusting U تصفیه نمودن تنظیم کردن
filtrable U قابل پالایش تصفیه پذیر
to pay up U حساب پس از افت را تصفیه کردن
we squared for our meal U حساب خوراکمان را تصفیه کردیم
assignees in bankruptcy U هیئت تصفیه امور ورشکسته
filterable U قابل پالایش تصفیه پذیر
puritaism U سخت گیری در تصفیه مذهب
age harden U تصفیه کردن عمل اوردن
accommodated U وفق دادن تصفیه کردن
clearance sale U فروش به منظور تصفیه حراج
accommodates U وفق دادن تصفیه کردن
smelt U تصفیه کردن گداخته شدن
clearance sales U فروش به منظور تصفیه حراج
calcined ore U سنگ معدن تصفیه شده
accommodate U وفق دادن تصفیه کردن
smelted U تصفیه کردن گداخته شدن
smelts U تصفیه کردن گداخته شدن
purged U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purges U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
scrubber U دستگاه تصفیه گاز کوره بلند
settling days U روزهای مشخص تصفیه حسابها در بورس
purge U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
finery U زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات
hierarchy of claims U اعلام تصفیه ورشکستگی دستور پرداخت مطالبات غرماء تاجر ورشکسته
creditor's bill U رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
whereby U که بوسیله ان
with U بوسیله
by dint of U بوسیله
per U بوسیله
of U بوسیله
perprep U بوسیله
by U بوسیله
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com