English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
smut U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
smuts U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bowdlerize U قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
bowdlerization U حذف قسمتهای خارج از اخلاق
ethic U غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
moralistic U وابسته به اخلاق گرایی و اخلاق گرایان
edified U اخلاق اموختن تقدیس کردن
edify U اخلاق اموختن تقدیس کردن
edifies U اخلاق اموختن تقدیس کردن
basalt U نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
silhouette U نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouettes U نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
melanin U رنگ سیاه ولکههای سیاه روی پوست
crape U نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
black holes U حفره سیاه چاله سیاه
black hole U حفره سیاه چاله سیاه
sable U رنگ سیاه لباس سیاه
ethiops U سیاب سیاه جیوه سیاه
sables U رنگ سیاه لباس سیاه
bold face U طرح سیاه حرف سیاه
smutted whcat U گندم سیاه یا زنگ سیاه
denigrating U سیاه کردن
nigrify U سیاه کردن
blacker U سیاه کردن
begrime U سیاه کردن
blacks U سیاه کردن
black U سیاه کردن
blacken U سیاه کردن
to black out U سیاه کردن
denigrated U سیاه کردن
iron mould U سیاه کردن
blackens U سیاه کردن
denigrate U سیاه کردن
blacked U سیاه کردن
colly U سیاه کردن
blackened U سیاه کردن
blackening U سیاه کردن
denigrates U سیاه کردن
blackest U سیاه کردن
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
inactivate U غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
etch U سیاه قلم کردن
etches U سیاه قلم کردن
etched U سیاه قلم کردن
colly U بادوده سیاه کردن
lampblack U بادوده سیاه کردن
grime U چرک سیاه کردن
macule or mackle U سیاه کردن لکه دار کردن
ejects U خارج کردن
unship U خارج کردن
derailed U از خط خارج کردن
expulse U خارج کردن
extraction U خارج کردن
bring out U خارج کردن
discharges U خارج کردن
eject U خارج کردن
derails U از خط خارج کردن
derail U از خط خارج کردن
ejecting U خارج کردن
derailing U از خط خارج کردن
ejected U خارج کردن
discharge U خارج کردن
phase out U خارج کردن
to rule out U خارج کردن
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
write off U از دفتر خارج کردن
swap out U مبادله کردن به خارج
disseise U ازتصرف خارج کردن
decivilize U از تمدن خارج کردن
ablate U بریدن و خارج کردن
phase out U به ترتیب خارج کردن
write-off U از دفتر خارج کردن
spewing U با فشار خارج کردن
write-offs U از دفتر خارج کردن
spewed U با فشار خارج کردن
disarm U از ضامن خارج کردن
spew U با فشار خارج کردن
disarms U از ضامن خارج کردن
spews U با فشار خارج کردن
to expel [from] U بزور خارج کردن [از]
disarmed U از ضامن خارج کردن
expectorate U ازشش خارج کردن
to put out of court U از دستور خارج کردن
defecated U خارج کردن مدفوع
tabled U از دستور خارج کردن
table U از دستور خارج کردن
defecate U خارج کردن مدفوع
defecating U خارج کردن مدفوع
defecates U خارج کردن مدفوع
exfiltration U خارج کردن از میدان
lay on the table U از دستور خارج کردن
tables U از دستور خارج کردن
tabling U از دستور خارج کردن
expels U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling U منفصل کردن بزور خارج کردن
expel U منفصل کردن بزور خارج کردن
ivory black U رنگ سیاه که از اهکی کردن عاج میسازند
unplug U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugged U خارج کردن دو شاخه از سوکت
emancipated U از زیر سلطه خارج کردن
evacuates U اخراج خارج کردن یا شدن
strike off the rolls U از صورت وکلا خارج کردن
reek U بخار ازدهان خارج کردن
reeked U بخار ازدهان خارج کردن
unplugs U خارج کردن دو شاخه از سوکت
uncouple U از حالت زوجی خارج کردن
deconcentrate U از حالت تغلیظ خارج کردن
reeking U بخار ازدهان خارج کردن
evacuate U اخراج خارج کردن یا شدن
reeks U بخار ازدهان خارج کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
emit U بیرون دادن خارج کردن
emits U بیرون دادن خارج کردن
unplugging U خارج کردن دو شاخه از سوکت
withdrawals U خارج کردن عقب کشیدن
emitted U بیرون دادن خارج کردن
bail U عمل خارج کردن اب قایق
evacuated U اخراج خارج کردن یا شدن
emitting U بیرون دادن خارج کردن
emancipates U از زیر سلطه خارج کردن
to phase out something U به ترتیب خارج کردن چیزی
emancipating U از زیر سلطه خارج کردن
emancipate U از زیر سلطه خارج کردن
evacuating U اخراج خارج کردن یا شدن
withdrawal U خارج کردن عقب کشیدن
emit U بیرون دادن از خود خارج کردن
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
safing U از حالت مسلح بودن خارج کردن
emitting U بیرون دادن از خود خارج کردن
to play in or out U با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
emitted U بیرون دادن از خود خارج کردن
emits U بیرون دادن از خود خارج کردن
reprobates U بد اخلاق
characterless U بی اخلاق
pettish U بد اخلاق
rabid U بد اخلاق
morality U اخلاق
reprobate U بد اخلاق
moody U بد اخلاق
moralities U اخلاق
impatient U بد اخلاق
deportment U اخلاق
comportment U اخلاق
moral U اخلاق
immoral U بد اخلاق
deviations U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviation U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
stripping crane U جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evicts U خارج کردن خلع ید کردن
evict U خارج کردن خلع ید کردن
evicted U خارج کردن خلع ید کردن
evicting U خارج کردن خلع ید کردن
immorally U بر خلاف اخلاق
Moral decadence . U فساد اخلاق
good-natured U خوش اخلاق
good conduct U حسن اخلاق
ethic U کتاب اخلاق
ehtics U علم اخلاق
edification U تهذیب اخلاق
rakes U بد اخلاق فاسد
behaviuor U سلوک اخلاق
creative thinking U تفکر اخلاق
frailty U ضعف اخلاق
immoral U خلاف اخلاق
moralistic U اخلاق گرایانه
rake U بد اخلاق فاسد
raking U بد اخلاق فاسد
public morals U اخلاق حسنه
ethics U علم اخلاق
moralization U اخلاق گرایی
moral philosophy U علم اخلاق
frailties U ضعف اخلاق
behavior U سلوک اخلاق
moral philosopher U اخلاق دان
sideline U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
release U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
released U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
releases U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
exfiltration U خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
sidelining U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
black body radiation U تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
moralists U معتقد به اصول اخلاق
pestiferous U فاسدکننده اخلاق دیگری
personality U اخلاق و خصوصیات شخص
sportmanship U رفتار و اخلاق انسانی
wrong U مخالف اخلاق یا قانون
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com