English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
concussion U تصادم صدمه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lead collision course U مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
strike U تصادم
strikingly U تصادم
striking U تصادم
shocked U تصادم
chatters U تصادم
shock U تصادم
collisions U تصادم
chatter U تصادم
chattered U تصادم
chattering U تصادم
percussion U تصادم
collision U تصادم
clash U تصادم
strikes U تصادم
concussion U تصادم
collission U تصادم
allision U تصادم
shocks U تصادم
smash U تصادم
smashes U تصادم
clashed U تصادم
clashes U تصادم
come into collision U تصادم کردن
incidents U تصادم یکانها
collision risk U خطر تصادم
collision detection U تشخیص تصادم
grate U صدای تصادم
collision bulkhead U دیواره ضد تصادم
colliding U تصادم کردن
grates U صدای تصادم
grated U صدای تصادم
incident U تصادم یکانها
intersects U تصادم کردن
intersected U تصادم کردن
intersect U تصادم کردن
clashes U تصادم شدیدکردن
clashed U تصادم شدیدکردن
clash U تصادم شدیدکردن
collides U تصادم کردن
collided U تصادم کردن
collide U تصادم کردن
wham U صدای تصادم
clashing U تصادم کننده
to fall aboard U تصادم کردن
shocked U تصادم تلاطم
shock U تصادم تلاطم
smashup U نابودی تصادم
shocks U تصادم تلاطم
to run a U تصادم کردن
to fall foul of U تصادم کردن با
electron impact U تصادم الکترونها
cannons U تصادم دوتوپ
to run f. of U تصادم کردن با
to come in to collision U تصادم کردن
traumatism U ضربه تصادم
cannon U تصادم دوتوپ
air miss U تصادم هوایی دو هواپیما
bop U تصادم کردن وزش
bopped U تصادم کردن وزش
bops U تصادم کردن وزش
bopping U تصادم کردن وزش
the ship struck a arock U کشتی باصخره تصادم کرد
blow U صدمه
tort U صدمه
concussion U صدمه
displeasure U صدمه
indemnities U صدمه
hardship U صدمه
hardships U صدمه
casualties U صدمه
casualty U صدمه
indemnity U صدمه
injury U صدمه
hurtless U بی صدمه
harming U صدمه
shocks U صدمه
harmed U صدمه
harmfulness U صدمه
harm U صدمه
scot free U بی صدمه
hurt U صدمه
hurts U صدمه
harms U صدمه
shocked U صدمه
injuriousness U صدمه
scot-free U بی صدمه
blows U صدمه
maims U صدمه
maiming U صدمه
maimed U صدمه
maim U صدمه
scathe U صدمه
torts U صدمه
shock U صدمه
hurting U صدمه
burdened U مسئول پرهیز از تصادم با کشتی دیگر
damnify U صدمه زدن
hurt U صدمه اذیت
harmed U صدمه زدن
concuss U صدمه زدن
hurting U صدمه اذیت
hurts U صدمه اذیت
harm U صدمه زدن
bodily harm U صدمه جسمانی
unscathed U صدمه ندیده
intact U صدمه ندیده
endamage U صدمه زدن
harmlessly U بدون صدمه
damage U صدمه دیدن
disservice U صدمه بدخدمتی
scathe U صدمه زدن
lay hands on someone <idiom> U صدمه زدن
shock U صدمه ضربت
occupational hazard U صدمه شغلی
shocked U صدمه ضربت
hurtfulness U مضرت صدمه
shocks U صدمه ضربت
harming U صدمه زدن
safer U صدمه نخورده
offends U صدمه زدن
offended U صدمه زدن
safes U صدمه نخورده
offend U صدمه زدن
occupational hazards U صدمه شغلی
mauls U صدمه زدن
safest U صدمه نخورده
harms U صدمه زدن
safe U صدمه نخورده
maul U صدمه زدن
mauled U صدمه زدن
mauling U صدمه زدن
poops U گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
lash vi U باریدن تکان ناگهان بخودامدن تصادم کردن
poop U گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
marring U صدمه زدن اسیب
marred U صدمه زدن اسیب
mar U صدمه زدن اسیب
damage U صدمه دیدن ازون
injured party U طرف صدمه دیده
injured parties U طرف صدمه دیده
conserving U از صدمه محفوظ داشتن
conserve U از صدمه محفوظ داشتن
conserved U از صدمه محفوظ داشتن
conserves U از صدمه محفوظ داشتن
damage U صدمه [شوخی] [اصطلاح روزمره]
let (someone) have it <idiom> U شخصی را به سختی صدمه زدن
injures U اذیت کردن صدمه زدن
constructive total loss U صدمه کلی خسارت بنیانی
injure U اذیت کردن صدمه زدن
malignant U زیان اور صدمه رسان
nips U صدمه زدن دردناک بودن
damaged in transit U صدمه دیده هنگام ترانزیت
indemnify U صدمه زدن به غرامت دادن
nipped U صدمه زدن دردناک بودن
nip U صدمه زدن دردناک بودن
miscarrying U صدمه دیدن اشتباه کردن
miscarry U صدمه دیدن اشتباه کردن
miscarries U صدمه دیدن اشتباه کردن
injuring U اذیت کردن صدمه زدن
hurting U اذیت کردن صدمه زدن اسیب
hurts U اذیت کردن صدمه زدن اسیب
get back at <idiom> U صدمه زدن شخص ،برگشتن به چیزی
hurt U اذیت کردن صدمه زدن اسیب
knock one's block off <idiom> U خیلی سخت به کسی صدمه زدن
shields U , این جفت سیستم ها پس وارد یک لایه عایق می شوند تا بیشتر تصادم را کم کنند
shield U , این جفت سیستم ها پس وارد یک لایه عایق می شوند تا بیشتر تصادم را کم کنند
concussion U صدمه وتکان مغز که منجر به بیهوشی میشود
running down case U دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
trachle U تصادم کردن خسته کردن بزحمت انداختن
meet U تصادم کردن با دشمن درخور بودن درخور
meets U تصادم کردن با دشمن درخور بودن درخور
The two cars had a head –on collision. U دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو)
reconstituting U برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstitute U برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstituted U برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstitutes U برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
gang up on someone <idiom> U دست به دست هم به کسی صدمه دادن
concussive U ضربت زننده صدمه زننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com