Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
metamerism
U
تشکیل حلقهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
radar netting
U
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
demilitarization
U
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
areolar
U
حلقهای
gyrate
U
حلقهای
gyrated
U
حلقهای
gyrates
U
حلقهای
armillary
U
حلقهای
ring cartilage
U
حلقهای
ring tailed
U
دم حلقهای
gyrating
U
حلقهای
annular
U
حلقهای
cricoid
U
حلقهای
closed chain
U
زنجیر حلقهای
cyclic reactance
U
راکتانس حلقهای
loop antenna
U
انتن حلقهای
loop sling
U
بند حلقهای
bicyclo compound
U
ترکیب دو حلقهای
loop structure
U
ساختار حلقهای
quasi cyclic
U
شبه حلقهای
ring structure
U
ساختار حلقهای
ring network
U
شبکه حلقهای
ring counter
U
شمارنده حلقهای
parrel
U
طناب حلقهای
cyc;ization
U
حلقهای شدن
girdled
U
حلقهای بریدن
girdles
U
حلقهای بریدن
girdling
U
حلقهای بریدن
extracyclic
U
برون حلقهای
bicyclic compound
U
ترکیب دو حلقهای
cyclic compound
U
ترکیب حلقهای
cyclic impedance
U
ناگذرایی حلقهای
girdle
U
حلقهای بریدن
tricyclic drugs
U
داروهای سه حلقهای
cycloalkanes
U
الکانهای حلقهای
cyclic admittance
U
گذرایی حلقهای
macrocyclic effect
U
اثر درشت حلقهای
token ring network
U
شبکه نشانه حلقهای
macrocyclic musks
U
مشکهای درشت حلقهای
multireel file
U
پرونده چند حلقهای
infinite
U
حلقهای که خروج ندارد.
ring shift
U
تغییر مکان حلقهای
multireel sorting
U
مرتب کردن چند حلقهای
key-ring
U
حلقهای که بدان کلید می اویزند
fused ring system
U
سیستم حلقهای جوش خورده
key-rings
U
حلقهای که بدان کلید می اویزند
ring sight
U
شکاف درجه حلقهای یا دایرهای
dehydrocyclization
U
حلقهای شدن با هیدروژن زدایی
inner loop
U
حلقهای درون حلقه دیگر
link belt
U
نوار حلقهای جداشونده فشنگ
cyclic
U
کد حلقهای که مربوط به اعداد دهدهی میشود
nose ring
U
حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
ringthe bull
U
بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
disc
U
حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
metameric
U
در وزن و ترکیب برابر و درخواص شیمیایی دگرگون حلقهای
discs
U
حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
countered
U
دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
message
U
تعداد بیتهایی که یک پیام را نگه می دارند و در یک شبکه حلقهای می چرخند
messages
U
تعداد بیتهایی که یک پیام را نگه می دارند و در یک شبکه حلقهای می چرخند
vorticel
U
جانور ذره بینی حلقهای شکل که در اب ایستاده زندگی میکند
loop
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loops
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
counter
U
دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
countering
U
دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
looped
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
self-
U
حلقهای که هر محل یا دستیابی ثبات را در حین اجرا به محلی که بودند بر می گرداند
Cambridge ring
U
استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
commutator
U
سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
do while
U
یک دستور برنامه نویسی زبان سطح بالا که تا موقعی که شرایط معینی وجود داشته باشد دستورالعملهای حلقهای را اجرا میکند
net ball
U
یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود
spanning tree
U
روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود
flying head
U
نوک خواندن / نوشتن دیسک سخت که به صورت حلقهای است و بالای سطح دیسک چرخان قرار دارد
jack ring
U
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
endomorphism
U
تشکیل
entelechy
U
تشکیل
endomorphy
U
تشکیل
establishments
U
تشکیل
establishment
U
تشکیل
incorporation
U
تشکیل
ossification
U
تشکیل استخوان
organizing
U
تشکیل دادن
organizes
U
تشکیل دادن
organize
U
تشکیل دادن
organising
U
تشکیل دادن
annulation
U
تشکیل حلقه
organises
U
تشکیل دادن
capital formation
U
تشکیل سرمایه
formed
U
تشکیل دادن
formative
U
تشکیل دهنده
tournaments
U
تشکیل مسابقات
tournament
U
تشکیل مسابقات
forms
U
تشکیل دادن
embryogen
U
تشکیل جنین
embryogeny
U
تشکیل جنین
to erect into
U
تشکیل دادن از
antidim
U
مایع ضد تشکیل مه
antitrust
U
مخالف تشکیل
argillaceous
U
تشکیل شده از رس
form
U
تشکیل دادن
former
U
تشکیل دهنده
sporogenesis
U
تشکیل هاگ
osteogenesis
U
تشکیل استخوان
orogenesis
U
تشکیل کوه
the house went into secret session
U
تشکیل داد
constitute
U
تشکیل دادن
constituted
U
تشکیل دادن
umbilication
U
تشکیل ناف
constitutes
U
تشکیل دادن
strobilation
U
تشکیل رشته
placentation
U
تشکیل جفت
spermatogenesis
U
تشکیل نطفه
siltation
U
تشکیل لجن
sporogeny
U
تشکیل هاگ
stratification
U
تشکیل چینه
sacculation
U
تشکیل کیسه
stratification
U
تشکیل طبقات
preformation
U
تشکیل قبلی
vacuolation
U
تشکیل حفره
constituting
U
تشکیل دادن
hematopoiesis
U
تشکیل خون
formation constant
U
ثابت تشکیل
heat of formation
U
گرمای تشکیل
foetation
U
تشکیل جنین
flagellation
U
تشکیل تاژک
organisers
U
تشکیل دهنده
organizer
U
تشکیل دهنده
organizers
U
تشکیل دهنده
fibrillation
U
تشکیل الیاف
enthalpy of formation
U
انتالپی تشکیل
bonding
U
تشکیل پیوند
gleization
U
تشکیل خاک رس
formation
U
صف ارایی تشکیل
polycyclic
U
چند حلقهای چند دوری
constituent
U
سازه تشکیل دهنده
vertebration
U
تشکیل ستون فقرات
standard heat of formation
U
گرمای تشکیل استاندارد
vesiculation
U
تشکیل کیسه یا تاول
molar enthalpy of formation
U
انتالپی مولی تشکیل
forms
U
تشکیل دادن ساختن
constituents
U
جزء تشکیل دهنده
constituents
U
سازه تشکیل دهنده
constituent
U
جزء تشکیل دهنده
formed
U
تشکیل دادن ساختن
venues
U
محل تشکیل دادگاه
troop program
U
برنامه تشکیل یکانها
form
U
تشکیل دادن ساختن
to form a habit
U
تشکیل عادت دادن
syndicator
U
تشکیل دهنده اتحادیه
venue
U
محل تشکیل دادگاه
back bonding
U
تشکیل پیوند برگشتی
lymphopoiesis
U
تشکیل بافت لنفی
involucrum
U
تشکیل استخوان جدید
deposit fund account
U
اعتبار تشکیل سرمایه
deposit fund account
U
حساب تشکیل سرمایه
domestic capital formation
U
تشکیل سرمایه داخلی
entelechy
U
مرحله تشکیل وتحقق
haematogenesis
U
تشکیل خون تولیدخون
guard cell
U
گیاهی را تشکیل میدهند
fundametal
U
بنیادی تشکیل دهنده
force development
U
برنامه تشکیل یکانها
federalization
U
تشکیل کشورهای متحد
molar heat of formation
U
گرمای مولی تشکیل
oogenesis
U
تشکیل و تکامل تخم
back bonding
U
تشکیل پیوند از پشت
stepwise formation constant
U
ثابت تشکیل مرحلهای
rate of capital formation
U
نرخ تشکیل سرمایه
bond formation energy
U
انرژی تشکیل پیوند
preform
U
قبلا تشکیل دادن
polygenic
U
دارای قوه تشکیل
chemical bonding
U
تشکیل پیوند شیمیایی
nucleate
U
تشکیل هسته دادن
constitutive
U
تشکیل دهنده ساختمانی
piedmont
U
تشکیل شده در کوهپایه
overall formation constant
U
ثابت تشکیل کلی
epigenesis
U
تشکیل نطفه ازنو
colonize
U
تشکیل مستعمره دادن
syndicate
U
اتحادیه تشکیل دادن
differentiate
U
دیفرانسیل تشکیل دادن
syndicates
U
اتحادیه تشکیل دادن
pods
U
تشکیل نیام دادن
nucleus
U
هسته تشکیل دهنده
colonizing
U
تشکیل مستعمره دادن
nuclei
U
هسته تشکیل دهنده
beds
U
تشکیل طبقه دادن
ossification
U
مرحله تشکیل استخوان
syndicate
U
تشکیل اتحادیه دادن
differentiates
U
دیفرانسیل تشکیل دادن
convening
U
تشکیل جلسه دادن
colonized
U
تشکیل مستعمره دادن
colonizes
U
تشکیل مستعمره دادن
colonising
U
تشکیل مستعمره دادن
colonises
U
تشکیل مستعمره دادن
colonised
U
تشکیل مستعمره دادن
convene
U
تشکیل جلسه دادن
differentiating
U
دیفرانسیل تشکیل دادن
convened
U
تشکیل جلسه دادن
convenes
U
تشکیل جلسه دادن
bed
U
تشکیل طبقه دادن
syndicates
U
تشکیل اتحادیه دادن
gang
U
جمعیت تشکیل دادن
acidic
U
تشکیل دهندهء اسید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com