Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ethnography
U
تشریح علمی نژادهای بشراز نظر اداب ورسوم و اختلافاتی که ازاین نقطه نظر با هم دارند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
protocols
U
اداب ورسوم
protocol
U
اداب ورسوم
formality
U
رعایت اداب ورسوم
frenchify
U
اداب ورسوم فرانسویها را داشتن
formal
U
مقید به اداب ورسوم اداری
sinify
U
مطابق اداب ورسوم چینی کردن
sinicize
U
مطابق اداب ورسوم چینی کردن
High Church
U
فرقهای که سخت پابند اداب ورسوم کلیسایی ومناجات وتسبیحات مرسوم درکلیساهستند
tree surgery
U
تشریح علمی درخت
sinicism
U
متابعت از اداب ورسوم چینی چینی پرستی
mixed ability
کلاسی که درآن شاگردان سطح علمی وتوانائی متفاوتی دارند
polygeny
U
پیدایش نوع بشراز چند ازدواج جداگانه
vivisect
U
موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
junctions
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction
U
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
semitic peoples
U
نژادهای سامی
polyphyletic
U
از نژادهای مختلف
reference point
U
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
coloured
U
نژادهای غیرسفید پوست
interrace
U
بین نژادهای مختلف
interracial
U
بین نژادهای مختلف
colored
U
نژادهای غیرسفید پوست
interbreed
U
نژادهای مختلف را با هم پیوند کردن
cross examination
U
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
intermarriage
U
ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
conventional
U
پیروسنت ورسوم
ethos
U
عادات ورسوم قومی
phylesis
U
مرحله سیرتکامل وپیدایش نژادهای مختلف جانور وگیاه
cosmopolis
U
شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
sinology
U
مطالعه ادبیات ورسوم چین
conventionality
U
مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
hebraism
U
عادات ورسوم واصطلاحات عبری
conventionally
U
برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
control point
U
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
later on
U
ازاین پس
from this time forth
U
ازاین پس
hence it is
U
ازاین
from this time forward
U
ازاین پس
to this effect
U
ازاین قرار
hereinbelow
U
ازاین پایین تر
in a. to this
U
گذشته ازاین
from this time forth
U
ازاین ببعد
on the score of neglect
U
ازاین حیث
For this reason . In this respect.
U
ازاین جهت
from this time forward
U
ازاین ببعد
owing to this
U
ازاین سبب
over and above
U
گذشته ازاین
this wayŠplease
U
ازاین راه بفرمایید
superlunar
U
بیرون ازاین جهان
f. this path
U
ازاین راه برو
across
U
ازاین سو بان سو درمیان
From now on. Henceforth.
U
از حالابه بعد (ازاین پس)
oscillated
U
ازاین سو به ان سو افتادن مردد بودن
oscillate
U
ازاین سو به ان سو افتادن مردد بودن
since that time. thereafter.
U
ازآن زمان به بعد (ازاین پس )
oscillates
U
ازاین سو به ان سو افتادن مردد بودن
on the score of neglect
U
بعنوان غفلت ازاین بابت
to an overthwart
U
بطور متقاطع ازاین سو بان سو
he passed hence
U
ازاین جهان رخت بربست
at an overthwart
U
بطور متقاطع ازاین سو بان سو
as follows
U
بشرح ذیل ازاین قرار
erenow
U
پیش ازاین تااین تاریخ
triple point
U
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point
U
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
picture point
U
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go
U
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism
U
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
U
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
is he a the wiser for it
U
ایا ازاین بابت عاقل تراست
It goes against the grain to pay these sums (that kind of money).
U
من که زورم می آید ازاین پولها بدهم
free drop
U
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching
U
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zero
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
Stop your little games (tricks).
U
ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
propriety of behaviour
U
اداب
elegant maners
U
اداب
devoir
U
اداب
rules of decorum
U
اداب
mores
U
اداب
manners
U
اداب
ceremonials
U
اداب
rite
U
اداب
practices
U
اداب
ceremonial
U
اداب
etiquette
U
اداب
habitude
U
اداب
good manners
U
اداب
analysis
U
تشریح
surgeries
U
تشریح
surgery
U
تشریح
anatomy
U
تشریح
illustrations
U
تشریح
anatomies
U
تشریح
illustration
U
تشریح
dissection
U
تشریح
folklore
U
معتقدات واداب ورسوم قدیمی واجدادی افسانههای قومی واجدادی فولکلور
load point
U
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
mark
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth
U
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approached
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach
U
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
meerschaum
U
هیدروسیلیکات منیزیم سرچپق یاسرقلیانی که ازاین سنگ ساخته میشود
The borrower is absolutely free to use the amount.
U
وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است .
polite
U
مبادی اداب
unmennerly
U
بدون اداب
liturgy
U
اداب نماز
religious rites
U
اداب دینی
liturgies
U
اداب نماز
decorum
U
اداب دانی
tactfully
U
مبادی اداب
he has no manners
U
اداب ندارد
tactful
U
مبادی اداب
politest
U
مبادی اداب
preciosity
U
اداب دانی
politer
U
مبادی اداب
unmannered
U
بدون اداب
punctual
U
اداب دان
innuendos
U
یعنی تشریح
anatomies
U
مبحث تشریح
dissects
U
تشریح کردن
dissecting
U
تشریح کردن
descriptions
U
توصیف تشریح
anatomy
U
مبحث تشریح
autopsy
U
تشریح مرده
autopsies
U
تشریح مرده
dissected
U
تشریح کردن
neurotomy
U
تشریح اعصاب
dissect
U
تشریح کردن
non descript
U
تشریح ناپذیر
anatomize
U
تشریح کردن
analyze
U
تشریح کردن
anatomically
U
از روی تشریح
zootomy
U
تشریح حیوانات
dissecting knife
U
چاقوی تشریح
entomotomy
U
تشریح حشرات
dissector
U
تشریح کننده
problem description
U
تشریح مسئله
description
U
توصیف تشریح
innuendo
U
یعنی تشریح
discussion
U
تشریح مطالب
anatomist
U
تشریح کننده
innuendoes
U
یعنی تشریح
discussions
U
تشریح مطالب
military courtesy
U
اداب معاشرت نظامی
etiquette
U
علم اداب معاشرت
formalism
U
رعایت ائین و اداب
turkism
U
اداب وسنن ترکی
kith
U
علم اداب معاشرت
punctiliously
U
بسیار مبادی اداب
breach of propriety
U
عدم رعایت اداب
military courtesy
U
رفتارو اداب نظامی
punctilious
U
بسیار مبادی اداب
savoir vivre
U
دانش اداب ومعاشرت
tactless
U
بدون مبادی اداب
customs of war
U
اداب عرفی جنگ
tactlessly
U
بدون مبادی اداب
ritually
U
از روی اداب ومراسم
pdl
U
زبان تشریح صفحه
page description language
U
زبان تشریح صفحه
phytotomy
U
برش و تشریح گیاه
embryotomy
U
تشریح جنین درزهدان
catling
U
چاقوی تشریح یاجراحی
anatomist
U
متخصص علم تشریح
anatomically
U
مطابق علم تشریح
syntax language
U
زبان تشریح نحو
hypotyposis
U
تشریح مجسم کننده
aerography
U
علم تشریح هوا
autopsy
U
تشریح نسج مرده
autopsies
U
تشریح نسج مرده
d. anatomy
U
تشریح مشاهدهای یا تبصیری
Scotticism
U
اداب وخصوصیات اسکاتلندی خسیسی
to observe the proprieties
U
اداب معاشرت را نگاه داشتن
anglomania
U
شیفتگی برای اداب انگلیسی ها
toilet training
U
اموزش اداب توالت رفتن
judaize
U
اداب و رسوم یهودی را پذیرفتن
americanization
U
پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
unconventionality
U
عدم رعایت اداب و رسوم
Scotticisms
U
اداب وخصوصیات اسکاتلندی خسیسی
vivisector
U
تشریح کننده جانور زنده
kinesiology
U
تشریح حرکات بدنی انسان
gnosticize
U
ازراه عرفان تشریح کردن
prosector
U
تشریح کننده بدن مرده
pyramid spot
U
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing points
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
U
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point
U
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
cads
U
پست و بدون مبادی اداب بودن
cad
U
پست و بدون مبادی اداب بودن
smoothie
U
ادم مبادی اداب چرب زبان
keep up with the times
U
موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
smoothies
U
ادم مبادی اداب چرب زبان
italianism
U
پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
clownish
U
دارای رفتار زمخت وبدون اداب
smoothy
U
ادم مبادی اداب چرب زبان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com