English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
differentiable U تشخیص پذیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
micr U سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exception U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exceptions U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
ascendable U تفوق پذیر فراز پذیر
mixable U امیزش پذیر امتزاج پذیر
reparable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
repairable U اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
educatable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
ascendible U تفوق پذیر فراز پذیر
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
identification U تشخیص تشخیص دادن
adaptable organism U موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
identification friendly or foe U سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
adjustable wheel U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
diagnostics U تشخیص ها
discernment U تشخیص
discretion U تشخیص
assessment U تشخیص
diagnostic U تشخیص
assessments U تشخیص
In my judgement. As I see it. U به تشخیص من
denotation U تشخیص
distinctions U تشخیص
distinction U تشخیص
percipience U حس تشخیص
indistinctively U بی تشخیص
contradistinction U تشخیص
diagnoses U تشخیص
diagnosis U تشخیص
specification U تشخیص
to know right from wrong U تشخیص دادن
sensibilities U حس تشخیص دقت
frequency discrimination U تشخیص فرکانس
sensibility U حس تشخیص دقت
corrective maintenance U عمل تشخیص
speech recogintion U تشخیص گفتار
carrier detect U تشخیص حامل
speech recogintion U تشخیص کلام
flair U قوه تشخیص
spotting U تشخیص دادن
assesses U تشخیص دادن
assessed U تشخیص دادن
assess U تشخیص دادن
Power of distiction. U قوه تشخیص
Diagnosis. U تشخیص بیماری
recognises U تشخیص دادن
recognising U تشخیص دادن
recognize U تشخیص دادن
recognizes U تشخیص دادن
coefficient of determination U ضریب تشخیص
pattern recognitation U تشخیص الگو
make out <idiom> U تشخیص دادن
identifying U تشخیص دادن
i.f.f. system U دستگاه تشخیص
identification of friend from foe U دستگاه تشخیص
resolution U قدرت تشخیص
resolutions U قدرت تشخیص
collision detection U تشخیص تصادم
differential U تشخیص دهنده
identified U تشخیص دادن
pattern recognition U تشخیص الگو
identify U تشخیص دادن
character recognition U تشخیص کاراکتر
spots U تشخیص دادن
spot U تشخیص دادن
identifies U تشخیص دادن
differentials U تشخیص دهنده
judiciously U از روی تشخیص
handwriting recognition U تشخیص دست خط
identification signs U علائم تشخیص
assessing U تشخیص دادن
distinguishing U تشخیص دهنده
recognizing U تشخیص دادن
moral sense U حس تشخیص خوب و بد
discern U تشخیص دادن
discernible U قابل تشخیص
distinct U قابل تشخیص
sense U حس تشخیص مفهوم
sensed U حس تشخیص مفهوم
senses U حس تشخیص مفهوم
discriminately U از روی تشخیص
orientation U تشخیص موقعیت
discriminant function U تابع تشخیص
indiscrimination U عدم تشخیص
discerns U تشخیص دادن
verification of debt U تشخیص مطالبات
moral perception U حس تشخیص اخلاقی
voice recognition U تشخیص صوتی
voice recognition U تشخیص صدا
psychodiagnosis U تشخیص روانی
vision recognition U تشخیص بصری
error detecting code U کد تشخیص خطا
visual identification U تشخیص بصری
diagnoses U تشخیص ناخوشی
diagnoses U تشخیص عیب
diagnosis U تشخیص ناخوشی
diagnosis U تشخیص عیب
recognition U تشخیص بازشناخت
vertification of debts U تشخیص مطالبات
fault datagnosis U تشخیص عیب
discerned U تشخیص دادن
differential diagnosis U تشخیص افتراقی
blind diagnosis U تشخیص بی نام
identification U تشخیص هویت
diacritical marks U نشان تشخیص
designator code U کد تشخیص یکان
espied U تشخیص دادن
diacritical U نشان تشخیص
diacritic U نشان تشخیص
recognizable U قابل تشخیص
espying U تشخیص دادن
espy U تشخیص دادن
indiscrete U غیرقابل تشخیص
descry U تشخیص دادن
diagnostic routine U روال تشخیص
espies U تشخیص دادن
diagnose U تشخیص دادن
diagnostically U ازراه تشخیص
diagnostic test U تست تشخیص
diagnostics U شیوههای تشخیص
indiscreet U فاقد حس تشخیص
recognizably U قابل تشخیص
diagnosing U تشخیص دادن
diagnosed U تشخیص دادن
tell apart <idiom> U تشخیص تا کس یادو چیز
hottest U تشخیص و ترمیم خطا
materiel cognizance U مدیریت تشخیص کالا
spotting U تشخیص محل گلوله
diagnostic U وابسته به تشخیص ناخوشی
cess U تشخیص وتعیین مالیات
indistinguishably U بطور غیرقابل تشخیص
ocr U تشخیص کاراکترهای نوری
eye U دیدخوب با تشخیص مسافت
hotter U تشخیص و ترمیم خطا
indiscernible able U غیر قابل تشخیص
hot U تشخیص و ترمیم خطا
eying U دیدخوب با تشخیص مسافت
prognostications U تشخیص قبلی مرض
prognostication U تشخیص قبلی مرض
eyeing U دیدخوب با تشخیص مسافت
optical recognition device U دستگاه تشخیص نوری
to distinguish oneself [by] U خود را تشخیص دادن [با]
identification of supplies U تشخیص هویت کالا
whiteout U عدم تشخیص موقعیت
fault diagnosis U تشخیص نقص فنی
eyes U دیدخوب با تشخیص مسافت
psychodiagnostics U ابزارهای تشخیص روانی
whiteouts U عدم تشخیص موقعیت
electrodiagnosis U تشخیص با دستگاههای برقی
identification zone U منطقه تشخیص هدف
detection U عمل تشخیص چیزی
diagnostic routine U برنامه تشخیص عیب
find U جستن تشخیص دادن
differential aptitude tests U ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
see-through U خوب تشخیص دادن
see through U خوب تشخیص دادن
finds U جستن تشخیص دادن
diagnostician U متخصص تشخیص مرض
diagnostician U تشخیص دهندهء مرض
pi acceptor U پی پذیر
solvable U حل پذیر
pliable U خم پذیر
cleavable U رخ پذیر
soluble U حل پذیر
interrupts U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
tell U تشخیص دادن فرق گذاردن
detector U وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
detectors U وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
interrupting U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
to make out someone [something] U تشخیص دادن کسی [چیزی]
interrupt U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
differentiable U قابل تشخیص فرق گذاشتنی
identifies U مربوط کردن تشخیص دادن
distinguishes U تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
prognosticate U تشخیص دادن قبلی مرض
distinguish U تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
monroe diagnostic reading test U ازمون تشخیص خواندن مونرو
to discern someone [something] U تشخیص دادن کسی [چیزی]
prognosticator U تشخیص دهنده قبلی مرض
tells U تشخیص دادن فرق گذاردن
overhead U بیت تشخیص خطا در ارسال
multiple discriminant function U تابع تشخیص چند متغیری
wake light U چراغ تشخیص خط حرکت ناو
logic seeking U دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
telling-off U تشخیص دادن فرق گذاردن
diagnostic routine U روش تشخیص معایب در اثرازمایش
computer assisted diagnosis U تشخیص بیماری توسط کامپیوتر
frequency discriminator U دستگاه تشخیص دهنده فرکانس
colourblindness U فقدان قوه تشخیص رنگ
flagman U داور مخصوص تشخیص امتیاز
contrast enhancement U توسعه تشخیص سایه روشن
identified U مربوط کردن تشخیص دادن
identification zone U منطقه تشخیص هواپیماهای دشمن
identify U مربوط کردن تشخیص دادن
identifying U مربوط کردن تشخیص دادن
recognizably U آنچه قابل تشخیص است
recognizable U آنچه قابل تشخیص است
pathognomic U وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com