English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
recognition U تشخیص بازشناخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
recognition span U فراخنای بازشناخت
micr U سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
exception U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exceptions U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
identification U تشخیص تشخیص دادن
identification friendly or foe U سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
assessments U تشخیص
distinction U تشخیص
diagnostics U تشخیص ها
discernment U تشخیص
discretion U تشخیص
assessment U تشخیص
denotation U تشخیص
In my judgement. As I see it. U به تشخیص من
indistinctively U بی تشخیص
distinctions U تشخیص
contradistinction U تشخیص
specification U تشخیص
diagnosis U تشخیص
diagnoses U تشخیص
diagnostic U تشخیص
percipience U حس تشخیص
indiscrete U غیرقابل تشخیص
speech recogintion U تشخیص کلام
indiscreet U فاقد حس تشخیص
identifies U تشخیص دادن
identify U تشخیص دادن
identified U تشخیص دادن
identification U تشخیص هویت
discernible U قابل تشخیص
distinct U قابل تشخیص
speech recogintion U تشخیص گفتار
indiscrimination U عدم تشخیص
spots U تشخیص دادن
identifying U تشخیص دادن
pattern recognitation U تشخیص الگو
differentials U تشخیص دهنده
pattern recognition U تشخیص الگو
spot U تشخیص دادن
moral sense U حس تشخیص خوب و بد
diagnose U تشخیص دادن
diagnosed U تشخیص دادن
differential U تشخیص دهنده
diagnosing U تشخیص دادن
moral perception U حس تشخیص اخلاقی
psychodiagnosis U تشخیص روانی
to know right from wrong U تشخیص دادن
identification signs U علائم تشخیص
identification of friend from foe U دستگاه تشخیص
diagnostically U ازراه تشخیص
diagnostic test U تست تشخیص
diagnostic routine U روال تشخیص
diacritical marks U نشان تشخیص
diacritical U نشان تشخیص
diacritic U نشان تشخیص
designator code U کد تشخیص یکان
distinguishing U تشخیص دهنده
descry U تشخیص دادن
differentiable U تشخیص پذیر
corrective maintenance U عمل تشخیص
collision detection U تشخیص تصادم
coefficient of determination U ضریب تشخیص
flair U قوه تشخیص
character recognition U تشخیص کاراکتر
carrier detect U تشخیص حامل
blind diagnosis U تشخیص بی نام
diagnostics U شیوههای تشخیص
discerns U تشخیص دادن
discerned U تشخیص دادن
i.f.f. system U دستگاه تشخیص
handwriting recognition U تشخیص دست خط
frequency discrimination U تشخیص فرکانس
fault datagnosis U تشخیص عیب
error detecting code U کد تشخیص خطا
discriminately U از روی تشخیص
discriminant function U تابع تشخیص
espying U تشخیص دادن
differential diagnosis U تشخیص افتراقی
assess U تشخیص دادن
assessed U تشخیص دادن
assesses U تشخیص دادن
assessing U تشخیص دادن
espied U تشخیص دادن
espies U تشخیص دادن
espy U تشخیص دادن
discern U تشخیص دادن
spotting U تشخیص دادن
resolutions U قدرت تشخیص
recognizing U تشخیص دادن
recognising U تشخیص دادن
diagnoses U تشخیص عیب
vertification of debts U تشخیص مطالبات
verification of debt U تشخیص مطالبات
diagnoses U تشخیص ناخوشی
recognises U تشخیص دادن
voice recognition U تشخیص صوتی
diagnosis U تشخیص ناخوشی
recognize U تشخیص دادن
sensibilities U حس تشخیص دقت
sensibility U حس تشخیص دقت
vision recognition U تشخیص بصری
visual identification U تشخیص بصری
diagnosis U تشخیص عیب
recognizes U تشخیص دادن
recognizably U قابل تشخیص
recognizable U قابل تشخیص
senses U حس تشخیص مفهوم
Power of distiction. U قوه تشخیص
Diagnosis. U تشخیص بیماری
orientation U تشخیص موقعیت
judiciously U از روی تشخیص
resolution U قدرت تشخیص
make out <idiom> U تشخیص دادن
sensed U حس تشخیص مفهوم
sense U حس تشخیص مفهوم
voice recognition U تشخیص صدا
fault diagnosis U تشخیص نقص فنی
tell apart <idiom> U تشخیص تا کس یادو چیز
see through U خوب تشخیص دادن
prognostication U تشخیص قبلی مرض
electrodiagnosis U تشخیص با دستگاههای برقی
indistinguishably U بطور غیرقابل تشخیص
find U جستن تشخیص دادن
diagnostic routine U برنامه تشخیص عیب
see-through U خوب تشخیص دادن
differential aptitude tests U ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
diagnostician U متخصص تشخیص مرض
diagnostician U تشخیص دهندهء مرض
indiscernible able U غیر قابل تشخیص
materiel cognizance U مدیریت تشخیص کالا
identification zone U منطقه تشخیص هدف
identification of supplies U تشخیص هویت کالا
prognostications U تشخیص قبلی مرض
finds U جستن تشخیص دادن
ocr U تشخیص کاراکترهای نوری
hot U تشخیص و ترمیم خطا
whiteouts U عدم تشخیص موقعیت
cess U تشخیص وتعیین مالیات
to distinguish oneself [by] U خود را تشخیص دادن [با]
psychodiagnostics U ابزارهای تشخیص روانی
hottest U تشخیص و ترمیم خطا
detection U عمل تشخیص چیزی
hotter U تشخیص و ترمیم خطا
whiteout U عدم تشخیص موقعیت
eyeing U دیدخوب با تشخیص مسافت
eye U دیدخوب با تشخیص مسافت
eyes U دیدخوب با تشخیص مسافت
eying U دیدخوب با تشخیص مسافت
optical recognition device U دستگاه تشخیص نوری
diagnostic U وابسته به تشخیص ناخوشی
spotting U تشخیص محل گلوله
wake light U چراغ تشخیص خط حرکت ناو
identify U مربوط کردن تشخیص دادن
distinguishes U تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
identifies U مربوط کردن تشخیص دادن
identification zone U منطقه تشخیص هواپیماهای دشمن
identified U مربوط کردن تشخیص دادن
interrupts U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
distinguish U تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
flagman U داور مخصوص تشخیص امتیاز
frequency discriminator U دستگاه تشخیص دهنده فرکانس
multiple discriminant function U تابع تشخیص چند متغیری
detectors U وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
detector U وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
differentiable U قابل تشخیص فرق گذاشتنی
identifying U مربوط کردن تشخیص دادن
telling-off U تشخیص دادن فرق گذاردن
tells U تشخیص دادن فرق گذاردن
interrupt U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
to discern someone [something] U تشخیص دادن کسی [چیزی]
prognosticate U تشخیص دادن قبلی مرض
logic seeking U دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
pathognomic U وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
monroe diagnostic reading test U ازمون تشخیص خواندن مونرو
overhead U بیت تشخیص خطا در ارسال
diagnostic routine U روش تشخیص معایب در اثرازمایش
contrast enhancement U توسعه تشخیص سایه روشن
prognosticator U تشخیص دهنده قبلی مرض
colourblindness U فقدان قوه تشخیص رنگ
recognizable U آنچه قابل تشخیص است
recognizably U آنچه قابل تشخیص است
computer assisted diagnosis U تشخیص بیماری توسط کامپیوتر
tell U تشخیص دادن فرق گذاردن
to make out someone [something] U تشخیص دادن کسی [چیزی]
interrupting U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
CSM U سیستم تشخیص حرف نوری کارا
recognition U تشخیص شناسایی هواپیما یا ناوتشخیص دادن
indistinguishable U غیر قابل تشخیص تمیز ندادنی
modes U که حاوی کد تشخیص و تصحیح خطا هستند
mode U که حاوی کد تشخیص و تصحیح خطا هستند
accidentalism U تشخیص علائم گمراه کننده مرض
combines U سیستم تشخیص حروف نوری کارا
identify U تشخیص هویت دادن یکی کردن
combine U سیستم تشخیص حروف نوری کارا
identifying U تشخیص هویت دادن یکی کردن
isotherm follower U دستگاه تشخیص سطوح هم حرارت اب دریا
king of arms U متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
M out of N code U سیستم کدگذاری حاوی تشخیص خطا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com