English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
physiognomonic U تشخیس دهنده وابسته به قیافه شناسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
physiognomical U مربوط به قیافه شناسی تشخیص دهنده
physiognomic U وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
physignomy U قیافه شناسی
physiognomy U قیافه شناسی سیما
physiognomies U قیافه شناسی سیما
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physiognomically U موافق علم قیافه شناسی
philological U وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
bacteriologic U مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
neurologic U وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی
laryngological U وابسته به حنجره شناسی مبنی بر علم حنجره شناسی
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hydrologic U وابسته به اب شناسی
ichthyological U وابسته به ماهی شناسی
orological U وابسته بکوه شناسی
histological U وابسته به بافت شناسی
orographic U وابسته به کوه شناسی
ornithological U وابسته به پرنده شناسی
histologic U وابسته به بافت شناسی
archaeological U وابسته به باستان شناسی
herpetological U وابسته بخزنده شناسی
conchological U وابسته بصدف شناسی
ontogenetic U وابسته به رشد شناسی
sociologic U وابسته به انسگان شناسی
osteologic U وابسته به استخوان شناسی
teleologic U وابسته به پایان شناسی
pathologic U وابسته به اسیب شناسی
hypnological U وابسته به خواب شناسی
immunologic U وابسته به ایمنی شناسی
craniological U وابسته به جمجمه شناسی
petrologic U وابسته به سنگ شناسی
volcanologic U وابسته به اتشفشان شناسی
phenomenological U وابسته به پدیده شناسی
paleontological U وابسته به دیرین شناسی
oncologic U وابسته به غده شناسی
archeological U وابسته به باستان شناسی
geological U وابسته به زمین شناسی
kinematical U وابسته به جنبش شناسی
ornithologic U وابسته به پرنده شناسی
toxicologic U وابسته به زهر شناسی
ontological U وابسته به هستی شناسی
geologic U وابسته به زمین شناسی
therapeutic U وابسته به درمان شناسی
sociological U وابسته به جامعه شناسی
linguistically U وابسته به زبان شناسی
linguistic U وابسته به زبان شناسی
lithologic U وابسته به سنگ شناسی
odontological U وابسته بدندان شناسی
numismatic U وابسته به سکه شناسی
toxicol gical U وابسته به زهر شناسی
botanical U وابسته به گیاه شناسی
zoological U وابسته به جانور شناسی حیوان
phytopathologic U وابسته به اسیب شناسی گیاهان
bionic U وابسته به زیست سازه شناسی
sociologic U وابسته بجامعه شناسی انسگانی
synecologic U وابسته به بوم شناسی گروهی
philogical U وابسته به علم زبان یا لغت شناسی
hymnologic U وابسته به سرود شناسی یاسرود سازی
zoographic U وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
zoographical U وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
permian U وابسته بدوره زمین شناسی پرمیان
biologic U وابسته بعلم حیات یا زندگی شناسی
astrologic U وابسته به نجوم بینی یا طالع شناسی
anthropological U وابسته بانسان شناسی مربوط بطبیعت انسانی
phonological U وابسته به صوت شناسی یادگرگونی صدا در زبان
archeologic U وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
mesozoic U وابسته بدوره زمین شناسی بین " پرمیان " و " دوره سوم "
neozoic U وابسته بعهد زمین شناسی که از پایان دوره مسوزوئیک تا امروزه است
paleozoic U وابسته به عهدی از زمین شناسی که از اغازدوره کامبریان تا اوایل دوره پرمیان طول کشیده
holocene U وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
ophthalmological U وابسته به چشم شناسی یاناخوشیهای چشم
trimmer U زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
entomology U حشره شناسی [حشره شناسی] [جانور شناسی] [رشته دانشگاهی]
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
countenancing U قیافه
countenances U قیافه
countenanced U قیافه
sight U قیافه
sights U قیافه
countenance U قیافه
expression U قیافه
unfavorable U بد قیافه
looks U قیافه
leer U قیافه
look U قیافه
leering U قیافه
snoot U قیافه
leered U قیافه
gesture U قیافه
gestured U قیافه
gesturing U قیافه
facial expression U قیافه
leers U قیافه
expressions U قیافه
mien U قیافه
looked U قیافه
psychbiology U علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
bailer U امانت دهنده کفیل دهنده
exhibitors U نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor U امانت دهنده کفیل دهنده
catalyst U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
catalysts U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibiter U نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative U التیام دهنده جوش دهنده
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
exhibitor U نمایش دهنده ارائه دهنده
pull a long face <idiom> U قیافه گرفتن
gauntly U با قیافه بدsmear
poses U قیافه گرفتن
death masks U قیافه مرده
posing U قیافه گرفتن
death mask U قیافه مرده
posed U قیافه گرفتن
semblance U قیافه فن قوی
expressionless U قیافه ناگویا
physiognomist U قیافه شناس
To strike an a attitude . To put on a stern look . U قیافه گرفتن
grimness U قیافه سبع
good-looking <adj.> U خوش قیافه
goodlooking U خوش قیافه
pose U قیافه گرفتن
geste U قیافه اشاره
gest U قیافه اشاره
philology U زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
lateral meniscus U منیسک خارجی [کالبد شناسی] [زیست شناسی]
leers U رنگ قیافه منظر
handsome U خوش قیافه زیبا
poseur U ژستو قیافه گیر
leering U رنگ قیافه منظر
looker U خوش قیافه نگهدار
leered U رنگ قیافه منظر
poseurs U ژستو قیافه گیر
poser U ژستو قیافه گیر
posers U ژستو قیافه گیر
leer U رنگ قیافه منظر
disguises U تغییر قیافه دادن
disguising U تغییر قیافه دادن
to have the g.in one's face U قیافه شوم داشتن
disguised U تغییر قیافه دادن
disguise U تغییر قیافه دادن
masquerading U قیافه فاهری بخوددادن
to keep one's countenance U قیافه خودراتغییر دادن
masquerades U قیافه فاهری بخوددادن
masqueraded U قیافه فاهری بخوددادن
deadpan U قیافه خشک و بی روح
masquerade U قیافه فاهری بخوددادن
as plain as a pikestaff <idiom> U مثل شیربرنج [قیافه]
to change one's countenance U تغییر قیافه یا رنگ دادن
guises U تغییر قیافه لباس مبدل
guise U تغییر قیافه لباس مبدل
She is beginning to lose her looks . U قیافه اش را دارد از دست می دهد
snooty U دارای قیافه تحقیر امیز
disguisement U تغییر قیافه یا جامه پوشیدگی
snoot U شکلک دراوردن قیافه گرفتن
solid looking U دارای قیافه جامد وبیروح
posing U قیافه گیری برای عکسبرداری
She is a good – looker . U دختر خوش قیافه ای است
poses U قیافه گیری برای عکسبرداری
pokerface U قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
pose U قیافه گیری برای عکسبرداری
deadpan U قیافه خشک و بی روح داشتن
posed U قیافه گیری برای عکسبرداری
immunogenetics U رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
The town has a European look. U این شهر قیافه اروپایی دارد
straight face U چهره رسمی و بی نشاط قیافه بی تفاوت
There were some angry looks in the crowd . U قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
She flirts with every handsome man she meets . U برای هر مرد خوش قیافه ای قر وغمزه می آید
You look ridiculous in that old hat . U با این کلاه قدیمی قیافه ات مسخره شده
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
zoo ecology U قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
karyology U هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
kinematics U حرکت شناسی جنبش شناسی
typology U گونه شناسی نوع شناسی
can not judge a book by its cover <idiom> U [چیزی را نمی شود صرفا از روی قیافه قضاوت کرد]
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
ornithology U پرنده شناسی [جانور شناسی] [پرنده شناسی]
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
pathologically U از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
oenology U می شناسی شراب شناسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com