English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
agrarianism U تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fee tail U تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
fee tail U تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
alike U بتساوی
democracies U مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracy U مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
divisor U عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous U تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
plebiscites U مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscite U مردم خواست رای قاطبه مردم
popular U مردم پسند و مناسب حال مردم
vernier U درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
to never let yourself get to thinking like them <idiom> U نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
baseband U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
trellis coding U روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
subdividing U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
equalization U تساوی
equations U تساوی
equation U تساوی
parity U تساوی
euality U تساوی
equality U تساوی
equalness U تساوی
par U تساوی
equivalence U تساوی
owelty U تساوی
home rule U حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
conservation of land U حفظ اراضی
occupied territory U اراضی اشغالی
quiet enjoyment U حق انتفاع اراضی
unutilized land U اراضی موات
cultivated land U اراضی محیات
utilized lands U اراضی دایر
tidal flats U اراضی جزرومدی
occupied territories U اراضی اشغالی
seisin U مالکیت اراضی
accumulative area U اراضی سوارشونده
vesture U تصرف اراضی
land grant U اعطای اراضی
land distribution U توزیع اراضی
innings U اراضی مستحدثه
waste land U اراضی موات
waste lands U اراضی موات
land development U احیای اراضی
sectors U کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sector U کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
equal sign U علامت تساوی
equities U تساوی حقوق
equality U تساوی یکسانی
inequality U عدم تساوی
egalitarian U تساوی طلب
equity U تساوی حقوق
inequalities U عدم تساوی
tie U تساوی بستن
equalitarian U تساوی گرای
ties U تساوی بستن
egalitarian U تساوی گرای
like U متمایل به تساوی
liked U متمایل به تساوی
likes U متمایل به تساوی
tolerance <adj.> U تساوی نیازمندانه
tie vote U تساوی اراء
reclaiming U احیاء اراضی موات
redemption U پرداخت مالیات اراضی
cultivation of waste land U احیا اراضی موات
escheat U اراضی بلا وارث
reclaimed U احیاء اراضی موات
reclaim U احیاء اراضی موات
reclaims U احیاء اراضی موات
uti possidetis U تملک اراضی اشغالی
uti possidetis U تملک اراضی مفتوحه
populations U تعداد مردم مردم
population U تعداد مردم مردم
isonomy U تساوی سیاسی و حقوقی
equalitarian U طرفدار تساوی انسان
isometropia U تساوی دید دو چشم
isogony U تعادل و تساوی دررشد
iso cost curve U منحنی تساوی هزینه
mass energy equation U تساوی جرم و انرژی
egalitarian society U جامعه تساوی طلب
egalitarianism U مکتب تساوی طلب
inequalities U عدم تساوی اختلاف
inequality U عدم تساوی نامساوی
inequality U عدم تساوی اختلاف
inequalities U عدم تساوی نامساوی
terre tenant U متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
planning permission U اجازه عمران و ابادی اراضی
polder U اراضی پست کنار دریا
vender's lien U حق حبس بایع در معامله اراضی
land office U اداره املاک وثبت اراضی
cession of territory U واگذار کردن اراضی مملکت
book draw U تساوی کتابی یا تئوریک شطرنج
beachhead U پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
He has laid hands on these lands. U دست انداخته روی این اراضی
cadastre U دفترممیزی وتقویم وثبت اراضی واملاک
land poor U دارای اراضی بی حاصل وکم فایده
beachheads U پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
siding U طرفداری
partisanship U طرفداری
sidings U طرفداری
devotion U طرفداری
favoritism U طرفداری
favouritism U طرفداری
one sidedness U طرفداری
adhesion U طرفداری
partiality U طرفداری
one tideness U طرفداری
cadastral U مربوط به ممیزی عواید و ثبت اراضی واملاک
backwoods U اراضی جنگلی دوراز شهر جنگلهای دورافتاده
neck and neck <idiom> U درمسابقه مساوی ویا نزدیک به تساوی بودن
biases U طرفداری تعصب
bias U طرفداری تعصب
he sided with us U طرفداری از ما کرد
growthmanship U طرفداری ازرشد
germanism U طرفداری از المان
prelatism U طرفداری ازمتران ها
party spirit U طرفداری حزبی
advocate طرفداری کردن
sides U طرفداری کردن از
side U طرفداری کردن از
to stand for U طرفداری کردن از
take the part of U طرفداری کردن
charge neutrality U تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
subinfeudate U اعطای اراضی تیول از طرف امیری به امیردیگری برای بیعت با او
favored U طرفداری مرحمت کردن
advocates U طرفداری کردن حامی
favours U طرفداری مرحمت کردن
advocated U طرفداری کردن حامی
favours U همراهی یا طرفداری کردن با
favour U طرفداری مرحمت کردن
favors U طرفداری مرحمت کردن
favors U همراهی یا طرفداری کردن با
To take someones side . To side with someone. U از کسی طرفداری کردن
favoring U همراهی یا طرفداری کردن با
libertarianism U طرفداری از ازادی فردی
favour U همراهی یا طرفداری کردن با
favouring U طرفداری مرحمت کردن
advocating U طرفداری کردن حامی
favoring U طرفداری مرحمت کردن
favored U همراهی یا طرفداری کردن با
proslavery U طرفداری از برده فروشی
favouring U همراهی یا طرفداری کردن با
to take the p of a person U ازکسی طرفداری کردن
respect of persons U طرفداری و واهمه از کسان
favor U طرفداری مرحمت کردن
royalism U طرفداری از رژیم سلطنتی
unprejudiced U بدون تبعیض یا طرفداری
feminism U عقیده به برابری زن و مرد ومبارزه در راه وصول به این تساوی
partook U بهره داشتن طرفداری کردن
sectionalism U طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
phonetioist U طرفداری املای مطابق صدا
pan americanism U طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
with out any p to U بدون هیچ طرفداری ازاو
current asset cycle U زمانی که برای تساوی حجم فروش با سرمایه جاری لازم است
The senator argued in favour of lowering the tax. U سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
teetotal U وابسته به طرفداری از منع مسکرات کردن
feminism U عقیده به برابری زن ومرد طرفداری اززنان
temperance U طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
royalism U شاهپرستی طرفداری از سیستم حکومت سلطنتی
world federalism U طرفداری از حکومت جهانی ائتلاف دول
insurrectionism U اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
arrentation U پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
prohibitionism U طرفداری از حکم منع فروش نوشابههای الکی
to lobby against [for] somebody U سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف [طرفداری از] کسی
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
expandsionism U اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
waste of manor U اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
phonetist U متخصص ترکیب صداها طرفداری املای مطابق صدا
p in favour of a person U تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
loyalists U کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalist U کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
rule of law U قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
lease U در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com