Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
clutch
U
تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
clutched
U
تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
clutches
U
تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
clutching
U
تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clutch coupling
U
تزویج کلاج
clutch
U
کلاج
declutch
U
کلاج را رهاکردن
magnetic clutch
U
کلاج مغناطیسی
clutch coupling
U
پیوست کلاج
pilot bearing
U
بلبرینگ کلاج
plate clutch
U
کلاج صفحهای
plate clutch
U
کلاج دیسکی
clutch facing
U
صفحه کلاج
clutch pedal
U
پدال کلاج
driving clutch
U
کلاج محرکه
fluid clutch
U
کلاج روغنی
clutch pressure plate
U
صفحه فشاردهنده کلاج
freewheel clutch
U
کلاج در حالت خلاص
dry plate clutch
U
کلاج صفحه خشک
expanding ring clutch
U
کلاج اصطکاکی یا مالشی
overload clutch
U
کلاج بار زیاد
magnetic friction clutch
U
کلاج مالشی مغناطیسی
to declutch
U
کلاج عوض کردن
freewheeling
U
دارای کلاج جغجغهای
double multiple disc clutch
U
کلاج چند صفحه- دوبل
clutches
U
تزویج
clutching
U
تزویج
interconnection
U
تزویج
clutched
U
تزویج
coupling
U
تزویج
progation
U
تزویج
clutch
U
تزویج
critical coupling
U
تزویج بحرانی
coupling of circuits
U
تزویج مدارات
coupling impedance
U
امپدانس تزویج
couple
U
تزویج شدن
coupled
U
تزویج شدن
feedback
U
تزویج معکوس
couples
U
تزویج شدن
impedance coupling
U
تزویج پیچک
inductive flux linkage
U
تزویج القائی
inductance coupling
U
تزویج اندوکتانس
couple switch
U
کلید تزویج
sleeve coupling
U
تزویج مفصلی
electron coupling
U
تزویج الکترونی
electric coupling
U
تزویج الکتریکی
input coupling
U
تزویج اولیه
electromagnetic coupling
U
تزویج الکترومغناطیسی
couple back
U
معکوس تزویج شدن
coupling coil
U
سیم پیچ تزویج
acoustic coupler
U
تزویج کننده صوتی
charge coupled device
U
اسباب تزویج علامت
interlock
U
اتصال دادن تزویج شدن
interlocked
U
اتصال دادن تزویج شدن
railroad coupling
U
پیوست یا تزویج راه اهن
interlocking
U
اتصال دادن تزویج شدن
interlocks
U
اتصال دادن تزویج شدن
coupling instability
U
نااستواری پیوست تزلزل تزویج
ccd
U
اسباب تزویج علامت حافظه با اطلاعات چرخان دستگاه با بار جفت شده
cybernation
U
کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
disc
U
صفحه کلاج صفحه دیسک تیغ اره
discs
U
صفحه کلاج صفحه دیسک تیغ اره
adjoin
U
پیوستن
adjoins
U
پیوستن
affix
U
پیوستن
couple
U
پیوستن
adjoined
U
پیوستن
ally
U
پیوستن
affixes
U
پیوستن
allying
U
پیوستن
affiliate
پیوستن
annex
U
پیوستن
affixed
U
پیوستن
annexing
U
پیوستن
annexes
U
پیوستن
affixing
U
پیوستن
to make contact
U
پیوستن
to go in with
U
پیوستن با
to bring into contact
U
پیوستن
join up
U
به هم پیوستن
enlink
U
پیوستن
conjoin
U
پیوستن
coalescence
U
پیوستن
anastomois
U
به هم پیوستن
couples
U
پیوستن
coupled
U
پیوستن
joins
U
پیوستن
connects
U
پیوستن
interlock
U
پیوستن
attaching
U
پیوستن
interlocked
U
پیوستن
interlocking
U
پیوستن
cemented
U
پیوستن
link-ups
U
پیوستن
link-up
U
پیوستن
connect
U
پیوستن
attaches
U
پیوستن
attach
U
پیوستن
link up
U
پیوستن
interlocks
U
پیوستن
sort
U
پیوستن
sorts
U
پیوستن
join
U
پیوستن
joined
U
پیوستن
cement
U
پیوستن
meet
U
پیوستن
meets
U
پیوستن
cementing
U
پیوستن
cements
U
پیوستن
sorted
U
پیوستن
link
U
به هم پیوستن
welds
U
بهم پیوستن
seams
U
بهم پیوستن
weld
U
بهم پیوستن
seam
U
بهم پیوستن
welded
U
بهم پیوستن
concatenate
U
بهم پیوستن
anastomose
U
بهم پیوستن
interconnecting
U
بهم پیوستن
interconnected
U
بهم پیوستن
interlinked
U
بهم پیوستن
adequateness
U
چسبیدن پیوستن
admix
U
بهم پیوستن
interconnect
U
بهم پیوستن
anastomosis
U
بهم پیوستن
to grow together
U
باهم پیوستن
interconnects
U
بهم پیوستن
joint
U
بهم پیوستن
binds
U
بهم پیوستن
to jury-rig something
U
چیزی را به هم پیوستن
bind
U
بهم پیوستن
link
U
بهم پیوستن
to grow into one
U
بهم پیوستن
to piece together
U
بهم پیوستن
to put together
U
بهم پیوستن
interlock
U
بهم پیوستن
interlocked
U
بهم پیوستن
interlocking
U
بهم پیوستن
combining
U
باهم پیوستن
filiate
U
اشناکردن پیوستن
combine
U
باهم پیوستن
glutinate
U
بهم پیوستن
knots
U
بهم پیوستن
knot
U
بهم پیوستن
inone
U
بهم پیوستن
inosculate
U
بهم پیوستن
interlocks
U
بهم پیوستن
affiliating
U
پیوستن اشناکردن
rejoined
U
دوباره پیوستن به
rejoining
U
دوباره پیوستن به
reconstituting
U
بهم پیوستن
rejoins
U
دوباره پیوستن به
reconstitutes
U
بهم پیوستن
knit
U
بهم پیوستن
reconstituted
U
بهم پیوستن
reconstitute
U
بهم پیوستن
adhere
U
چسبیدن پیوستن
adheres
U
چسبیدن پیوستن
adhering
U
چسبیدن پیوستن
adhered
U
چسبیدن پیوستن
pan
U
بهم پیوستن
pan-
U
بهم پیوستن
pans
U
بهم پیوستن
affiliated
U
پیوستن اشناکردن
affiliates
U
پیوستن اشناکردن
rejoin
U
دوباره پیوستن به
combines
U
باهم پیوستن
patch
U
بهم پیوستن
interlinks
U
بهم پیوستن
knits
U
بهم پیوستن
patches
U
بهم پیوستن
incorporating
U
بهم پیوستن
incorporates
U
بهم پیوستن
interlink
U
بهم پیوستن
incorporate
U
بهم پیوستن
interlinking
U
بهم پیوستن
cling
U
چسبیدن پیوستن
clings
U
چسبیدن پیوستن
reunite
U
دوباره بهم پیوستن
associate
U
همدم شدن پیوستن
reunited
U
دوباره بهم پیوستن
put to
U
بگروه شکارچی پیوستن
join
U
شرکت کردن در پیوستن
joined
U
شرکت کردن در پیوستن
assisting
U
پیوستن به حمایت کردن از
to go to glory
U
برحمت ایزدی پیوستن
associates
U
همدم شدن پیوستن
associated
U
همدم شدن پیوستن
repiece
U
دوباره بهم پیوستن
in store
<idiom>
U
آماده بوقوع پیوستن
joins
U
شرکت کردن در پیوستن
reuniting
U
دوباره بهم پیوستن
reunites
U
دوباره بهم پیوستن
associating
U
همدم شدن پیوستن
annexing
U
پیوستن ضمیمه سازی
clobbers
U
بهم پیوستن زدن
cleave
U
پیوستن تقسیم شدن
catenate
U
پیوستن متصل کردن
compaginate
U
محکم بهم پیوستن
weld
U
جوش دادن پیوستن
welded
U
جوش دادن پیوستن
consociate
U
متحد کردن پیوستن
welds
U
جوش دادن پیوستن
assists
U
پیوستن به حمایت کردن از
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com