English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sand crack U ترکی که ازراه رفتن روی ریگ گرم درپای انسان پیداشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Elibilinde U [طرحی ترکی در گلیم بافی که نمادی از یک انسان و حالت دست به کمر وی را نشان می دهد.]
basophobia U هراس ازراه رفتن
Anatolia U منطقه آناتولی که بین دریای سیاه و دریای مدیترانه قرار داشته و یکی از مراکز عمده قالیبافی ترکی، کردی، ارمنی و یونانی است. بیشتر به بافت فرش با گره ترکی معروف بوده و به دوران سلجوقیان باز می گردد.
kinesalgia U دردی که ازجنبش ماهیچه پیداشود
electromotion U جریان برق حرکت مکانیکی که ازالکتریک پیداشود
anthrop U پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
anthropo U پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
id U مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography U علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
feelings indigenous to man U احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
triglyph U سه ترکی
Turkish U ترکی
triskele U سه ترکی
triskelion U سه ترکی
the turkish language U زبان ترکی
turkish knot U گره ترکی
overhand U ترکی دوزی
turcism U کیش ترکی
turkism U اصطلاحات ترکی
mogul lampholder U سرپیچ ترکی
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
turkism U اداب وسنن ترکی
Anatolia rug U فرش ترکی یا آناتولی
oversew U ترکی دوزی کردن
to sew overhand U ترکی دوزی کردن
feather-boarding U [پوشش ترک ترکی با تخته]
feather boarding U پوشش ترک ترکی باتخته
turki U زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
kara U به معنای رنگ سیاه [در زبان ترکی]
turkic U زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
alinik design U واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
carnation motif U طرح گل میخک در قالی های قفقازی و ترکی
pervertible U ازراه در رو
heretically U ازراه رفض
demonstratively U ازراه اثبات
by courtesy U ازراه التفات
by ear U ازراه گوش
by indirection U ازراه تقلب
by sea U ازراه دریا
catechist U ازراه پرسش
conjugally U ازراه زناشویی
introspectively U ازراه خودنگری
diagnostically U ازراه تشخیص
algebraically U ازراه جبر
gymnastically U ازراه ورزش
foully U ازراه خیانت
exegetically U ازراه تفسیر
inferentially U ازراه استنباط
inquiringly U ازراه بازجویی
controversially U ازراه مباحثه
interposingly U ازراه مداخله
interrogatively U ازراه پرسش
inquiringly U ازراه استفسار
intuitively U ازراه برهانی
intuitively U ازراه انتقال
intuitively U ازراه کشف
posteriori U ازراه استقرار
offensively U ازراه تهاجم
encouragingly U ازراه تشویق
paraphrastically U ازراه تفسیر
season cracking U ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
inferentially U ازراه نتیجه گیری
professionally U ازراه پیشه یاکسب
hieroglyphically U ازراه تصویرنگاری بطورمرموزیاغیرخوانا
philosophically U ازراه حکمت دوستی
foully U ازراه نادرستی بطورغیرعادلانه
glozingly U ازراه عیب پوشی
ingratiatingly U ازراه خود شیرینی
catechization U ازراه سئوال وجواب
to break a way U موانع را ازراه خودبرداشتن
air movements U حرکت دادن ازراه هوا
concretionary U تشکیل شده ازراه تحجریاانجماد
long-distance U ازراه دور تلفن کردن
withdrawal U تخلیه مواضع ازراه هوا
withdrawals U تخلیه مواضع ازراه هوا
gnosticize U ازراه عرفان تشریح کردن
debaueh U ازراه درکردن گمراه کردن
polemically U ازراه مجادله یا سیتزه بطورمباحثه
long distance U ازراه دور تلفن کردن
endermic U ازراه پوستی از ورا پوست
rje U ورود برنامه ازراه دورEntry ob
hook knife U چاقوی قلاب شکل [جهت گره زدن خامه ها در روش ترکی بافت]
telecommunications access method U روش دستیابی ارتباطات ازراه دور
demonstratively U با اقامه دلیل ازراه نشان دادن
patronizingly U ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
intriguingly U با دوز و کلک ازراه عشقبازی نهانی
gamogenesis U زاد و ولد ازراه جفت گیری
refutation U اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
parasyntheton U واژهای که ازراه اشتقاق وترکیب درست شود
catechetical U مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
parrotry U بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
bob U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
impo U کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
bobs U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bobbing U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
phoenix U مرغ آتشین [سیمرغ] [نقش این پرنده افسانه ای در فرش های ترکی، چینی و ایرانی استفاده می شود.]
break the bank <idiom> U بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
optophone U الت تبدیل روشنایی بصدابدانگونه که کوران موادچاپی را ازراه به گوش بخواند
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
structuralism U بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
caucasus U منطقه قفقاز و یا آذربایجان و ارمنستان امروزی در شوروی که قالی آن با گره ترکی و نقوش هندسی همراه بوده و به نام قالی قفقازی معروف است
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
symmetric knot U گره ترکی [گره نامتقارن] [که بدور دو تار زده می شود و معمولا از قلاب جهت خفت زدن استفاده می شود.]
mortals U انسان
in human shape U انسان
human being U انسان
homosapiens U انسان
mans U انسان
human beings U انسان
loard of creation U انسان
homo U انسان
man U انسان
mortal U انسان
kepse motife U [ریشه کلمه ترکی است و به معنی بسته یا دسته می باشد. این نگاره بصورت بوته ای افقی با شاخه های عمودی بافته می شود و جلوه ای از برگ های دن دادنه دار را نشانمیدهد.]
kanat U نوعی گلیم ترکی [روشی از بافت گلیم است که در آن ابتدا رشته های باریک را بافته، سپس آنها را به یکدیگر می دوزند. این روش بین روستائیان ترکیه بیشتر مرسوم می باشد.]
dewlaps U غبغب انسان
humankind U نوع انسان
marginal man U انسان حاشیهای
dewlap U غبغب انسان
anthropoids U شبه انسان
mankind U نوع انسان
anthropoids U انسان نما
infrahuman U مادون انسان
homosapiens U نوع انسان
hominid U جنس انسان
homo economicus U انسان اقتصادی
superhuman U برتر از انسان
homo politicus U انسان اجتماعی
kindlity U انسان وار
anthropoid U انسان نما
humanoid U شبیه انسان
cannibalism U ادمخواری انسان
subhuman U مادون انسان
anthropomorphic U شبیه انسان
economic man U انسان اقتصادی
the outward man U انسان فاهر
humanoids U شبیه انسان
anthropologist U انسان شناس
The human body U بدن انسان
bods U بدن انسان
egalitarian U طرفدارتساوی انسان
infrahuman U پایین تر از انسان
homo faber U انسان ابزارساز
pithecanthrope U انسان میمونی
heidelberg man U انسان هایدلبرگ
rumps U کفل انسان
rump U کفل انسان
eudemonology U گفتاردرسعادت انسان
manward U بطرف انسان
anthropoid U شبه انسان
misanthropes U انسان گریز
humanitarian U انسان گرایانه
bod U بدن انسان
misanthrope U انسان گریز
human movement U حرکت انسان
humansit U انسان دوست
godman U انسان خداوار
misanthropy U انسان بیزاری
voice U صدای انسان
palms U کف دست انسان
anthropomorphism U انسان انگاری
atomy U اسکلت انسان
anthropophobia U انسان هراسی
humanly U مثل انسان
voicing U صدای انسان
palm U کف دست انسان
humanist U انسان گرا
anthropocentrism U انسان محوری
anthropology U انسان شناسی
voices U صدای انسان
brisket U سینه انسان
primitive U انسان اولیه
human nature U طبیعت انسان
theophany U فهور خدابه انسان
neoanthropic U وابسته به انسان جدید
ape U میمون انسان نما
kindlily U بطورملایم انسان وار
humanism U مکتب اصالت انسان
voicing U صدای سخنرانی انسان
manxman U اهل جزیره انسان
buff U جلا پوست انسان
buffs U جلا پوست انسان
man made U مصنوع انسان انسانی
pre adamite U انسان پیش از ادم
varment U انسان یاحیوان مزاحم
misanthropic U مربوط به انسان گریزی
prehuman U پیش از پیدایش انسان
homo sapiens U انسان اندیشه ورز
homosapiens U نام علمی انسان
supermen U موجود مافوق انسان
superman U موجود مافوق انسان
man of mould U انسان خاکی یا فانی
aping U میمون انسان نما
aped U میمون انسان نما
theophany U تجلی خدا به انسان
voice U صدای سخنرانی انسان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com