English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (29 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
waver U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavered U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavering U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavers U تردید پیدا کردن تبصره قانون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
issue of law U نکتع موضوع بحث که درتطبیق قانون پیدا میشود
remark U تبصره ملاحظه کردن
remarked U تبصره ملاحظه کردن
remarks U تبصره ملاحظه کردن
remarking U تبصره ملاحظه کردن
code U قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
bill of rights U منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
queries U تردید کردن
doubted U تردید کردن
doubts U تردید کردن
doubt U تردید کردن
querying U تردید کردن
question U تردید کردن در
questions U تردید کردن در
queried U تردید کردن
query U تردید کردن
questioned U تردید کردن در
doubting U تردید کردن
totters U تردید کردن
totter U تردید کردن
tottered U تردید کردن
call in question U تردید کردن در
footnote U تبصره
footnotes U تبصره
accept as true U تبصره
vacillates U دل دل کردن تردید داشتن
vacillated U دل دل کردن تردید داشتن
vacillating U دل دل کردن تردید داشتن
vacillate U دل دل کردن تردید داشتن
note U تبصره قبض
notes U تبصره یادداشت ها
noting U تبصره قبض
noting U تبصره یادداشت ها
note U تبصره یادداشت ها
notes U تبصره قبض
article had two notes U ماده یکم دو تبصره
impeach U عیب جویی کردن تردید کردن در
impeaching U عیب جویی کردن تردید کردن در
impeached U عیب جویی کردن تردید کردن در
impeaches U عیب جویی کردن تردید کردن در
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
impeach U هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeaching U هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeaches U هدی به علت شهود معارض تردید کردن
impeached U هدی به علت شهود معارض تردید کردن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
tracks U پیدا کردن
to pick up U پیدا کردن
tracked U پیدا کردن
to pluck up one's heart U دل پیدا کردن
acquire پیدا کردن
gain U پیدا کردن
to search out U پیدا کردن
track U پیدا کردن
gained U پیدا کردن
smell out U با بو پیدا کردن
detects U پیدا کردن
average U پیدا کردن
averaged U پیدا کردن
averages U پیدا کردن
averaging U پیدا کردن
detected U پیدا کردن
to figure up پیدا کردن
detect U پیدا کردن
gains U پیدا کردن
pin point U پیدا کردن
to look up U پیدا کردن
detecting U پیدا کردن
finds U پیدا کردن
find U پیدا کردن
give tongue U عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
To find a way out. To find a remedy. U چاره پیدا کردن
tout U خریدار پیدا کردن
to become a necessity U لزوم پیدا کردن
luff U لنگر پیدا کردن
declining U شیب پیدا کردن
preempt U حق تقدم پیدا کردن
declined U شیب پیدا کردن
decline U شیب پیدا کردن
touts U خریدار پیدا کردن
hade U تمایل پیدا کردن
touting U خریدار پیدا کردن
touted U خریدار پیدا کردن
come to an agreement U موافقت پیدا کردن
to think out U با فکر پیدا کردن
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
shields U حفاظ پیدا کردن
converge U تقارت پیدا کردن
qualify U شایستگی پیدا کردن
to work out something U حل چیزی را پیدا کردن
liaising U ارتباط پیدا کردن
prove opplicable U مصداق پیدا کردن
stammered U لکنت پیدا کردن
liaises U ارتباط پیدا کردن
to win fame U شهرت پیدا کردن
liaised U ارتباط پیدا کردن
qualifies U شایستگی پیدا کردن
stammer U لکنت پیدا کردن
shield U حفاظ پیدا کردن
liaise U ارتباط پیدا کردن
declines U شیب پیدا کردن
stammers U لکنت پیدا کردن
converged U تقارت پیدا کردن
to spring a leaguer U رخنه پیدا کردن
dampening U رطوبت پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن به
equation of payments U قاعده پیدا کردن
dampened U رطوبت پیدا کردن
dampen U رطوبت پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن
to take a ply U تمایل پیدا کردن
converging U تقارت پیدا کردن
to take umbra at U رنجش پیدا کردن از
converges U تقارت پیدا کردن
demonetize U تنزل پیدا کردن
dampens U رطوبت پیدا کردن
legalism U رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale U فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
the law is not retroactive U قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
to come to an understanding U پیدا کردن سازش پیداکردن
genealogize U شجره کسی را پیدا کردن
respire U امید تازه پیدا کردن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
pay dirt <idiom> U زیر خاکی پیدا کردن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
hit on/upon <idiom> U پیدا کردن چیزی که میخواهی
out maneuver U برتری مانور پیدا کردن
overmaster U مهارت کامل پیدا کردن در
deeping of capital U عمق پیدا کردن سرمایه
wavered U فتور پیدا کردن دو دل بودن
to pick up U فراگرفتن دوباره پیدا کردن
read between the lines <idiom> U پیدا کردن مفهوم ضمنی
to make the pot boi; U معاش خود را پیدا کردن
find and replace U پیدا کردن و جایگزین نمودن
waver U فتور پیدا کردن دو دل بودن
to nerve oneself U قوت قلب پیدا کردن
radar trapping U اختلال پیدا کردن رادار
to rummage out U با جستجوی زیاد پیدا کردن
wavering U فتور پیدا کردن دو دل بودن
respired U امید تازه پیدا کردن
wavers U فتور پیدا کردن دو دل بودن
respires U امید تازه پیدا کردن
respiring U امید تازه پیدا کردن
shock U هول وهراس پیدا کردن
shocked U هول وهراس پیدا کردن
shocks U هول وهراس پیدا کردن
to pick out U باگوش پیدا کردن دریافتن
asphyxiating U مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiates U مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiated U مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiate U مختنق کردن خناق پیدا کردن
fumble U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumbled U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
swells U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swell U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
bilge U رخنه پیدا کردن تراوش کردن
fumbles U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
swelled U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
rubbed U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
to seek somebody out U جستجو برای پیدا کردن کسی
rubs U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
scare up <idiom> U ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
radio direction finding U پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
shorter U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
rub U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
short U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
rut U شور پیدا کردن فحل شدن
ruts U شور پیدا کردن فحل شدن
unbalancing U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalances U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalance U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
surging U تکان خوردن لغزش پیدا کردن
pull oneself together U بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
shortest U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
to get a meat for a bird U برای مرغی جفت پیدا کردن
to orient oneself U چهار سوی خود را پیدا کردن
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
make out U معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
warm to one's work U در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
plunges U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
leadingquestion U پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
plunged U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
to get to somebody [something] U به کسی دسترسی پیدا کردن [ به چیزی رسیدن]
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
plunge U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure U قانون اصول محاکمات قانون شکلی
extends U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
proceed U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
to always find something to gripe about U همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
grapnels U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
proceeded U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
diachrony U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com