English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
connecting arrangement U ترتیب پیوسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
random processing U پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedules U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation U ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
away U پیوسته بطور پیوسته
chain U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order U ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
coalescent U پیوسته
coadunate U پیوسته
for ever and aday U پیوسته
syndetic U پیوسته
legato U پیوسته
unremittingly U پیوسته
annexed U پیوسته
conjoint U پیوسته
round-the-clock U پیوسته
continual U پیوسته
non-stop U پیوسته
ceaseless U پیوسته
continuous U پیوسته
concomitant U پیوسته
on and on U پیوسته
in connexion with U پیوسته به
on end U پیوسته
continous U پیوسته
incessant U پیوسته
affined U پیوسته
cohesive U به هم پیوسته
allied U پیوسته
for evermore U پیوسته
ceaselessly U پیوسته
never ceasing U پیوسته
burst U پیوسته
eternal U پیوسته
bursts U پیوسته
d. in U پیوسته
cursive U پیوسته
perpetually U پیوسته
proximate U پیوسته
continued U پیوسته
incessantly U پیوسته
married U پیوسته
alway U پیوسته
uninterrupted U پیوسته
everywhen U پیوسته
attached U پیوسته
contiguous U پیوسته
accrete U بهم پیوسته
adjoin U پیوسته بودن
conjunct U بهم پیوسته
gamophyllous U پیوسته برگ
continuate U پیوسته بهم
adjoined U پیوسته بودن
gamopetalous U پیوسته گلبرگ
accretion U رشد پیوسته
adjoins U پیوسته بودن
whittle U پیوسته کم کردن
sustained yield U بازده پیوسته
full time U پیوسته کار
nid nod U پیوسته جنباندن
pealed U صدای پیوسته
nid nod U پیوسته جنبیدن
burst mode U حالت پیوسته
burster U فرم پیوسته
to be in a state of f. U پیوسته درتغییربودن
thereunto U بضمیمیه ان پیوسته به ان
contiguous U همجوار پیوسته
symphsis U عضو پیوسته
sympetalous U پیوسته گلبرگ
peal U صدای پیوسته
peals U صدای پیوسته
flow chip U براده پیوسته
to whittle at U پیوسته بریدن
compact U بهم پیوسته
compacted U بهم پیوسته
compacting U بهم پیوسته
collective U بهم پیوسته
compacts U بهم پیوسته
diligence U کوشش پیوسته
diligency U کوشش پیوسته
without intermission U پیوسته لاینقطع
gamosepalous U پیوسته کاسبرگ
pealing U صدای پیوسته
ex post U بوقوع پیوسته
permanent water level U تراز پیوسته اب
end to end U سرهم پیوسته
indiscrete U بهم پیوسته
haunt U پیوسته امدن به
continuous scrolling U حرکت پیوسته
continuous spectrum U طیف پیوسته
against U پیوسته مجاور
continuous paper U کاغذ پیوسته
insobriety U شرب پیوسته
connected measures U اقدامت پیوسته
continuous processing U پردازش پیوسته
continuous process U فرایند پیوسته
incessant drinking U پیوسته گساری
linked list U لیست پیوسته
continuous phase U فاز پیوسته
haunts U پیوسته امدن به
continuous function U تابع پیوسته
aggregate U بهم پیوسته
forever U جاویدان پیوسته
continuous tone U اهنگ پیوسته
continuous duty U کار پیوسته
continuous tone U ته رنگ پیوسته
collateral measures U اقدامت پیوسته
continuous traffic line U خط پیوسته امد و شد
without rest U پیوسته لاینقطع
inseparate U بهم پیوسته
continuous error U خطای پیوسته
vicinal U در همسایگی پیوسته
continuous variable U متغیر پیوسته
continuous forms U ورقههای پیوسته
continuous data U دادههای پیوسته
continuous form U ورقه پیوسته
aggregates U بهم پیوسته
continuous distributions U توزیع پیوسته
tractor feed U تغذیه کاغذ پیوسته
zigzags U خطوط جناغی پیوسته
order about U پیوسته پی فرمان فرستادن
to run on U بهم پیوسته بودن
to peg a way at some work U پیوسته درسرچیزی کارکردن
to breed in and in U پیوسته باخویشاوندان پیوندکردن
continuous rating U کار پیوسته اسمی
so let us always be kind U پیوسته مهربان باشیم
to chop and change U پیوسته تغییررای دادن
he kept on speaking U پیوسته سخن میگفت
to keep on U پیوسته نگاه داشتن
to hang together U باهم پیوسته یامتحدبودن
uniterrupted U پیوسته غیرمقطوع دایم
direct connected U ماشینهای بهم پیوسته
steady U پیوسته ویکنواخت کردن
steadiest U پیوسته ویکنواخت کردن
gamopetalous U دارای گلبرگ پیوسته
continuous packing column U ستون پر شده پیوسته
steadies U پیوسته ویکنواخت کردن
continuous flow analyser U تجزیه گر جریان پیوسته
gamophyllous U دارای برگ پیوسته
continuous extraction apparatus U دستگاه استخراج پیوسته
continuing appropriation U تامین اعتبار پیوسته
continuous function U تابع پیوسته [ریاضی]
gamosepalous U دارای کاسبرگ پیوسته
continuous forms U فرم های پیوسته
steadying U پیوسته ویکنواخت کردن
continuous grading U دانه بندی پیوسته
zigzagging U خطوط جناغی پیوسته
steadied U پیوسته ویکنواخت کردن
zigzagged U خطوط جناغی پیوسته
continuous levelling U تراز یابی پیوسته
zigzag U خطوط جناغی پیوسته
statement with debate U بیانیه با بحث پیوسته
indiscretely U بطور بهم پیوسته
always U پیوسته همه وقت
steadily U بطور پیوسته و یکنواخت
continuous background radiation U تابش زمینهای پیوسته
full time U پیوسته کاری تمام وقت
true or sternal ribs U دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
without interruption U پیوسته پی در پی بطورمسلسل بدون بادخور
linked pie/column graph U نمودار گرد و ستونی پیوسته
to keep the track of something U پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
to move a bout U پیوسته جای خود را تغییردادن
correlative U بهم پیوسته جفت نظیر
companionate U بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
terraces U ردیف خانههای بهم پیوسته
terrace U ردیف خانههای بهم پیوسته
to be connected U بهم پیوسته [متصل] بودن
feeding storm U طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
crofts U زمین قابل کشت پیوسته بخانه
croft U زمین قابل کشت پیوسته بخانه
panoramically U بشکل دورنمای مسلسل بطوروسیع و پیوسته
to harp on one string U پیوسته روی یک موضوع بحث کردن
close grain U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close grained U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
infield U کشتزار پیوسته بخانه زمین زیر کشت
dial U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
enroute personnel U افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
dialed U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dialled U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
cyclic item U اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
dials U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
continuous flow oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
passionist U عضو دستهای از نصارا که پیوسته مصیبت حضرت مسیح رابایدیاداورشوند
semi-detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
grasshopper beam U تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندملخ
semi detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
montages U قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montage U قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
cw system U سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
assortment U ترتیب
disorderly U بی ترتیب
collocation U ترتیب
ordering U ترتیب
assortments U ترتیب
anomaly U بی ترتیب
orderliness U ترتیب
ordonnance U ترتیب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com