Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
word order
U
ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
search and replace
U
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
terming
U
جمله عبارت
termed
U
جمله عبارت
term
U
جمله عبارت
restrictive
U
جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
chronological
U
ترتیب زمانی وقوع
rhyme scheme
U
ترتیب وقوع قوافی در بندشعری
preordain
U
قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
loop
U
ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند
loops
U
ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند
looped
U
ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند
equation of exchange
U
به این ترتیب معادله عبارت از : PQ=V
qualificative
U
کلمه یا عبارت توصیفی
flags
U
بیت ای در کلمه که در صورت وقوع سر زیر ریاضی یک میشود
flag
U
بیت ای در کلمه که در صورت وقوع سر زیر ریاضی یک میشود
inserts
U
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
insert
U
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
inserting
U
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
tongue twister
U
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
tongue-twister
U
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
tongue-twisters
U
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
functional shift
U
تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
do
U
این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
ended
U
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ends
U
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
end
U
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
labeling
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
label
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labels
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labelled
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
tokens
U
کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
token
U
کد داخلی که جانشین کلمه رزرو یا عبارت برنامه در یک زبان برنامه سازی سطح بالا میشود
wording
U
جمله بندی کلمه بندی
affirmatory
U
کلمه اثبات عبارت اثبات
hyphens
U
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphen
U
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
logogriph
U
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
topic sentence
U
جمله سرسطر جمله عنوان
qwerty keyboard
U
ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی
random processing
U
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
scheduled
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation
U
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
worded
U
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word
U
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
least significant bit
U
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
prefixes
U
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
statute at large
U
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
prefix
U
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
worded
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augment
U
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
marker
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augmented
U
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
markers
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augmenting
U
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augments
U
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
Persian rug
U
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
to rime one word with another
U
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
ring shift
U
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
chain
U
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains
U
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order
U
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
processor
U
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
hypertext
U
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
synonyms
U
کلمه مترادف کلمه هم معنی
synonym
U
کلمه مترادف کلمه هم معنی
syllable
U
جزء کلمه مقطع کلمه
syllables
U
جزء کلمه مقطع کلمه
lsb
U
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
softest
U
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
softer
U
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
soft
U
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
enclitic
U
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
keyword
U
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
shifted
U
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift
U
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifts
U
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
soft
U
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softer
U
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softest
U
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
cycles
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
occurrence
U
وقوع
occurance
U
وقوع
occurence
U
وقوع
far between
U
کم وقوع
outbreaks
U
وقوع
outbreak
U
وقوع
occurrences
U
وقوع
incidence
U
وقوع
interjacency
U
وقوع در میان
come off
U
وقوع یافتن
scenes
U
جای وقوع
centricity
U
وقوع درمرکز
done
U
وقوع یافته
chronological
U
بترتیب وقوع
imminence
U
قرابت وقوع
the scene is laid in paris
U
جای وقوع
infrequency
U
ندرت وقوع
presence
U
وقوع وتکرار
localities
U
محل وقوع
come through
U
وقوع یافتن
recurrenge
U
وقوع مکرر
incidence
U
تصادف وقوع
bring to pass
U
به وقوع رساندن
contingencies
U
احتمال وقوع
locality
U
محل وقوع
scene
U
جای وقوع
rede
U
وقوع مصلحت
frequencies
U
کثرت وقوع
frequentness
U
کثرت وقوع
under way
U
درشرف وقوع
externality
U
وقوع درخارج
frequency
U
کثرت وقوع
contingency
U
احتمال وقوع
carried
U
نشانه وقوع وام
carries
U
نشانه وقوع وام
red handed
U
حین وقوع جنایت
carrying
U
نشانه وقوع وام
trichromatism
U
وقوع درسه حالت
prejudgment
U
قضاوت قبل از وقوع
carry
U
نشانه وقوع وام
imminency
U
وقوع خطر نزدیک
imminence
U
وقوع خطر نزدیک
allopatric
U
بتنهایی وقوع یافته
failure logcing
U
ثبت وقوع خرابی
alpha radiation
U
وقوع طبیعی پرتو
accident proof
U
علت وقوع حادثه
sentence
U
جمله
sentence
U
جمله
sentencing
U
جمله
inclusive of
<prep.>
U
از جمله
including
<prep.>
U
از جمله
outright
U
جمله
outrightly
U
جمله
term
U
جمله
among the rest
U
از ان جمله
amongst
U
از جمله
termed
U
جمله
comprising
<prep.>
U
از جمله
sentences
U
جمله
terming
U
جمله
mongst
U
از جمله
mark time
<idiom>
U
منتظر وقوع چیزی بودن
bring about
U
سبب وقوع امری شدن
early event time
U
زودترین زمان وقوع یک واقعه
venue
U
محل وقوع جرم یا دعوی
hunch
U
فن احساس وقوع امری در اینده
hunched
U
فن احساس وقوع امری در اینده
hunches
U
فن احساس وقوع امری در اینده
hunching
U
فن احساس وقوع امری در اینده
venues
U
محل وقوع جرم یا دعوی
latest event time
U
دیرترین زمان وقوع یک واقعه
proviso
U
جمله شرطی
provisos
U
جمله شرطی
assignment statement
U
جمله جایگزینی
an involed sentence
U
جمله پیچدار
statement label
U
برچسب جمله
totals
U
جمله سرجمع
termed
U
جمله طیفی
sentence fragment
U
جمله جزء
clauses
U
جزئی از جمله
executable statement
U
جمله اجرایی
final term
U
جمله نهایی
stochastic term
U
جمله تصادفی
parenthesis
U
جمله معترضه
one word sentence
U
جمله تک واژهای
terming
U
جمله طیفی
loose sentence
U
جمله بیربط
term
U
جمله طیفی
control statement
U
جمله کنترلی
totalling
U
جمله سرجمع
totalled
U
جمله سرجمع
totaling
U
جمله سرجمع
clause
U
جزئی از جمله
residual term
U
جمله باقیمانده
residual term
U
جمله پسماند
middling
U
جمله مشترک
declaration statement
U
جمله تعریفی
definiens
U
جمله تعریفی
error term
U
جمله خطا
total
U
جمله سرجمع
totaled
U
جمله سرجمع
double talk
U
جمله دو پهلو
verbiage
[American English]
U
جمله بندی
compound statement
U
جمله مرکب
diction
U
جمله بندی
word choice
U
جمله بندی
period
U
جمله کامل
sentence adverb
قید جمله ای
wording
U
جمله بندی
term
U
جمله
[ریاضی]
mathematical term
U
جمله
[ریاضی]
choice of words
U
جمله بندی
wordage
U
جمله بندی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com