Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
collocation
U
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
random processing
U
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
scheduled
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
chains
U
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain
U
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order
U
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
hire purchase
U
کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
retour sans protet
U
اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
the d. of a debt
U
پرداخت بدهی
liquidation
U
پرداخت بدهی
realisation
[British E]
[of something]
U
پرداخت بدهی
[اقتصاد]
defaulted
U
عدم پرداخت بدهی
due
U
بدهی موعد پرداخت
default
U
عدم پرداخت بدهی
rebate
U
پرداخت قسمتی از بدهی
realization
[American E]
[of something]
U
پرداخت بدهی
[اقتصاد]
defaults
U
عدم پرداخت بدهی
chargeable
U
قابل بدهی یا پرداخت
monetization
U
پرداخت نقدی بدهی
defaulting
U
عدم پرداخت بدهی
solvency
U
توانایی پرداخت بدهی
liquidation
[of something]
U
پرداخت بدهی
[اقتصاد]
rebates
U
پرداخت قسمتی از بدهی
amortization
U
پرداخت بدهی به اقساط مساوی
insolvency
U
عدم توانایی در پرداخت بدهی
monetization
U
پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
disorderly
U
بی ترتیب
anomalies
U
بی ترتیب
regvlarity
U
ترتیب
lay out
U
ترتیب
anomaly
U
بی ترتیب
irregular
U
بی ترتیب
random
U
بی ترتیب
assortments
U
ترتیب
catenation
U
ترتیب
orderliness
U
ترتیب
immethodical
U
بی ترتیب
sequences
U
ترتیب
to order
<idiom>
U
به ترتیب
in series
U
به ترتیب
sequence
U
ترتیب
assortment
U
ترتیب
set up
U
ترتیب
serialization
U
ترتیب
kelter or kilter
U
ترتیب
regularities
U
ترتیب
regularity
U
ترتیب
randomly
U
بی ترتیب
configuration
U
ترتیب
configurations
U
ترتیب
order
U
ترتیب
arr
U
ترتیب
ordering
U
ترتیب
pial
U
بی ترتیب
systems
U
ترتیب
ordonnance
U
ترتیب
out of kelter
U
بی ترتیب
orderless
U
بی ترتیب
managements
U
ترتیب
management
U
ترتیب
collocation
U
ترتیب
arramgement
U
ترتیب
arrangment
U
ترتیب
system
U
ترتیب
ataxic
U
بی ترتیب
to make an arrangement
U
ترتیب
organisations
U
ترتیب
organization
U
ترتیب
kelter
U
ترتیب
arrangements
U
ترتیب
respectively
U
به ترتیب
organizations
U
ترتیب
arrangement
U
ترتیب
tax avoidance
U
اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
to map out
U
ترتیب دادن
indue order
U
به ترتیب صحیح
discipline
U
تادیب ترتیب
schemes
U
ترتیب رویه
dresses
U
ترتیب دادن
rearrngement
U
ترتیب مجد د
birth order
U
ترتیب ولادت
ascending order
U
ترتیب صعودی
permanency
U
ترتیب همیشگی
trains
U
نظم ترتیب
trained
U
نظم ترتیب
in chronological order
U
به ترتیب تاریخ
train
U
نظم ترتیب
schemed
U
ترتیب رویه
alphabetical order
U
ترتیب رکوردها
untune
U
بی ترتیب کردن
expandede order
U
ترتیب مبسوط
random fill
U
خاکریز بی ترتیب
arrengement
U
ترتیب دادن
order of battle
U
ترتیب نیرو
sort order
U
نظم ترتیب
sort key
کلید ترتیب
sequence counter
U
ترتیب شمار
partial order
U
پاره ترتیب
partial order
U
ترتیب جزئی
sequence control
U
کنترل ترتیب
rating
U
ترتیب تقدم
sequence check
U
مقابله ترتیب
lighting scheme
U
ترتیب روشنایی
dress
U
ترتیب دادن
kelter
U
بی ترتیب مختل
march order
U
ترتیب راهپیمایی
rearrangements
U
ترتیب مجدد
sequence number
U
شماره ترتیب
orchestration
U
ترتیب هم اهنگی
sequencer
U
ترتیب سنج
relative location
U
ترتیب نسبی
ratings
U
ترتیب تقدم
rearrangement
U
ترتیب مجدد
line up
U
به ترتیب ایستادن
line-up
U
به ترتیب ایستادن
sequencing
U
ترتیب دهی
sequencing
U
ترتیب گذاری
line-ups
U
به ترتیب ایستادن
orchestrations
U
ترتیب هم اهنگی
on this
<adv.>
U
به این ترتیب
decreasing order
U
ترتیب کاهنده
arrangement
U
ترتیب اصلاح
arrangement
U
ترتیب تنظیم
arrangements
U
ترتیب اصلاح
arrangements
U
ترتیب تنظیم
descending order
U
ترتیب نزولی
disordered
U
بی ترتیب اشفته
critical assembly
U
ترتیب بحرانی
control sequence
U
ترتیب کنترل
connecting arrangement
U
ترتیب متصل
connecting arrangement
U
ترتیب پیوسته
precedence
U
ترتیب تقدم
descending sort
U
ترتیب نزولی
scheme
U
ترتیب رویه
desultorily
U
بطور بی ترتیب
data set
U
ترتیب داده
system
U
نظم ترتیب
systems
U
نظم ترتیب
hereunto
<adv.>
U
به این ترتیب
rough and tumble
U
بی نظم و ترتیب
hereto
<adv.>
U
به این ترتیب
for this purpose
<adv.>
U
به این ترتیب
concerning this
<adv.>
U
به این ترتیب
as to that
<adv.>
U
به این ترتیب
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
on the other side
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
on the other hand
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
by the same token
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
apart from that
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
alternatively
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
curialism
U
ترتیب دربارپاپ
compose sequence
U
ترتیب ساختگی
formation
U
ترتیب قرارگرفتن
gradational
U
به ترتیب درجه
permanencies
U
ترتیب همیشگی
ordain
U
ترتیب دادن
ordained
U
ترتیب دادن
instrumentation
U
ترتیب اهنگ
ordaining
U
ترتیب دادن
ordains
U
ترتیب دادن
run
U
ترتیب محوطه
sequences
U
ترتیب دادن
sequences
U
رشته ترتیب
calling sequence
U
ترتیب فراخوانی
word order
U
ترتیب واژه ها
castrametation
U
فن ترتیب اردو
sequence
U
رشته ترتیب
sequence
U
ترتیب دادن
In this order. In this way.
U
باین ترتیب
disciplines
U
تادیب ترتیب
disciplining
U
تادیب ترتیب
first in first out
U
به ترتیب ورود
runs
U
ترتیب محوطه
chronological
U
به ترتیب تاریخ
fifo
U
به ترتیب ورود
layout
U
ترتیب وسایل
layouts
U
ترتیب وسایل
make-up
U
ترتیب گریم
tactics
U
نظم و ترتیب
firing order
U
ترتیب احتراق
collating sequence
U
ترتیب تلفیقی
an insolvent estate
U
دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
debt of honour
U
بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
chimes
U
ترتیب زنگهای موسیقی
marshals
U
به ترتیب نشان دادن
data access arangement
U
ترتیب دستیابی داده ها
daa
U
ترتیب دستیابی داده ها
last in first out
U
به ترتیب عکس ورود
last but not least
U
اخر از حیث ترتیب
dictionary sort
U
ترتیب واژه نامهای
heterotaxy
U
ترتیب خلاف قاعده
chime
U
ترتیب زنگهای موسیقی
match maker
U
ترتیب دهنده مسابقه
chiming
U
ترتیب زنگهای موسیقی
chimed
U
ترتیب زنگهای موسیقی
marshalled
U
به ترتیب نشان دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com