English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reeducation U تربیت مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
well-bred U با تربیت تربیت شده
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
nurturing U تربیت
mannerless U بی تربیت
grosser U بی تربیت
nurtures U تربیت
nurtured U تربیت
nurture U تربیت
barbarous U بی تربیت
manner U تربیت
upbringing U تربیت
unpolished U بی تربیت
unmannerly U بی تربیت
well bred U با تربیت
true bred U با تربیت
impolite U بی تربیت
randy U بی تربیت
grossing U بی تربیت
grossest U بی تربیت
grosses U بی تربیت
grossed U بی تربیت
gross U بی تربیت
gentlest U با تربیت
gentler U با تربیت
gentle U با تربیت
cultivation U تربیت
pedagogy U تربیت
low bred U بی تربیت
ill mannered U بی تربیت
ill bred U بی تربیت
half bred U بی تربیت
good breeding U تربیت
chuff U بی تربیت
gentrice U تربیت
churl U بی تربیت
lowbred U بی تربیت
mannerliness U تربیت
bearish U بی تربیت
blowzed U بی تربیت
caddish U بی تربیت
gentry U تربیت
genteelness U تربیت
ill-bred U بی تربیت
education U تربیت
uncivilly U بی تربیت
uncivil U بی تربیت
teacher training U تربیت معلم
physical education U تربیت بدنی
educative U تربیت امیز
cultured U تربیت شده
rudesby U ادم بی تربیت
carl U ادم بی تربیت
trainable U تربیت پذیر
to bring up U تربیت کردن
undisiplined U تربیت نشده
rears U تربیت کردن
steerage U اداره تربیت
accomplished U تربیت شده
cads U ادم بی تربیت
educating U تربیت کردن
made U تربیت شده
genteel U تربیت شده
education U تعلیم و تربیت
train [teach] U تربیت کردن
educates U تربیت کردن
rearing U تربیت کردن
reared U تربیت کردن
educate U تربیت کردن
an a woman U زن تربیت شده
rear U تربیت کردن
hoyden U روستایی بی تربیت
fish culture U تربیت ماهی
genteely U از روی تربیت
cad U ادم بی تربیت
train U تربیت کردن
abetted U تربیت کردن
school U تربیت اسب
abet U تربیت کردن
schools U تربیت اسب
boor U ادم بی تربیت
boors U ادم بی تربیت
instruct U تربیت کردن
give lessons U تربیت کردن
educate U تربیت کردن
trained U تربیت کردن
abets U تربیت کردن
schooling U تربیت اسب
teach U تربیت کردن
trains U تربیت کردن
abetting U تربیت کردن
motor education U تعلیم و تربیت حرکتی
manege U محل تربیت اسب
ineducable U غیر قابل تربیت
educationally U از راه تعلیم و تربیت
culture of bees U پرورش یا تربیت زنبور
schools U تادیب یا تربیت کردن
housebroken U حیوان تربیت شده
aviculture U تربیت مرغ مرغداری
school U تادیب یا تربیت کردن
computer based training U تربیت مبتنی بر کامپیوتر
correctional institution U کانون اصلاح و تربیت
zootechnical U وابسته به فن تربیت حیوانات
disciplinary U تادیبی وابسته به تربیت
underbred U نااصل زاده بی تربیت
reclaim animal U حیوانات وحشی تربیت شده
civility U نجابت ورفتار خوب تربیت
gentry U مردمان محترم و با تربیت اصالت
highbred U دارای تربیت یانجابت خانوادگی
carle U شخص پست ادم بی تربیت
ill bred U غیر متمدن بد تربیت شده
zootechny U روش تربیت و رام کردن جانوران
manege U مانژ میدان تربیت اسب یاسوارکاری
trainable mentally retarded U عقب مانده ذهنی تربیت پذیر
zootechnics U روش تربیت ورام کردن جانوران
thorough paced U بهمه جور قدم تربیت شده
wcce U کنفرانس جهانی کامپیوترها در تعلیم و تربیت
espalier U چوب بندی برای تربیت نهال میوه
falconry U تربیت و شکار با قوش وشاهین و باز و عقاب
espalir U چوب بندی جهت تربیت نهال میوه
the churach built him up U کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
water dog U سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
dressage U حرکات زیبا و شیرین کاری اسبهای تربیت شده
zootechnician U کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
coach dog U یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
halterbreak U کره اسب را برای پرش ازروی کمند تربیت کردن
probation U کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
seconds U مجدد
furthering U مجدد
furthered U مجدد
reflorescence U مجدد
seconding U مجدد
seconded U مجدد
further U مجدد
second U مجدد
furthers U مجدد
renewed U مجدد
furthermore U مجدد
further on U مجدد
replenish U پرکردن مجدد
after shrinkage U انقباض مجدد
reproduction U تولید مجدد
remand U بازداشت مجدد
replenishing U تدارک مجدد
replenishing U پرکردن مجدد
recurrence U رویدادن مجدد
replenishes U پرکردن مجدد
replenished U پرکردن مجدد
reinforcement U وضع مجدد
reproductions U تولید مجدد
reconditioning U تعمیر مجدد
replenished U تدارک مجدد
subdivisions U تقسیم مجدد
subdivision U تقسیم مجدد
remands U بازداشت مجدد
replenish U تدارک مجدد
remanded U بازداشت مجدد
recurrences U رویدادن مجدد
remanding U بازداشت مجدد
restatements U بیان مجدد
restatement U بیان مجدد
reassurances U اطمینان مجدد
reassurance U اطمینان مجدد
recreations U خلق مجدد
recreation U خلق مجدد
replenishes U تدارک مجدد
retaking U گرفتن مجدد
restart U شروع مجدد
resorption U مکیدن مجدد
reshipment U حمل مجدد
resale U حراج مجدد
resale U فروس مجدد
rerun U اجرای مجدد
republication U انتشار مجدد
reporduce U تولید مجدد
reoccur U فهور مجدد
renegotiation U مذاکره مجدد
renascence U زندگی مجدد
remotion U حرکت مجدد
resupply U اماد مجدد
resurvey U بررسی مجدد
retakes U گرفتن مجدد
retaken U گرفتن مجدد
retake U گرفتن مجدد
re-runs U نمایش مجدد
re-running U نمایش مجدد
re-run U نمایش مجدد
re-ran U نمایش مجدد
comebacks U دستیابی مجدد
comeback U دستیابی مجدد
retread process U تعمیر مجدد
retransmission U ارسال مجدد
retransmission U مخابره مجدد
reinterpretation U تفسیر مجدد
reintegration U استقرار مجدد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com