English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pmos U ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cmos U روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
phototransistor U نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
metallic oxide semiconductor U نیمه هادی اکسید فلزی
transistor U ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
transistors U ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
complementary metal oxide semiconductor U نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی
dtl U Logic Transistor Diod منطق میکروالکترونیکی که براتصالات میان دیودهای نیمه هادی و ترانزیستور استواراست
oxide U روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی
oxides U روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی
fet U Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود
ebam U Addressed ElectricBeam دستگاه ذخیره الکترونیکی که از مدارهای الکترونیکی برای کنترل اشعهای از یک سطح نیمه هادی اکسید فلز خوانده یا در ان می نویسد استفاده میکندemory
npn transistor U طرح ترانزیستور و قط بی با نیمه هادی نوع P برای پایه و نوع n برای collector و emither
solid state U نیمه هادی
semi conductor U نیمه هادی
semicinductor U نیمه هادی
semiconductor device U دستگاه نیمه هادی
solid state cartridge U کارتریج نیمه هادی
semiconductor memory U حافظه نیمه هادی
p type semiconductor U نیمه هادی نوع "پی "
n type semiconductor U نیمه هادی نوع N
gallium arsenide U قطعه نیمه هادی
semiconductor storage U حافظه نیمه هادی
integrate semiconductor circuit U مدار نیمه هادی مجتمع
solid-state U مربوط به وسایل نیمه هادی
low gap semiconductor U نیمه هادی با فاصله انرژی کوچک
insulate U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulates U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulating U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
random U حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
wafers U تکه کاملی از ماده نیمه هادی تک بلوری
randomly U حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
wafer U تکه کاملی از ماده نیمه هادی تک بلوری
photoresist U فرایند بکار برده شده در تولیددستگاههای نیمه هادی
jumbo chip U مدار مجتمع که از مهر نیمه هادی استفاده میکند
transistor U وسیله الکترونیکی نیمه هادی که جریان را در یک مدار کنترل میکند.
transistors U وسیله الکترونیکی نیمه هادی که جریان را در یک مدار کنترل میکند.
diode U دیور نیمه هادی که در صورت اعمال جریان نور منتشرمیکند
led U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند
silicon U محل پایه تولید کنندگان قط عات نیمه هادی آمریکا در california
silicon U عنصری با خصوصیات نیمه هادی , به صورت کریستال برای تولید کنندگان IC
lighted U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
light U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
lightest U دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
field emission U پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
microchip U مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
masks U طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
mask U طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
microchips U مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
integrated circuit U مداری که همه قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک نیمه هادی کوچک قرار دارند به وسیله روشهای حکاکی و شیمیایی
pnp transistor U emiher آن از نوع نیمه هادی P هستند و base آنها نوع n است
varistor U مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند
solid-state U وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند
p channel mos U تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند
mos U روش تولید و طراحی برای مدارهای مجتمع خاص با استفاده از هادیهای آهنی و اکسی روی نیمه هادی . و نیز مراجعه شود به MOSFET
metal oxide semiconductor U روش تولید و طراحی برای خانوادههای خاصی از مدارهای مجتمع با استفاده از الگویی از هادیهای آهنی و اکسیر که روی نیمه هادی قرار دارند
die U قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
overlap U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
chip U وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chips U وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
superconductor U خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductors U خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductive U خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی
conductor rail U ریل هادی شمش هادی
shield U هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shields U هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
interlap U چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorses U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorse U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
homing phase U مرحلهای از پرواز موشک هدایت شونده بین نیمه مسیرو نزدیک هدف
semipublic U نیمه عمومی نیمه دولتی
semilustrous U نیمه درخشان نیمه مجلل
splicing U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate U نیمه نیمه روی هم گذاشتن
splices U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
plane director U نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
photoconductive U هادی حساس نسبت به نور هادی نور
subscriber's line U اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
deceleron U شهپری که بصورت نیمه هی بالایی و پایینی جدا میشود
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
board U وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
boarded U وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
half life U نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
circuit U وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
circuits U وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی فلزی دارد که روی سطح آن چاپ شده اند و پس از نصب اجزای دیگر مدار کامل میشود
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
electroluminescent U صفحه نمایش مسط ح و سبک که از دو قطعه شیشه پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط لایه نازک گاز که در صورت سیگنال الکتریکی به آن اصابت کند روشن میشود
cards U کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
card U کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
from mid may to mid june U از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
halts U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
electric conductor U هادی
guides U هادی
cabled U هادی
leads U هادی
steerer U هادی
lead U هادی
director U هادی
cable U هادی
guide U هادی
guided U هادی
directors U هادی
leading line U خط هادی
conductors U هادی
directorial U هادی
conductor U هادی
ductile U هادی
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
superconductors U فوق هادی
water main U لوله هادی اب
superconductor U فوق هادی
lead U کابل هادی
lizards U بند هادی
leads U غلاف هادی
leads U سبقت هادی
directrix U هادی خط راهنما
guide vane U تیغه هادی
ideal conductor U هادی ایده ال
directing staff U ستاد هادی
director sight U دوربین هادی
lizard U بند هادی
bus bar U ریل هادی
lead U غلاف هادی
wireway U سیم هادی
conductor resistance U مقاومت هادی
conducting staff U ستاد هادی
superconducter U مافوق هادی
circuit line U هادی جریان
guide flag U پرچم هادی
guide bank U دیوار هادی سد
conductor current U جریان هادی
vascular tissue U بافت هادی
conductor rail U شینه هادی
directress U هادی خط راهنما
valve guide U هادی سوپاپ
electric conductor U هادی برق
twin conductor U هادی دوبل
lead U سبقت هادی
conductive silver U نقره هادی
electric conductor U هادی الکتریسیته
light pipe U هادی نور
single core U هادی تک رشتهای
duct U لوله هادی
dredging ladder U هادی سطل
heat conductor U هادی حرارت
conductor U هادی رسانا
noninductive U غیر هادی
conductor U سیم هادی
conductors U سیم هادی
water mains U لوله هادی اب
internal conductor U سیم هادی
conductors U هادی رسانا
leads U کابل هادی
single conductor U هادی تک رشتهای
light guide U هادی نور
light quide U هادی نور
lead in U مدار هادی اشتعال
current carring wire U سیم هادی جریان
port U شیار هادی دهانه
ohmage U مقاومت هادی برق
wire U هادی فلزی نازک
nozzle guide vane U تیغههای هادی یا راهنما
wires U هادی فلزی نازک
nonconductor U جسم غیر هادی
polestar U هادی مورد توجه
insulated conductor U هادی عایق شده
superconducting computers U کامپیوترهای مافوق هادی
photoconductor U هادی حساس نسبت به نور
conductor U وسیله هادی اجرا کننده
guides post U نفر هادی مستقر شوید
conductors U وسیله هادی اجرا کننده
wave guide U هادی برای تابشهای الکترومگنتیک
quadrattrix U راهنمای تربیع منحنی هادی
beamrider U موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
maces U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
mace U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
conductors U هادی جریان برق رشته سیم
electric U حرکت شدید بار الکتریکی در یک هادی
currents U حرکت قط عات بار دار در یک هادی
nonsparking U ضد تولید جرقه غیر هادی الکتریسیته
conductor U هادی جریان برق رشته سیم
current U حرکت قط عات بار دار در یک هادی
double U تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
variable camber U سطوح هادی گاز به داخل توربین
diathermic U هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
doubled up U تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
doubled U تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
diathermanous U هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
coupler U وسیله مکانیکی برای اتصال دو یا چند هادی
cladding U ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
bathyconductograph U وسیله اندازه گیری میزان هادی بودن اب
conductors U مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
leader U هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
leaders U هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
conductor U مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com