English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
into plane service U تدارک سوخت و وسایل برای هواپیماها طبق قرارداد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shop supply U وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
procurement U تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
combustion starter U مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
force rendezvous U نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
taximan U متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
throughput U تدارک مستقیم اماد تدارک بیواسطه
turnkey system U سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
taxiway U محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
controlled airspace U قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
burner U وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
burners U وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
bingo U علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
saving U قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
wet wing U بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
best power mixture U نسبت متناسب مخلوط سوخت و هوا برای حصول حداکثرقدرت
high lift device U وسایل برای زیاد
cartridge U محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
boost rocket U موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
brake specific fuel consumption U مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
cartridges U محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
escalation U مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
negotiated contract U قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم
backus naur form U قرارداد ثبت شدهای که برای توضیح نحو یک زبان برنامه نویسی استفاده میشود
parol contract U قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
bent U اسم رمز برای خرابی وسایل
central refueling provisions U سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
cruise control U کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
damping vane U پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
air metering force U نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
fair trade laws U قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
battery U استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
sync U حرف ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
aircraft mission equipment U وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
sync U بیت ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
batteries U استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
contra preferentum rule U درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
rapallo treaty U قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
bipropellant U سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
state chicken U در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
equipment U وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
path [corridor] for emergency vehicles U راه [باز شده در جاده] برای وسایل اورژانس
convoys U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoy U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
golf cart U گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
atomisers U سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizer U سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charges U جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge U جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomizers U سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
wobble pump U پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
operator U وسایل ورودی خروجی که اپراتور برای کنترل کامپیوتر استفاده میکند
operators U وسایل ورودی خروجی که اپراتور برای کنترل کامپیوتر استفاده میکند
small computer systems interface U واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
buffering U استفاده از بافر برای ایجاد اتصال بین وسایل کند و سریع
tetragraph U کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
condition U 1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
state tiger U در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
fishnet U نوعی تور که برای نگهداری یاکاشتن وسایل استتار در محل خود به کار می رود
racked U فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
wracked U فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
racks U فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
wracks U فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
rack U فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
imperialism U سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
diesel ramjet U موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
knowledge U وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
self- U برای اطمینان از صحت نحوه کار کردن , معمولاگ حافظه , وسایل جانبی و دیسک درایوها بررسی می شوند
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
deadlines U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadline U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
ducks U درگیر شدن هواپیماها
duck U درگیر شدن هواپیماها
ducked U درگیر شدن هواپیماها
duckings U درگیر شدن هواپیماها
flight control U سیستم کنترل هواپیماها
emergency scramble U درگیری اضطراری هواپیماها
join up U مجتمع کردن هواپیماها
DB connector U اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
torch pot [محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
communication U پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
Energy Star U استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
radio range station U ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
ground alert U اماده باش 51 دقیقهای هواپیماها
replenish U سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
parking plan U طرح پارک کردن هواپیماها
replenishing U سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
approach sequence U ترتیب توالی تقرب هواپیماها
replenished U سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
replenishes U سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
ground alert U اماده باش زمینی هواپیماها
taxi U حرکت هواپیماها روی باند فرود
taxiing U حرکت هواپیماها روی باند فرود
taxies U حرکت هواپیماها روی باند فرود
taxied U حرکت هواپیماها روی باند فرود
cost contract U قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
combat liaison U حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
ullage U فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
pathfinder guidance U هدایت هواپیماها به وسیله هواپیمای راهنمای مسیر یاراهیاب
zmarker beacon U برج مراقبت نشان دهنده محل فرودگاه به هواپیماها
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
tips U باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
purveyed U تدارک
purveying U تدارک
preparation U تدارک
preparations U تدارک
in the pipeline [Colloquial] U در تدارک
provision U تدارک
water supply U تدارک اب
water supplies U تدارک اب
purvey U تدارک
purveys U تدارک
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
make preparations U تدارک دیدن
permanent oppropriation U تدارک دایمی
make arrangements U تدارک دیدن
replenish U تدارک مجدد
replenishing U تدارک مجدد
logistics U تدارک کردن
make provisions U تدارک دیدن
replenishes U تدارک مجدد
replenished U تدارک مجدد
procured U تدارک کردن
supplying U تدارک کردن
supplied U تدارک دیدن
provides U تدارک دیدن
logistic route U تدارک کردن
supplied U تدارک کردن
preparations U تدارک دیدن
provide U تدارک دیدن
preparation U تدارک دیدن
supply U تدارک کردن
supply U تدارک دیدن
procures U تدارک کردن
procuring U تدارک کردن
procure U تدارک کردن
supplying U تدارک دیدن
ammunition depot U محل تدارک مهمات
preparing U تدارک دیدن پستاکردن
to prepare for war U تدارک جنگ دیدن
prepared variation U واریاسیون تدارک شده
prepares U تدارک دیدن پستاکردن
prepare U تدارک دیدن پستاکردن
logistics U عمل تدارک یکانها
accomodation U تدارک جا اثاثیه تطابق
provided scheme U برنامه تدارک شده
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
supply U فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supplying U فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supplied U فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
obligated stocks U کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
approach schedule U برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند
handover U تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
availability factor U ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
stepped up separation U حرکت پلهای هواپیماها ارایش پلهای در حرکات هوایی
stream takeoff U حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
beacons U برج دریایی برج مراقبت برج کنترل هواپیماها
beacon U برج دریایی برج مراقبت برج کنترل هواپیماها
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
defaulted U قرارداد
defaulting U قرارداد
defaults U قرارداد
deeds U قرارداد
deed U قرارداد
contract U قرارداد
contract U :قرارداد
defoult U قرارداد
convention U قرارداد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com