English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
biplane interference U تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
concentric shafts U شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
trails U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailed U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trail U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
counterpose U درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
grain orientation U طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
triptych U عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
reposing upon U قرار گرفته بر
underlying U در زیر قرار گرفته
nidicolous U در اشیانه قرار گرفته
applique U مورد استفاده قرار گرفته
capsulate U درمحفظه یاحفره قرار گرفته
oppressed U تحت ستم قرار گرفته
tried U در محک ازمایش قرار گرفته
jugate U روی هم قرار گرفته جفت
anti propeller end U انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
cathectic U تحت اثر قوه شهوانی قرار گرفته
his leg rested on a stone U پایش روی سنگی قرار گرفته بود
the boxes were nested U جعبه ها یکی در توی دیگری قرار گرفته بودند
if the knee is affected U اگر زانو تحت تأثیر قرار گرفته است
ipsilateral U قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
The persian gulf is between Iran and saude Arabia . U خلیج فارس میان ایران وعربستان سعودی قرار گرفته
bay U فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
baying U فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
bays U فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
bayed U فضایی در پوشش کامپیوتر که دیسک درایو قرار گرفته است
board computer U یک کامپیوتر که تمام مولفههای الکترونیکی ان روی یک برد قرار گرفته است
v engine U موتور پیستونی که سیلندرهای ان در دو ردیف مایل بشکل 7 قرار گرفته اند
matrixes U روشی که کلیدهای صفحه کلید به صورت آرایه اتصالات قرار گرفته اند
matrix U روشی که کلیدهای صفحه کلید به صورت آرایه اتصالات قرار گرفته اند
tabbing U تنظیم یک ستون از اعداد به طوری که نقاط دهدهی عمودی قرار گرفته اند
post implementation review U ارزیابی یک سیستم پس از این که برای چندین ماه مورداستفاده قرار گرفته است
coordinate U روش نمایش نقط ه روی گراف با استفاده از دو مقدار روی بردارها که در جهت راست یکدیگر قرار دارند
decimal U تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimals U تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
x engine U موتور پیستونی با چهار ردیف سیلندر که از نمای روبروبصورت ایکس قرار گرفته اند
ram U افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
rammed U افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
rams U افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
shuttle U ماکو [وسیله ای که نخ پود در آن قرار گرفته و بین نخ های تار عبور داده می شود.]
oblique compartment U قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
overlay U قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
overlaying U قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
overlays U قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
dominion U ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
lool U لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
burned U کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
delta clock U که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
priest ridden U زیر نفوذ کشیشان قرار گرفته منکوب کشیشان
window U پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
BOF U متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
boilerplate U متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
Mina-khani design U طرح میناخانی [این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
card U کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
cards U کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
decimal U کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimals U کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
end U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
plan range U در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
coordinated turn U دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
devices U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
heddle rod U چوب کوجی [به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
medallion U ترنج [نقش اصلی که در مرکز فرش قرار گرفته و در طرح لچک ترنج به ابعاد و اشکال مختلف مانند الماسی، خورشیدی، شش وجهی، و بیضی بافته می شود.]
egoism U یکی از اصول فلسفه ماکیاولی و عبارت است ازاعتقاد به خودپرستی وخودخواهی انسان که مبنای فلسفه او به نام اگوئیسم جهانی قرار گرفته است
patinated U جرم گرفته کبره گرفته
brussels U دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند [شبیه دار کرمانی] و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
upper memory U کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
interference U تداخل
beat U تداخل
beats U تداخل
interference filter U صافی تداخل
beat frequency U فرکانس تداخل
interferometer U تداخل سنج
interfrometry U تداخل سنجی
anti interference device U دستگاه ضد تداخل
electronic interfrence U تداخل الکترونیکی
intercurrent U تداخل کننده
anti interference capacitor U خازن ضد تداخل
cross talk U تداخل صدا
cross talk U تداخل صحبت
suppressor U مقاومت ضد تداخل
electrical interface U تداخل الکتریکی
interfrometer U تداخل سنج
interference U تداخل امواج
interference eliminator U صافی تداخل
constructive interference U تداخل فزاینده
monkey chatter U تداخل کانال مجاور
adjacent channel interfernce U تداخل کانال مجاور
bleeding U باند تداخل امواج
radio frequency interference U تداخل فرکانس رادیویی
cross talk U تداخل صداها در تلفن
interference zone U ناحیه ی تداخل امواج
interference area U ناحیه ی تداخل امواج
diathermy interference U تداخل امواج دیاترمی
impenetrableness U خاصیت عدم تداخل
inductive interference voltage U ولتاژ تداخل امواج القائی
cross talk U تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
babbles U تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
babble U تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
cross fire U تداخل دومکالمه تلفنی یا تلگرافی باهم
babbled U تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
high frequency interference U تداخل امواج فرکانس بالا سیگنال مزاحم
accent mark U علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignments U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignment U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
interlocks U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocking U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlock U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
each other U یکدیگر
from one another <adv.> U از یکدیگر
interwork U بر یکدیگر
of each other <adv.> U از یکدیگر
one another U یکدیگر
of one another <adv.> U از یکدیگر
one a U یکدیگر
from each other <adv.> U از یکدیگر
couples U ترکیب با یکدیگر
internecine U کشتار یکدیگر
coupled U ترکیب با یکدیگر
peer to each other U برابر با یکدیگر
peer to each other U قرین یکدیگر
interconnects U اتصال به یکدیگر
combines U ترکیب با یکدیگر
to look at each other U به یکدیگر نگریستن
arm in arm U در دست یکدیگر
combining U ترکیب با یکدیگر
concrescence U رشد با یکدیگر
combine U ترکیب با یکدیگر
intersecting U از یکدیگر گذرنده
interconnect U اتصال به یکدیگر
couple U ترکیب با یکدیگر
interconnecting U اتصال به یکدیگر
simultaneous with each other U مقارن یکدیگر
cheek by jowl U پهلوی یکدیگر
interconnected U اتصال به یکدیگر
surface mount technology U روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
simulations U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulation U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
interconnecting U با یکدیگر اتصال دادن
interconnects U با یکدیگر اتصال دادن
to look at each other U به یکدیگر نگاه کردن
of a piece with each other U ازسر هم همجنس یکدیگر
intersplere U در حوزه یکدیگر امدن
abutted U به یکدیگر ضربه زدن
abuts U به یکدیگر ضربه زدن
abut U به یکدیگر ضربه زدن
complementary U تکمیل کننده یکدیگر
grappling U گرفتن لباس یکدیگر
they are well matched U حریف یکدیگر هستند
one-to-one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
telepathy U ارتباط افکار با یکدیگر
incompossible U منافی یکدیگر ناسازگار
correlative with each other U لازم و ملزوم یکدیگر
one to one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
interconnected U با یکدیگر اتصال دادن
in tune <idiom> U با یکدیگر موافق بودن
interconnect U با یکدیگر اتصال دادن
hand in hand U دست دردست یکدیگر
crosstalk U سیگنالهی ناخواسته درمجموعهای از مدارات ارتباطی یا کامپیوتری که ازوجود ترافیک در کانالهای دیگر یا از تداخل ناشی میشود
writ of error U قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
hand-to-hand U دست بدست یکدیگر مجاور
networks U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
incompatible U غیر قابل استعمال با یکدیگر
interaction U عمل دو چیز روی یکدیگر
life line U طناب اتصال افراد به یکدیگر
network U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
adhesion of fibers U خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
hand to hand U دست بدست یکدیگر مجاور
hue U [وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
juxtaposition U جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
iteraction U تاثیر چند چیز بر یکدیگر
take turns <idiom> U انجام کاری با همکاری یکدیگر
sapphic vice U شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
deme U دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
interacted U برای عمل کردن روی یکدیگر
back formation U لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
Birds of a feather flock together . <proverb> U پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
interfruitful U قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
interact U برای عمل کردن روی یکدیگر
interacting U برای عمل کردن روی یکدیگر
The twins look just like each other. U دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
They shook hand and made up. U با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
interacts U برای عمل کردن روی یکدیگر
data chaining U فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
dualism U وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
interdenominational U وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
consolute U ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
differentiation U فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
overlap U تداخل رنگ ها [خصوصا در لبه طرح ها و موقع تعویض رنگ در نقشه]
classifying U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com