English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
breach of an obligation U تخلف از تعهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
considerations U وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration U وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
warranties U تضمین تعهد تعهد قانونی
warranty U تضمین تعهد تعهد قانونی
infraction U تخلف
violation U تخلف
in contravetion of U با تخلف از
transgression U تخلف
contravention U تخلف
delinquency U تخلف
infringements U تخلف
offending U تخلف
infringement U تخلف
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
infringed U تخلف کردن از
infringe U تخلف کردن از
broached U تخلف کردن از
violates U تخلف کردن از
violated U تخلف کردن از
infringes U تخلف کردن از
trespass U تخلف کردن
trespassed U تخلف کردن
broaches U تخلف کردن از
broaching U تخلف کردن از
broach U تخلف کردن از
contravening U تخلف کردن از
contravenes U تخلف کردن از
contravened U تخلف کردن از
contravene U تخلف کردن از
trespassing U تخلف کردن
infringing U تخلف کردن از
trespasses U تخلف کردن
violate U تخلف کردن از
trespass against U تخلف کردن از
infract U تخلف کردن
breach of covenant U تخلف از شرط
breach of contract U تخلف از قرارداد
transgress U تخلف کردن از
transgressed U تخلف کردن از
transgressing U تخلف کردن از
transgresses U تخلف کردن از
without fail U حتما البته بی تخلف
option of unfulfilled conditions U خیار تخلف شرط
offend against the law U از قانون تخلف کردن
trepass U تخطی کردن تخلف
transgression of the law U تخلف یاسرپیچی از قانون
incorrect U خیار تخلف وصف
option of incorrect description U خیار تخلف وصف
to trespass against the law U ازقانون تخلف یا تجاوز کردن
inviolably U با مصونیت بطور تخلف ناپذیر
nude contruct U قرارداد بدون وجه التزام تخلف
obligation U تعهد
bond U تعهد
engagements U تعهد
bank bond U تعهد
engagement U تعهد
committment U تعهد
assumpsit U تعهد
oblogation U تعهد
obstriction U تعهد
undertaking U تعهد
sponsion U تعهد
obligations U تعهد
assunption U تعهد
warranties U تعهد
mandating U تعهد
mandates U تعهد
mandated U تعهد
mandate U تعهد
guaranteed U تعهد
assurance U تعهد
assurances U تعهد
warranty U تعهد
guarantees U تعهد
liability U تعهد
contract U تعهد
liabilities U تعهد
commitments U تعهد
guarantee U تعهد
assume U تعهد
commitment U تعهد
assumes U تعهد
onus U تعهد
nonalignment U عدم تعهد
committal U تعهد الزام
discharge of an obligation U سقوط تعهد
peremptory undertaking U تعهد قاطع
subscribers U تعهد کننده
without engagement U فاقد تعهد
covenant U تعهد کردن
covenants U تعهد کردن
subscriptions U تعهد پرداخت
mature obligation U تعهد حال
substitution of a different obligation U تبدیل تعهد
substitution of an obligation U تبدیل تعهد
extinction of an obligation U انقضاء تعهد
termination of an obligation U انقضاء تعهد
fulfilment of an obligation U اجرای تعهد
fulfilment of an obligation U ایفاء تعهد
implied assumpist U تعهد ضمنی
subscriber U تعهد کننده
take on U تعهد کردن
liability to disease U تعهد امادگی
recognizance U تعهد نامه
preengagement U تعهد قبلی
subscription U تعهد پرداخت
warranties U تعهد کننده
honoring U انجام تعهد
underwrites U تعهد کردن
enterprises U تعهد تجارت
enterprise U تعهد تجارت
underwriting U تعهد کردن
underwritten U تعهد کردن
underwrote U تعهد کردن
honors U انجام تعهد
honoured U انجام تعهد
honour U انجام تعهد
underwrite U تعهد کردن
to take on U تعهد کردن
honouring U انجام تعهد
honours U انجام تعهد
honored U انجام تعهد
undertakes U تعهد کردن
undertaken U تعهد کردن
warranty U تعهد کننده
undertake U تعهد کردن
honours U ایفای تعهد کردن
promissory U وابسته به تعهد یا قول
honoured U ایفای تعهد کردن
good performance bond guarntee U وثیقه انجام تعهد
novation U تبدیل تعهد یا مدیون
joint bond U تعهد یا ضمانت مشترک
warrantor U تعهد کننده ضامن
long tail liability U تعهد طولانی مدت
honouring U ایفای تعهد کردن
pre engaged U دارای تعهد قبلی
failure to comply with the transaction U عدم ایفاء تعهد
pledged U تعهد والتزام گروگذاشتن
pledging U تعهد والتزام گروگذاشتن
honoring U ایفای تعهد کردن
liabilities U تعهد موجودی بانکی
unilateral contract U تعهد یک جانبه ایقاع
bond U تعهد موافقت نامه
liability U تعهد موجودی بانکی
honored U ایفای تعهد کردن
pledges U تعهد والتزام گروگذاشتن
pledge U تعهد والتزام گروگذاشتن
plight U تعهد دادن گرفتاری
honour U ایفای تعهد کردن
disengagement U رهایی از قید یا تعهد
honors U ایفای تعهد کردن
binding cover U پوشش تعهد شده
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
pacta sunt servanda U تعهد الزام اور است
guaranty U تضمین ضمانت یا تعهد کردن
covenant U منشور عقد بستن تعهد
dishonours U تعهد خود رامحترم نشمردن
covenants U منشور عقد بستن تعهد
covenant in low U تعهد ناشی ازحکم قانون
dishonoring U تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonour U تعهد خود رامحترم نشمردن
long term credit commitment U تعهد اعتبار بلند مدت
dishonoured U تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonors U تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonored U تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonouring U تعهد خود رامحترم نشمردن
subscription U وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
subscriptions U وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
offset of one obligation against another U تهاتر حاصل شدن بین دو دین یا دو تعهد
tacit U تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
onerous property U دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
collateral U عین مرهونه مال گرویی وثیقه انجام تعهد
sign off U از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
peremptory undertaking U تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
implied assumpist U تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
we underwrite the company U ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
liquidated damages U خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
warranting U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
pre engage U ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
novatio non presumiter U تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
granted U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grant U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
nonappropriated funds U اعتبارات غیر سازمانی اعتبارات تعهد نشده
uncommitted U غیر متعهد نشده تعهد نشده
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
warranty U امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
warranties U امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
locarno treaty U بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
contract U پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com