English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
trade discount U تخفیف عمده از طرف تولیدکننده به خریدار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quantity rebate U تخفیف عمده فروشی
quantity discount U تخفیف عمده فروشی
inductive coordination U توافق بین تولیدکننده توان الکتریکی و تولیدکننده ارتباط به روش کاهش واسط های اجباری
bodies U گروه یا یکانی از یک عده عمده عمده قوا
body U گروه یا یکانی از یک عده عمده عمده قوا
major command U فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
major activity U قسمت عمده فعالیت عمده
producers U تولیدکننده
producer U تولیدکننده
proligerous U تولیدکننده
sudoriferous U تولیدکننده عرق
manufacturers' agent U نماینده تولیدکننده
reproducer U دوباره تولیدکننده
program generator U تولیدکننده برنامه
hypnotic U تولیدکننده خواب
morbific U تولیدکننده ناخوشی
supply price U قیمت تولیدکننده
manufacturer's agent U نماینده تولیدکننده
Hewlett Packard U تولیدکننده کامپیوتر
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
burner U تولیدکننده حرارت در بالن
burners U تولیدکننده حرارت در بالن
card reproducer U تولیدکننده دوباره کارت
glycogenic U تولیدکننده شکردربافتههای حیوانی
OCM U شرکت او سی ام تولیدکننده فرش شرقی
flag waver U مضطرب سازنده تولیدکننده هیجان عمومی
Tseng Labs U تولیدکننده مجموعه قط عات در آداپتورهای گرافیکی
rpg U Program Report تولیدکننده برنامه گزارش
atari U یک شرکت تولیدکننده بزرگ کامپیوترهای شخصی
user U نرم افزاری کامپیوتری که کاربر و نه تولیدکننده نوشته است
users U نرم افزاری کامپیوتری که کاربر و نه تولیدکننده نوشته است
pcm U شرکت تولید کننده تختههای جانبی که سازگار کامپیوتر تولیدکننده دیگر باشند
vendee U خریدار
shopper U خریدار
offeree U خریدار
shoppers U خریدار
customer U خریدار
customers U خریدار
buyers U خریدار ها
buyer U خریدار
purchaser U خریدار
shopper U خریدار
vendee U خریدار
buyers U خریدار
purchasers U خریدار ها
shoppers U خریدار ها
buyer U خریدار
vendees U خریدار ها
alienee U خریدار
bargainee U خریدار
purchaser U خریدار
purchasers U خریدار
producer buyer U خریدار صنعتی
caveat emptor U اخطار به خریدار
marginal buyer U خریدار نهائی
salvager U خریدار اسقاط
fair trade laws U قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
touting U خریدار پیدا کردن
on approval U مشروط به رضایت خریدار
bona fide purchaser U خریدار با حسن نیت
touts U خریدار پیدا کردن
mace greff U خریدار اجناس مسروقه
tout U خریدار پیدا کردن
swagman U خریدار مال دزدی
receiver of stolen goods U خریدار مال مسروقه
spoilsman U خریدار غنائم جنگی
touted U خریدار پیدا کردن
buyer's market U بازار مناسب برای خریدار
price taker U خریدار یا فروشنده جزء گیرنده قیمت
wobbulator U تولیدکننده سیگنال اف ام که فرکانس ان با دامنه ثابت بالاپایین فرکانس مرکزی تغییرمیکند
fissiparous U تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
ranged U مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
cum dividened U سهام با بهره متعلقه که بانفع خریدار جدید باشد
confirming house U موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
ranges U مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
range U مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
approval U نوعی فروش که در آن خریدار در صورت رضایت پور را می پردازد
receivers U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receiver U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
real income U مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
unpopulated board U تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
free issue materials U موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
del credere U ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
machines U غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machined U غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine U غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
ex works U یک از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را در محل خود به خریدار تحویل میدهد
searchingly U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searches U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searched U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
search U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
principals U عمده
majoring U عمده
mainlining U عمده
majored U عمده
vital <adj.> U عمده
substantive [essential] <adj.> U عمده
principal U عمده
quintessential <adj.> U عمده
major <adj.> U عمده
essential <adj.> U عمده
leading U عمده
primed U عمده
primes U عمده
major U عمده
essential U عمده
essentials U عمده
main U عمده
copacetic U عمده
copesetic U عمده
significantly U عمده
prima U عمده
bulk U عمده
materials U عمده
head U عمده
significant U عمده
material U عمده
staple U عمده
stapled U عمده
stapling U عمده
primary U عمده
chief U عمده
only U عمده
chiefs U عمده
prime U عمده
archical U عمده
mainlines U عمده
mainlined U عمده
mainline U عمده
discount register U دفتر ثبت تخفیفها و امتیازاتی که از طرف فروشنده به خریدار داده شده است
ex quay U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
underwriter U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriters U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
grosses U عمده ناخالص
squires U ملاک عمده
central war U جنگ عمده
primary center U مرکز عمده
bulk supply U اماد عمده
primary planets U سیارات عمده
oeuvre U کار عمده
whole sale dealer U عمده فروشی
lion's share U بخش عمده
be-all and end-all U عامل عمده
massing U قسمت عمده
grossest U عمده ناخالص
wholesale U عمده فروشی
high road U جاده عمده
whole saler U عمده فروش
whole sale trade U عمده فروشی
principal cause U جهت عمده
principal town U شهر عمده
chiefly U بطور عمده
mainspring U سبب عمده
stapling U کالای عمده
to sell U عمده فروختن
stapled U کالای عمده
the great vassals U اقطاعداران عمده
gist U مطلب عمده
materially U بطور عمده
grossing U عمده ناخالص
majors U اتحادیههای عمده
wholesaler U عمده فروش
protagonists U بازیگر عمده
protagonist U بازیگر عمده
dominant U نمایان عمده
wholesalers U عمده فروش
whole prices U قیمتهای عمده
grosser U عمده ناخالص
predominant U نافذ عمده
wholeseller U عمده فروش
major assembly U قطعه عمده
end item U اقلام عمده
main body U عمده قوا
principals U عمده موکل
major U مهم عمده
principal U عمده موکل
leading lady or man U بازیگر عمده
bulk U بصورت عمده
bulk U قسمت عمده
staple U کالای عمده
host troop U قوای عمده
leading U عمده برجسته
heft U بخش عمده
major command U یکان عمده
majored U مهم عمده
mass U قسمت عمده
motifs U شکل عمده
majoring U مهم عمده
motif U شکل عمده
squire U ملاک عمده
on U در مسیر عمده
masses U قسمت عمده
major product U تولیدات عمده
major foul U خطای عمده
major end item U اقلام عمده
gross U عمده ناخالص
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com