English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
handover U تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
basic relay post U پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
communication security custodian U مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
cumulative delivery diagram U منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
supply U تحویل دادن تغذیه کردن
supplying U تحویل دادن تغذیه کردن
supplied U تحویل دادن تغذیه کردن
flight control U سیستم کنترل هواپیماها
impact shipment U کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
surrendered U تحویل دادن
renders U تحویل دادن
surrenders U تحویل دادن
supply U تحویل دادن
shortchange U کم تحویل دادن
to deliver over U تحویل دادن
delivering U تحویل دادن
surrender U تحویل دادن
to hand over U تحویل دادن
hand over U تحویل دادن
supplied U تحویل دادن
delivers U تحویل دادن
deliver U تحویل دادن
render U تحویل دادن
rendered U تحویل دادن
supplying U تحویل دادن
redeliver U دوباره تحویل دادن
give in charge U تحویل پلیس دادن
turn over to the police U تحویل پلیس دادن
delivery U تحویل کالا دادن
deliveries U تحویل کالا دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
turn in U تحویل دادن جنس به انبار
to get something to somebody U تحویل دادن چیزی به کسی
give a person in charge U کسی را تحویل پلیس دادن
to drop something off [at someone's] U چیزی را [به کسی ] تحویل دادن
bond U به انبار گمرک تحویل دادن
deliver U تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
delivers U تحویل دادن پرتاب بمب یا گلوله
Viewdata U سیستم خانگی تحویل اطلاعات که از طریق ان استفاده کنندگان می توانند بطورمحاورهای از تلویزیونهای محلی خود به پایگاه داده مرکزی دسترسی پیدا کنند داده نما
procurement rate U نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
control stick U سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
free U تحویل
deliveries U تحویل
freeing U تحویل
transter U تحویل
freed U تحویل
delivery U تحویل
solstice U تحویل
devolvement U تحویل
frees U تحویل
prehension U تحویل
process U تحویل
liveries U تحویل
bailment U تحویل
landing, storage, delivery U تحویل
processes U تحویل
livery U تحویل
utilization U تحویل
free on quay U تحویل دراسکله
free docks U تحویل در بارانداز
cargo delivery U تحویل بار
bailee U تحویل گیرنده
delivery free U تحویل رایگان
rendition U پرداخت تحویل
renditions U پرداخت تحویل
smooth delivery U تحویل بی اشکال
catcher's side U سوی تحویل
transfers U واگذاری تحویل
deliverer U تحویل دهنده
delivery date U تاریخ تحویل
delivered at frontier U تحویل در مرز
deliverable state U در حالت تحویل
forward delivery U تحویل دراینده
deliverable U قابل تحویل
forward delivery U تحویل به وعده
bailment U تحویل جنس
transferee U تحویل گیرنده
supply U تحویل ذخیره
take over U تحویل گرفتن
take delivery of U تحویل گرفتن
recorded delivery U تحویل سفارشی
acceptance tests آزمایشهای تحویل
to take over U تحویل گرفتن
cash dispensers U تحویل دارخودکار
cash dispenser U تحویل دارخودکار
delivery valve U سوپاپ تحویل
transference U تحویل حواله
polytropic U تحویل برزخ
transfer U واگذاری تحویل
delivery to the home U تحویل در خانه
delivery terms U نحوه تحویل
delivered U تحویل شده
demand satisfaction U تحویل درخواستها
LSD U نگهداری تحویل
period of delivery U دوره تحویل
theft, pilferage, non delivery U عدم تحویل
terminal price U قیمت تحویل
exs U تحویل از کشتی
exq U تحویل در بارانداز
supplying U تحویل ذخیره
fob U تحویل کشتی
pick up and delivery U بارگیری و تحویل
ex mill U تحویل در کارخانه
ex factory U تحویل در کارخانه
supplied U تحویل ذخیره
delivery terms U شرایط تحویل
irreducibility U تحویل ناپذیری
delivering U تحویل تسلیم
delivered <adj.> <past-p.> U تحویل شده
consigned <adj.> <past-p.> U تحویل شده
committed <adj.> <past-p.> U تحویل شده
delivery note U حواله تحویل
delivery order U حواله تحویل
delivery notice U اعلامیه تحویل
forwarded <adj.> <past-p.> U تحویل شده
prompt delivery U تحویل فوری
transferring U واگذاری تحویل
takeovers U تحویل گیری
delivery side U سمت تحویل
delivery table U میز تحویل
delivery speed U سرعت تحویل
takeover U تحویل گیری
reductions U تحویل استحاله کاهش
reduction U تحویل استحاله کاهش
for U تحویل روی قطار
named place of delivery at frontier U تحویل در مرز مشخص
free on rail U تحویل در راه اهن
goods intake U کالاهای درحال تحویل
franco alongside ship U تحویل کنار کشتی
goods inwards U کالاهای درحال تحویل
goods receiving U کالاهای درحال تحویل
goods inwards sheet U برگ تحویل کالا
fot U تحویل روی کامیون
delivery U قبض و اقباض تحویل
procured U تهیه و تحویل اماد
procuring U تهیه و تحویل اماد
exw U تحویل در محل تولید
spot goods U کالاهای اماده تحویل
ex warehouse U تحویل در انبار فروشنده
ex warehouse U تحویل در کنار انبار
When do you take delivery of yourcar ? U اتوموبیلت را کی تحویل می گیری ؟
procure U تهیه و تحویل اماد
delivery order U دستور تحویل کالا
receipt U بزهکاران را تحویل گرفتن
To take delivery of something. U چیزی را تحویل گرفتن
receipts U بزهکاران را تحویل گرفتن
destination port U بندر تحویل کالا
d. of goods U تحویل کالا یا اجناس
delivery car U واگن تحویل دهنده
procures U تهیه و تحویل اماد
ex quay U تحویل در بارانداز مقصد
procurement U تهیه و تحویل اماد
ex ship U تحویل در کنار کشتی
ex quay U تحویل در بندر مقصد
deliveries U قبض و اقباض تحویل
cash on delivery U پرداخت هنگام تحویل
overdue goods U کالاهای تحویل نشده
taximan U متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
free on rail U تحویل کالا روی قطار
delivered duty paid U تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
issued U مسئله قضیه تحویل جنس
free on truck U تحویل کالا روی کامیون
issue U مسئله قضیه تحویل جنس
issues U مسئله قضیه تحویل جنس
freight forwarder U مقام تحویل دهنده کالا
forward sales U فروش کالاجهت تحویل در اینده
received for shipment U تحویل شده برای حمل
demand satisfaction U تحویل اماد مورد نیاز
to be available for delivery at short notice U بلافاصله قابل تحویل بودن
document against payment U تحویل اسناد در ازای پرداخت
tpnd U دله دزدی وعدم تحویل
becomes U مناسب بودن تحویل یافتن
become U مناسب بودن تحویل یافتن
daf U frontier at delivered تحویل مرز
d/p U تحویل اسناددر مقابل پرداخت
lift [of a pump] U مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
ex works U تحویل در کنار کارگاه یاکارخانه
delivery [of a pump] U مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
capacity [of a pump] U مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
free carrier U تحویل به حمل کننده کالا
discharge rate [of a pump] U مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
p&d U delivery and up pick بارگیری و تحویل
cod U وصول وجه در موقع تحویل کالا
deliverable state U کالاهایی که در وضعیت تحویل به مشتری میباشند
cod U پرداخت نقدی به مجرد تحویل کالا
Payment on delivery of goods. U پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
Did you deliver my letter to your father ? U نامه مرا تحویل پدرت دادی ؟
delivery leadtime U زمان تحویل اولین قسمت وسایل
off the shelf U تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
I'd like to leave my luggage, please. من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
documents aganist acceptance U تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
delivery leadtime U زمان تحویل اولین پارتی وسایل
reconsignment U تنظیم مجدد بارنامه برای تحویل
fas U ship alongside free تحویل در کنار کشتی
I want to leave the car in the railway station U من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
back order U قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
goods on approval U تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
He left fily a few choice words. U چند تا حرف مفت ( ناسزا )تحویل داد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com