Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
exw
U
تحویل در محل تولید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cumulative delivery diagram
U
منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
handover
U
تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
impact shipment
U
کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
cash on delivery
U
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
procurement rate
U
نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
frees
U
تحویل
process
U
تحویل
landing, storage, delivery
U
تحویل
delivery
U
تحویل
solstice
U
تحویل
transter
U
تحویل
devolvement
U
تحویل
livery
U
تحویل
liveries
U
تحویل
freeing
U
تحویل
bailment
U
تحویل
processes
U
تحویل
prehension
U
تحویل
deliveries
U
تحویل
free
U
تحویل
utilization
U
تحویل
freed
U
تحویل
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
free on quay
U
تحویل دراسکله
delivering
U
تحویل تسلیم
free docks
U
تحویل در بارانداز
committed
<adj.>
<past-p.>
U
تحویل شده
render
U
تحویل دادن
prompt delivery
U
تحویل فوری
terminal price
U
قیمت تحویل
take over
U
تحویل گرفتن
take delivery of
U
تحویل گرفتن
exq
U
تحویل در بارانداز
exs
U
تحویل از کشتی
forward delivery
U
تحویل دراینده
shortchange
U
کم تحویل دادن
supplying
U
تحویل دادن
forward delivery
U
تحویل به وعده
takeover
U
تحویل گیری
transferring
U
واگذاری تحویل
transference
U
تحویل حواله
hand over
U
تحویل دادن
polytropic
U
تحویل برزخ
delivered
U
تحویل شده
pick up and delivery
U
بارگیری و تحویل
period of delivery
U
دوره تحویل
transfers
U
واگذاری تحویل
smooth delivery
U
تحویل بی اشکال
rendered
U
تحویل دادن
cash dispenser
U
تحویل دارخودکار
cash dispensers
U
تحویل دارخودکار
recorded delivery
U
تحویل سفارشی
transfer
U
واگذاری تحویل
irreducibility
U
تحویل ناپذیری
renders
U
تحویل دادن
takeovers
U
تحویل گیری
LSD
U
نگهداری تحویل
bailee
U
تحویل گیرنده
deliverable
U
قابل تحویل
deliverable state
U
در حالت تحویل
delivered at frontier
U
تحویل در مرز
deliverer
U
تحویل دهنده
supplied
U
تحویل دادن
supplied
U
تحویل ذخیره
delivery date
U
تاریخ تحویل
supply
U
تحویل دادن
delivery free
U
تحویل رایگان
supply
U
تحویل ذخیره
delivery note
U
حواله تحویل
supplying
U
تحویل ذخیره
delivery notice
U
اعلامیه تحویل
delivery order
U
حواله تحویل
forwarded
<adj.>
<past-p.>
U
تحویل شده
delivered
<adj.>
<past-p.>
U
تحویل شده
consigned
<adj.>
<past-p.>
U
تحویل شده
renditions
U
پرداخت تحویل
rendition
U
پرداخت تحویل
surrenders
U
تحویل دادن
surrendered
U
تحویل دادن
surrender
U
تحویل دادن
bailment
U
تحویل جنس
cargo delivery
U
تحویل بار
catcher's side
U
سوی تحویل
delivery side
U
سمت تحویل
delivery speed
U
سرعت تحویل
demand satisfaction
U
تحویل درخواستها
fob
U
تحویل کشتی
to hand over
U
تحویل دادن
to take over
U
تحویل گرفتن
deliver
U
تحویل دادن
delivers
U
تحویل دادن
ex mill
U
تحویل در کارخانه
transferee
U
تحویل گیرنده
to deliver over
U
تحویل دادن
delivery valve
U
سوپاپ تحویل
acceptance tests
آزمایشهای تحویل
delivery table
U
میز تحویل
delivering
U
تحویل دادن
theft, pilferage, non delivery
U
عدم تحویل
delivery terms
U
شرایط تحویل
ex factory
U
تحویل در کارخانه
delivery terms
U
نحوه تحویل
delivery to the home
U
تحویل در خانه
named place of delivery at frontier
U
تحویل در مرز مشخص
redeliver
U
دوباره تحویل دادن
overdue goods
U
کالاهای تحویل نشده
receipts
U
بزهکاران را تحویل گرفتن
receipt
U
بزهکاران را تحویل گرفتن
procurement
U
تهیه و تحویل اماد
ex ship
U
تحویل در کنار کشتی
ex quay
U
تحویل در بارانداز مقصد
ex warehouse
U
تحویل در کنار انبار
ex warehouse
U
تحویل در انبار فروشنده
fot
U
تحویل روی کامیون
franco alongside ship
U
تحویل کنار کشتی
reduction
U
تحویل استحاله کاهش
delivery car
U
واگن تحویل دهنده
for
U
تحویل روی قطار
give in charge
U
تحویل پلیس دادن
goods intake
U
کالاهای درحال تحویل
delivery order
U
دستور تحویل کالا
goods inwards sheet
U
برگ تحویل کالا
goods receiving
U
کالاهای درحال تحویل
reductions
U
تحویل استحاله کاهش
destination port
U
بندر تحویل کالا
cash on delivery
U
پرداخت هنگام تحویل
procure
U
تهیه و تحویل اماد
procured
U
تهیه و تحویل اماد
free on rail
U
تحویل در راه اهن
d. of goods
U
تحویل کالا یا اجناس
procures
U
تهیه و تحویل اماد
ex quay
U
تحویل در بندر مقصد
procuring
U
تهیه و تحویل اماد
goods inwards
U
کالاهای درحال تحویل
turn over to the police
U
تحویل پلیس دادن
deliveries
U
تحویل کالا دادن
deliveries
U
قبض و اقباض تحویل
delivery
U
تحویل کالا دادن
When do you take delivery of yourcar ?
U
اتوموبیلت را کی تحویل می گیری ؟
delivery
U
قبض و اقباض تحویل
To take delivery of something.
U
چیزی را تحویل گرفتن
spot goods
U
کالاهای اماده تحویل
delivered duty paid
U
تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
turn in
U
تحویل دادن جنس به انبار
tpnd
U
دله دزدی وعدم تحویل
issues
U
مسئله قضیه تحویل جنس
becomes
U
مناسب بودن تحویل یافتن
document against payment
U
تحویل اسناد در ازای پرداخت
become
U
مناسب بودن تحویل یافتن
issued
U
مسئله قضیه تحویل جنس
supplying
U
تحویل دادن تغذیه کردن
d/p
U
تحویل اسناددر مقابل پرداخت
ex works
U
تحویل در کنار کارگاه یاکارخانه
forward sales
U
فروش کالاجهت تحویل در اینده
discharge rate
[of a pump]
U
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
free carrier
U
تحویل به حمل کننده کالا
delivery
[of a pump]
U
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
issue
U
مسئله قضیه تحویل جنس
daf
U
frontier at delivered تحویل مرز
supplied
U
تحویل دادن تغذیه کردن
to drop something off
[at someone's]
U
چیزی را
[به کسی ]
تحویل دادن
bond
U
به انبار گمرک تحویل دادن
to be available for delivery at short notice
U
بلافاصله قابل تحویل بودن
freight forwarder
U
مقام تحویل دهنده کالا
give a person in charge
U
کسی را تحویل پلیس دادن
received for shipment
U
تحویل شده برای حمل
capacity
[of a pump]
U
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
free on rail
U
تحویل کالا روی قطار
lift
[of a pump]
U
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
p&d
U
delivery and up pick بارگیری و تحویل
to get something to somebody
U
تحویل دادن چیزی به کسی
supply
U
تحویل دادن تغذیه کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com