Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ex quay
U
تحویل در بارانداز مقصد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
free docks
U
تحویل در بارانداز
exq
U
تحویل در بارانداز
ex quay
U
تحویل در بندر مقصد
free on quay
U
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
cumulative delivery diagram
U
منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
handover
U
تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
impact shipment
U
کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
cash on delivery
U
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
docked
U
بارانداز
jetty
U
:بارانداز
docks
U
بارانداز
wharves
U
بارانداز
wharfs
U
بارانداز
wharf
U
بارانداز
dock
U
بارانداز
quay
U
بارانداز
quays
U
بارانداز
dockside
U
بارانداز
depot
U
بارانداز
depots
U
بارانداز
jetties
U
:بارانداز
terminal operations
U
عملیات بارانداز
docker
U
کارگر بارانداز
dockers
U
کارگر بارانداز
quay wall
U
دیوار بارانداز
beach master
U
رئیس بارانداز
hard stand
U
بارانداز هوایی
dock yard
U
محوطه بارانداز
beach unit
U
یکان تهیه بارانداز
sea island terminal
U
بارانداز داخل دریا
quayside
U
زمین اطراف بارانداز
dock warrant
U
رسید انبار بارانداز
discharge capacity
U
فرفیت تخلیه بارانداز
aerial port squadron
U
گردان بارانداز هوایی
alternate water terminal
U
بارانداز ابی موقت
rear waistlock and side sweep
U
درو با مایه سالتو و بارانداز
aerial port squadron
U
گردان عملیات بارانداز هوایی
yardmaster
U
رئیس محوطه بارانداز راه اهن
truck head
U
سکوی نظامی یا بارانداز کنارایستگاه خودروها
terminal service company
U
گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
railhead depot
U
بارانداز یا سکوی نظامی درایستگاه راه اهن
addressee
U
مقصد
addressees
U
مقصد
driftless
U
بی مقصد
consummation
U
مقصد
aims
U
مقصد
aim
U
مقصد
aimed
U
مقصد
virtual
U
و مقصد.
goals
U
مقصد
objective point
U
مقصد
goal
U
مقصد
object point
U
مقصد
destination
U
مقصد
aimless
U
بی مقصد
saunteringly
U
بی مقصد
destinations
U
مقصد
port of entry
U
بندر مقصد
winning post
U
تیر مقصد
destination inspection
U
بازدید در مقصد
port of destination
U
بندر مقصد
destination port
U
بندر مقصد
immediate destination
U
اولین مقصد
named place of destination
U
مقصد مشخص
immediate destination
U
مقصد بعدی
goal oriented
U
مقصد گرا
object language
U
زبان مقصد
destination file
U
فایل مقصد
object module
U
واحد مقصد
object code
U
برنامه مقصد
terminal port
U
بندر مقصد
destined
U
مقصد معین
final destination
U
مقصد نهایی
aimlessly
U
بدون مقصد
targeted
<adj.>
U
مقصد گرا
goal-oriented
<adj.>
U
مقصد گرا
target-oriented
<adj.>
U
مقصد گرا
Are we there yet?
U
[ما]
رسیدیم
[به مقصد]
؟
hard stand
U
بارانداز داخل فرودگاه محل پارک اسفالت شده برای خودروها
navigation head
U
بارانداز کنار اسکله دریایی محل مبادله بار کشتیها دراسکله
stations
U
یا مقصد استفاده میشود
stationed
U
یا مقصد استفاده میشود
named point of destination
U
نقطه مشخص در مقصد
named port of destination
U
بندر مقصد مشخص
message
U
در مقصد مربوط میشود
payable at destiination
U
قابل پرداخت در مقصد
station
U
یا مقصد استفاده میشود
out port
U
بندر دور از مقصد
messages
U
در مقصد مربوط میشود
procurement rate
U
نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
lay line
U
خط فرضی مسیر قایق به مقصد
port of debarkation
U
بندر مقصد حمل کالا
interactive
U
کد اصلی و مقصد را بررسی کند
We are getting there.
U
ما به هدف
[مقصد]
نزدیک می شویم.
drift
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
at the full landed cost price
U
قیمت تمام شده کالا در مقصد
redirecting
U
ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
drifts
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
redirects
U
ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
diverted
U
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
divert
U
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
datagram
U
که حاوی آدرس مقصد و مسیر آن است
drifted
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
redirected
U
ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
drifting
U
بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
redirection
U
ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
carriage forward
U
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
freight collect
U
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
diverts
U
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
redirect
U
ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
freight payable at destination
U
هزینه حمل در مقصد پرداخت میشود
destination
U
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
destinations
U
صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
There is no royal road to learning .
<proverb>
U
مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
sink
U
شرح در جدول مسیردرباره تمام مسیرهای شبکه به یک مقصد
block stowage loading
U
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
sinks
U
شرح در جدول مسیردرباره تمام مسیرهای شبکه به یک مقصد
message
U
انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
marshalling yard
U
محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
messages
U
انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
beach group
U
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
message
U
ترتیب داده در ابتدای پیام که حاوی اطلاعات مسیر و مقصد است
messages
U
ترتیب داده در ابتدای پیام که حاوی اطلاعات مسیر و مقصد است
switching
U
بهنگام سازی ثابت اطلاعات بین تغییر مبدا و مقصد در شبکه
terminal command
U
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
to bite the bullet
<idiom>
U
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
portmark
U
علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
landing, storage, delivery
U
تحویل
freed
U
تحویل
freeing
U
تحویل
frees
U
تحویل
bailment
U
تحویل
free
U
تحویل
deliveries
U
تحویل
utilization
U
تحویل
livery
U
تحویل
transter
U
تحویل
delivery
U
تحویل
processes
U
تحویل
solstice
U
تحویل
devolvement
U
تحویل
process
U
تحویل
prehension
U
تحویل
liveries
U
تحویل
terminal
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminals
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
object program
U
برنامه مقصد دستورالعملهایی که ازcompiler یا assemblerنتیجه شده و اماده اند تا درکامپیوتر اجرا شوند
smooth delivery
U
تحویل بی اشکال
take over
U
تحویل گرفتن
free on quay
U
تحویل دراسکله
forward delivery
U
تحویل به وعده
terminal price
U
قیمت تحویل
exs
U
تحویل از کشتی
theft, pilferage, non delivery
U
عدم تحویل
forward delivery
U
تحویل دراینده
to deliver over
U
تحویل دادن
to hand over
U
تحویل دادن
ex mill
U
تحویل در کارخانه
ex factory
U
تحویل در کارخانه
to take over
U
تحویل گرفتن
transferee
U
تحویل گیرنده
take delivery of
U
تحویل گرفتن
transferring
U
واگذاری تحویل
period of delivery
U
دوره تحویل
pick up and delivery
U
بارگیری و تحویل
polytropic
U
تحویل برزخ
irreducibility
U
تحویل ناپذیری
committed
<adj.>
<past-p.>
U
تحویل شده
hand over
U
تحویل دادن
forwarded
<adj.>
<past-p.>
U
تحویل شده
delivered
<adj.>
<past-p.>
U
تحویل شده
shortchange
U
کم تحویل دادن
consigned
<adj.>
<past-p.>
U
تحویل شده
prompt delivery
U
تحویل فوری
cargo delivery
U
تحویل بار
acceptance tests
آزمایشهای تحویل
renders
U
تحویل دادن
cash dispensers
U
تحویل دارخودکار
delivery date
U
تاریخ تحویل
transference
U
تحویل حواله
delivery free
U
تحویل رایگان
supplying
U
تحویل ذخیره
supplying
U
تحویل دادن
delivered
U
تحویل شده
supply
U
تحویل ذخیره
transfers
U
واگذاری تحویل
supply
U
تحویل دادن
supplied
U
تحویل ذخیره
recorded delivery
U
تحویل سفارشی
bailee
U
تحویل گیرنده
cash dispenser
U
تحویل دارخودکار
LSD
U
نگهداری تحویل
takeover
U
تحویل گیری
catcher's side
U
سوی تحویل
takeovers
U
تحویل گیری
surrenders
U
تحویل دادن
deliverable
U
قابل تحویل
deliverable state
U
در حالت تحویل
rendered
U
تحویل دادن
delivered at frontier
U
تحویل در مرز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com