English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reduction U تحویل استحاله کاهش
reductions U تحویل استحاله کاهش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
cumulative delivery diagram U منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
handover U تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
impact shipment U کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
transubstantiation U استحاله
transformation U استحاله
transmutation U استحاله
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
arthrosis U استحاله مفصلی
permutation U استحاله جایگشت
incommutable U استحاله ناپذیر
permutations U استحاله جایگشت
reducing U استحاله کردن
reduce U استحاله کردن
reduces U استحاله کردن
adulteration U جعل و تزویر استحاله
adulterant U پست تر کننده استحاله دهنده
wax U رو به بدر رفتن استحاله یافتن
waxed U رو به بدر رفتن استحاله یافتن
waxes U رو به بدر رفتن استحاله یافتن
reduce U استحاله یا احاله کردن تخفیف دادن
reduces U استحاله یا احاله کردن تخفیف دادن
transmutation of metals U استحاله فلزات باعلم کیمیا کیمیاگری
reducing U استحاله یا احاله کردن تخفیف دادن
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases U کاهش دادن کاهش
decreased U کاهش دادن کاهش
decrease U کاهش دادن کاهش
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
procurement rate U نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
acid reduction U کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
prehension U تحویل
solstice U تحویل
transter U تحویل
bailment U تحویل
landing, storage, delivery U تحویل
process U تحویل
processes U تحویل
utilization U تحویل
delivery U تحویل
devolvement U تحویل
frees U تحویل
freeing U تحویل
freed U تحویل
free U تحویل
livery U تحویل
liveries U تحویل
deliveries U تحویل
delivery notice U اعلامیه تحویل
pick up and delivery U بارگیری و تحویل
deliverable U قابل تحویل
deliverable state U در حالت تحویل
delivery valve U سوپاپ تحویل
ex factory U تحویل در کارخانه
free on quay U تحویل دراسکله
shortchange U کم تحویل دادن
demand satisfaction U تحویل درخواستها
catcher's side U سوی تحویل
prompt delivery U تحویل فوری
takeovers U تحویل گیری
exs U تحویل از کشتی
polytropic U تحویل برزخ
period of delivery U دوره تحویل
ex mill U تحویل در کارخانه
delivering U تحویل دادن
delivery side U سمت تحویل
delivers U تحویل دادن
hand over U تحویل دادن
delivery order U حواله تحویل
delivered at frontier U تحویل در مرز
deliverer U تحویل دهنده
free docks U تحویل در بارانداز
forward delivery U تحویل دراینده
delivery free U تحویل رایگان
delivering U تحویل تسلیم
delivery to the home U تحویل در خانه
delivery terms U نحوه تحویل
delivery terms U شرایط تحویل
delivery speed U سرعت تحویل
exq U تحویل در بارانداز
deliver U تحویل دادن
forward delivery U تحویل به وعده
delivery note U حواله تحویل
delivery date U تاریخ تحویل
smooth delivery U تحویل بی اشکال
committed <adj.> <past-p.> U تحویل شده
transference U تحویل حواله
cash dispenser U تحویل دارخودکار
cash dispensers U تحویل دارخودکار
renditions U پرداخت تحویل
fob U تحویل کشتی
recorded delivery U تحویل سفارشی
transfer U واگذاری تحویل
supply U تحویل دادن
consigned <adj.> <past-p.> U تحویل شده
delivered <adj.> <past-p.> U تحویل شده
supplied U تحویل دادن
surrenders U تحویل دادن
supplied U تحویل ذخیره
surrendered U تحویل دادن
supply U تحویل ذخیره
supplying U تحویل دادن
rendition U پرداخت تحویل
supplying U تحویل ذخیره
surrender U تحویل دادن
forwarded <adj.> <past-p.> U تحویل شده
rendered U تحویل دادن
renders U تحویل دادن
takeover U تحویل گیری
acceptance tests آزمایشهای تحویل
bailee U تحویل گیرنده
bailment U تحویل جنس
transferee U تحویل گیرنده
cargo delivery U تحویل بار
to take over U تحویل گرفتن
to hand over U تحویل دادن
to deliver over U تحویل دادن
theft, pilferage, non delivery U عدم تحویل
terminal price U قیمت تحویل
take over U تحویل گرفتن
take delivery of U تحویل گرفتن
delivery table U میز تحویل
irreducibility U تحویل ناپذیری
delivered U تحویل شده
render U تحویل دادن
transferring U واگذاری تحویل
transfers U واگذاری تحویل
LSD U نگهداری تحویل
procure U تهیه و تحویل اماد
d. of goods U تحویل کالا یا اجناس
procured U تهیه و تحویل اماد
procures U تهیه و تحویل اماد
procuring U تهیه و تحویل اماد
delivery car U واگن تحویل دهنده
delivery order U دستور تحویل کالا
cash on delivery U پرداخت هنگام تحویل
give in charge U تحویل پلیس دادن
goods intake U کالاهای درحال تحویل
goods inwards U کالاهای درحال تحویل
goods receiving U کالاهای درحال تحویل
delivery U قبض و اقباض تحویل
goods inwards sheet U برگ تحویل کالا
named place of delivery at frontier U تحویل در مرز مشخص
overdue goods U کالاهای تحویل نشده
procurement U تهیه و تحویل اماد
receipt U بزهکاران را تحویل گرفتن
receipts U بزهکاران را تحویل گرفتن
redeliver U دوباره تحویل دادن
spot goods U کالاهای اماده تحویل
delivery U تحویل کالا دادن
turn over to the police U تحویل پلیس دادن
When do you take delivery of yourcar ? U اتوموبیلت را کی تحویل می گیری ؟
deliveries U قبض و اقباض تحویل
deliveries U تحویل کالا دادن
To take delivery of something. U چیزی را تحویل گرفتن
ex warehouse U تحویل در انبار فروشنده
ex warehouse U تحویل در کنار انبار
ex ship U تحویل در کنار کشتی
ex quay U تحویل در بارانداز مقصد
ex quay U تحویل در بندر مقصد
destination port U بندر تحویل کالا
exw U تحویل در محل تولید
fot U تحویل روی کامیون
franco alongside ship U تحویل کنار کشتی
for U تحویل روی قطار
free on rail U تحویل در راه اهن
delivery [of a pump] U مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
to drop something off [at someone's] U چیزی را [به کسی ] تحویل دادن
lift [of a pump] U مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
to be available for delivery at short notice U بلافاصله قابل تحویل بودن
discharge rate [of a pump] U مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
capacity [of a pump] U مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
give a person in charge U کسی را تحویل پلیس دادن
freight forwarder U مقام تحویل دهنده کالا
free on truck U تحویل کالا روی کامیون
free on rail U تحویل کالا روی قطار
demand satisfaction U تحویل اماد مورد نیاز
free carrier U تحویل به حمل کننده کالا
forward sales U فروش کالاجهت تحویل در اینده
ex works U تحویل در کنار کارگاه یاکارخانه
delivered duty paid U تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
daf U frontier at delivered تحویل مرز
turn in U تحویل دادن جنس به انبار
tpnd U دله دزدی وعدم تحویل
received for shipment U تحویل شده برای حمل
p&d U delivery and up pick بارگیری و تحویل
to get something to somebody U تحویل دادن چیزی به کسی
d/p U تحویل اسناددر مقابل پرداخت
document against payment U تحویل اسناد در ازای پرداخت
issues U مسئله قضیه تحویل جنس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com