Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to obtain permission
U
تحصیل اجازه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
earned
U
تحصیل کردن
achieve
تحصیل کردن
earns
U
تحصیل کردن
earn
U
تحصیل کردن
to study for the bar
U
تحصیل حقوق کردن
to leave school
U
ترک تحصیل کردن
toi mug at
U
سخت تحصیل کردن
to study persian
U
زبان فارسی تحصیل کردن
grafts
U
از راه نادرستی تحصیل کردن
etymologize
U
تحصیل علم اشتقاق کردن
graft
U
از راه نادرستی تحصیل کردن
win
U
بدست اوردن تحصیل کردن
gains
U
حصول تحصیل منفعت کردن
gained
U
حصول تحصیل منفعت کردن
wins
U
بدست اوردن تحصیل کردن
grafted
U
از راه نادرستی تحصیل کردن
gain
U
حصول تحصیل منفعت کردن
achieves
U
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieving
U
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieved
U
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
minor
U
در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
studies
U
تحصیل کردن مطالعه کردن
getting
U
حاصل کردن تحصیل کردن
procure
U
تحصیل کردن جاکشی کردن
studying
U
تحصیل کردن مطالعه کردن
get
U
حاصل کردن تحصیل کردن
procured
U
تحصیل کردن جاکشی کردن
procures
U
تحصیل کردن جاکشی کردن
procuring
U
تحصیل کردن جاکشی کردن
gets
U
حاصل کردن تحصیل کردن
study
U
تحصیل کردن مطالعه کردن
warranted
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
flattest
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance
U
اجازه ترخیص اجازه نامه
leave
U
اجازه مرخصی رها کردن ترک کردن
leaving
U
اجازه مرخصی رها کردن ترک کردن
to pray permission
U
در خواست اجازه کردن
emulation
U
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
take on
<idiom>
U
استخدام کردن،اجازه دادن
to empower somebody to participate
U
به کسی اجازه شرکت کردن دادن
lincense or cence
U
مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی
strikes
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
prior admission
U
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
schooling
U
تحصیل
studies
U
تحصیل
obtaining
U
تحصیل
achievement
U
تحصیل
securement
U
تحصیل
acquisition
U
تحصیل
study
U
تحصیل
acquirement
U
تحصیل
acquisitions
U
تحصیل
achievements
U
تحصیل
studying
U
تحصیل
acquistion
U
تحصیل
pirate
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirated
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirates
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirating
U
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
school age
U
سن آغاز تحصیل
school age
U
سالهای تحصیل
s.for study
U
میل به تحصیل
self taught
U
تحصیل کرده
s.for study
U
ذوق تحصیل
get
U
تحصیل شده
educated
U
تحصیل کرده
schoolfellow
U
تعلیم تحصیل
graduation
U
فراغت از تحصیل
he applied him self to study
U
مشغول تحصیل شد
getting
U
تحصیل شده
impetration
U
تحصیل بدرخواست
schools
U
تحصیل در مدرسه
gets
U
تحصیل شده
nonresident
U
تحصیل مکاتباتی
recovery
U
تحصیل چیزی
securer
U
تحصیل کننده
school
U
تحصیل در مدرسه
recoveries
U
تحصیل چیزی
billets
U
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
graceful degradation
U
اجازه دادن به بخشهایی از سیستم برای کار کردن پس از خرابی یک بخش
billeted
U
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
CD E
U
فرصتی که اجازه ضبط و پاک کردن داده را از دیسک فشرده میدهد
billeting
U
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billet
U
پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
schoolable
U
مشمول تحصیل اجباری
degree
U
دیپلم یا درجه تحصیل
scoolable
U
مشغول تحصیل اجباری
serendipity
U
تحصیل نعمت غیرمترقبه
procuance
U
تحصیل چیزی خرید
school drop out
U
ترک تحصیل کرده
procuration
U
تحصیل چیزی خرید
earned income
U
درامد تحصیل شده
clerisy
U
طبقه تحصیل کرده
degrees
U
دیپلم یا درجه تحصیل
cultured
U
مهذب تحصیل کرده
studiousness
U
عشق بخواندن یا تحصیل
ineducable
U
غیر قابل تحصیل
restricting
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restrict
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricts
U
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
PID
U
متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
yuppies
U
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
yuppie
U
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
availability
U
سهولت و امکان تحصیل اعتبار
dropout
U
کسی که ترک تحصیل میکند
licenses
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
authorization to copy
U
اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
my unwillingness to study
U
بی میلی من نسبت بتحصیل بیزازی من از تحصیل
To neglect ones studies .
U
از تحصیل خود غافل ماندن ( شدن )
convocation
U
جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
homecoming
U
عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
homecomings
U
عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
academia
U
حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
alumni
U
پسریامردیکه دراموزشگاهی تحصیل کرده وازانجافارغ التحصیل شده
graft
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafted
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafts
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
personal
U
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
conferencing
U
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
safe-conducts
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conduct
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
co ed
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-eds
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-ed
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
communication
U
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
trojan horse
U
برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
okay
U
اجازه
licence
U
اجازه
licences
U
اجازه
authorization
U
اجازه
authorisations
U
اجازه
licenses
U
اجازه
permitting
U
اجازه
licensing
U
اجازه
permission
U
اجازه
by permission of
U
با اجازه
licensure
U
اجازه
liberty
U
اجازه
ratification
U
اجازه
liberties
U
اجازه
leave
U
اجازه
warrent
U
اجازه
leaving
U
اجازه
ok
U
اجازه
authority
U
اجازه
fiats
U
اجازه
license
U
اجازه
permit
U
اجازه
fiat
U
اجازه
approval
U
اجازه
permits
U
اجازه
unauthorized
U
بی اجازه
warrant of attorney
U
اجازه نامه
inofficial
U
بدون اجازه
power of authority
U
اجازه نامه
tokens
U
اجازه ورود
license
U
اجازه نامه
power of procuration
U
اجازه نامه
certificate of authority
U
اجازه نامه
search warrant
U
اجازه تفتیش
search warrants
U
اجازه تفتیش
power of attorney
U
اجازه نامه
full power of attorney
U
اجازه نامه
imprimatur
U
اجازه چاپ
letter of attorney
U
اجازه نامه
forbids
U
اجازه ندادن
permitting
U
اجازه دادن
permits
U
اجازه دادن
have it
<idiom>
U
اجازه دادن
go through
<idiom>
U
اجازه دادن
permit
U
اجازه دادن
allowances
U
اجازه دادن
searcher warrant
U
اجازه تفتیش
searcher warrant
U
اجازه بازرسی
feu
U
اجازه همیشگی
forbid
U
اجازه ندادن
take in
<idiom>
U
اجازه دادن
licensing
U
اجازه نامه
grant
U
اجازه دادن
flight clearance
U
اجازه پرواز
allow
U
اجازه دادن
if you please
U
با اجازه شما
allowance
U
اجازه دادن
letting
U
اجازه دادن
by your leave
U
با اجازه شما
lincense or cence
U
اجازه دادن
consent
U
رضا اجازه
lets
U
اجازه دادن
let
U
اجازه دادن
may i take it please
U
اجازه می فرمایید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com