Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
spoliation
U
تحریف یا اخفا یا معدوم کردن یا سوء استفاده کردن از سند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
uncreate
U
نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
obliterate
U
معدوم کردن
ruinate
U
معدوم کردن
obliterated
U
معدوم کردن
obliterates
U
معدوم کردن
obliterating
U
معدوم کردن
destroy
U
خراب کردن معدوم کردن
destroys
U
خراب کردن معدوم کردن
destroying
U
خراب کردن معدوم کردن
garble
U
تحریف تحریف کردن
exploit
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
slant
U
تحریف کردن
mutilating
U
تحریف کردن
falsifying
U
تحریف کردن
agonizes
U
تحریف کردن
falsifies
U
تحریف کردن
falsified
U
تحریف کردن
agonized
U
تحریف کردن
agonize
U
تحریف کردن
falsify
U
تحریف کردن
agonises
U
تحریف کردن
mutilate
U
تحریف کردن
agonising
U
تحریف کردن
anagrammatize
U
تحریف کردن
agonised
U
تحریف کردن
slants
U
تحریف کردن
slanted
U
تحریف کردن
distort
U
تحریف کردن
tamper with
U
تحریف کردن
distorts
U
تحریف کردن
mutilates
U
تحریف کردن
skewing
U
تحریف کردن نامتوازن
garble
U
تحریف یا ناقص کردن
skew
U
تحریف کردن نامتوازن
skews
U
تحریف کردن نامتوازن
interpolate
U
باعبارت تازه تحریف کردن
interpolated
U
باعبارت تازه تحریف کردن
interpolates
U
باعبارت تازه تحریف کردن
interpolating
U
باعبارت تازه تحریف کردن
mutilates
U
تحریف شدن معیوب کردن
diddling
U
تحریف کردن به وسیله داده
diddles
U
تحریف کردن به وسیله داده
mutilating
U
تحریف شدن معیوب کردن
diddled
U
تحریف کردن به وسیله داده
diddle
U
تحریف کردن به وسیله داده
mutilate
U
تحریف شدن معیوب کردن
junk
U
پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
job
U
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
jobs
U
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
fanned
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
seized
U
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seizes
U
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seize
U
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
imposes
U
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
impose
U
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
defect skipping
U
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
operated
U
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operates
U
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operate
U
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
solenoid sweep
U
پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
ill treat
U
سوء استفاده کردن ضایع کردن
indexing
U
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
use
U
استفاده کردن استعمال کردن
abuses
U
سو استفاده کردن از ضایع کردن
abusing
U
سو استفاده کردن از ضایع کردن
abused
U
سو استفاده کردن از ضایع کردن
abuse
U
سو استفاده کردن از ضایع کردن
uses
U
استفاده کردن استعمال کردن
reed
U
شانه
[وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
usages
U
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usage
U
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
inexistent
U
معدوم
nil
U
معدوم
extinct
U
معدوم
non existent
U
معدوم
non-existent
U
معدوم
employing
U
استفاده کردن
utilizing
U
استفاده کردن از
to make much of
U
استفاده کردن از
to play upon
U
سو استفاده کردن از
utilize
U
استفاده کردن از
utilizes
U
استفاده کردن از
employed
U
استفاده کردن
employ
U
استفاده کردن
employs
U
استفاده کردن
put upon
U
استفاده کردن از
to trade on
U
سو استفاده کردن از
to make use of
U
استفاده کردن از
to take a of
U
استفاده کردن از
to a. one self of
U
استفاده کردن از
utilised
U
استفاده کردن از
put-upon
U
استفاده کردن از
utilises
U
استفاده کردن از
utilising
U
استفاده کردن از
misused
U
سوء استفاده کردن از
strain
U
سوء استفاده کردن از
trade on
U
سوء استفاده کردن از
misuse
U
سوء استفاده کردن از
misuses
U
سوء استفاده کردن از
misusing
U
سوء استفاده کردن از
strains
U
سوء استفاده کردن از
exercise one's veto
U
از حق وتو استفاده کردن
make much of
U
استفاده زیاد کردن از
use up
<idiom>
U
استفاده کامل کردن
to seize the opportunity
U
ازموقع استفاده کردن
to work out
U
منتهای استفاده را کردن از
to tread on somebody's foot
<idiom>
U
از کسی سو استفاده کردن
do up
U
اماده استفاده کردن
take advantage
U
سوء استفاده کردن از
To take advantage of an opportunity.
U
از فرصت استفاده کردن
solarize
U
استفاده کردن از نورافتاب
play on
U
سوء استفاده کردن از
reuse
U
دوباره استفاده کردن
with open arms
<idiom>
U
با گرمی استفاده کردن
use
U
مصرف استفاده کردن
to profit by the accasion
U
از موقع استفاده کردن
uses
U
مصرف استفاده کردن
impose upon
U
سوء استفاده کردن از
to lay hold on
U
استفاده ازضعف کسی کردن
done with
<idiom>
U
تمام کردن استفاده از چیزی
To pick other peoples brains.
U
از افکار دیگران استفاده کردن
to play it
U
با وسائل پست سو استفاده کردن از
talk down to someone
<idiom>
U
از کلمات ساده استفاده کردن
to play
U
با وسائل پست سو استفاده کردن
to use these rules
U
از این قاعده ها استفاده کردن
frontolysis
U
زدودن یا معدوم ساختن جبهه هوایی
prehominid
U
پستانداران معدوم انسان نمای اولیه
prehominidae
U
پستانداران معدوم انسان نمای اولیه
clearer
U
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clears
U
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
to play one's card well
U
از فرصت خود استفاده کامل کردن
lincense or cence
U
مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی
simple
U
که استفاده و کار کردن با آن ساده است
misfeasance
U
سوء استفاده کردن ازاقتدار قانونی
clearest
U
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
simpler
U
که استفاده و کار کردن با آن ساده است
clear
U
مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
simplest
U
که استفاده و کار کردن با آن ساده است
redundancies
U
در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
pirated
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
trail
U
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trailing
U
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
pirates
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirating
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
trails
U
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
redundancy
U
در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
eat one's cake and have it too
<idiom>
U
هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
exploitation
U
بهره کشی کردن سوء استفاده استثمار
to pull strings
U
از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
pirate
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
trailed
U
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
cable weft
U
پود ضخیم
[بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
steals
U
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
to make the most of
U
به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
steal
U
از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
utilizes
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
throw one's weight around
<idiom>
U
ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
rollers
U
دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
usufruct
U
از عین ونمائات مالی استفاده کردن حق عمری و رقبی داشتن
auditing
U
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
roller
U
دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
audits
U
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
audit
U
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
internal sort
U
مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
audited
U
یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
nonerasable storage
U
رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
asynchronous
U
ارتباطی که از hadshaking برای یکسان کردن ارسال داده استفاده می کنند
storage
U
رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
withhold
U
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholds
U
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
I am a great believer in using natural things for cleaning.
U
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
withheld
U
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding
U
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
predigest
U
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
job
U
استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
voices
U
وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
jobs
U
استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
color code
U
روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها
ratioing
U
کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
voice
U
وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
voicing
U
وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
mulches
U
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
mulch
U
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
aperture mask
U
استفاده در صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای قرمز و سبز و آبی
gert
U
technique review &evaluation graphicalروشی برای فرموله کردن وارزیابی سیستمها با استفاده از یک مشی شبکهای
collective goods
U
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
muffed
U
مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffing
U
مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffs
U
مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
text
U
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
texts
U
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com