Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
emotionalize
U
تحت تاثیراحساسات قرار گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
postured
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
lies
U
قرار گرفتن
stymieing
U
قرار گرفتن
stymie
U
قرار گرفتن
lie
U
قرار گرفتن
lied
U
قرار گرفتن
stand
U
قرار گرفتن
stymied
U
قرار گرفتن
stymies
U
قرار گرفتن
pews
U
درنیمکت قرار گرفتن
pew
U
درنیمکت قرار گرفتن
heel
در پاشنه قرار گرفتن
grade
U
در پایهای قرار گرفتن
grades
U
در پایهای قرار گرفتن
surmount
U
بالا قرار گرفتن
surmounted
U
بالا قرار گرفتن
surmounting
U
بالا قرار گرفتن
surmounts
U
بالا قرار گرفتن
colocate
U
کنار هم قرار گرفتن
equitant
U
رویهم قرار گرفتن برگها
attitudes
U
حالت قرار گرفتن رفتار
bearing direction
U
جهت قرار گرفتن یاطاقان
align
U
دریک ردیف قرار گرفتن
attitude
U
حالت قرار گرفتن رفتار
aligned
U
دریک ردیف قرار گرفتن
aligns
U
دریک ردیف قرار گرفتن
snug
U
بطور دنج قرار گرفتن
feel the pinch
<idiom>
U
در تنگنای مالی قرار گرفتن
in one's good books (graces)
<idiom>
U
موردعلاقه شخص قرار گرفتن
poise of head
U
وضع قرار گرفتن سر روی تن
alignments
U
قرار گرفتن مناسب در صفحه
alignments
U
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
bear
U
درسمت قرار گرفتن در سمت
alignment
U
قرار گرفتن مناسب در صفحه
alignment
U
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
overlie
U
قرار گرفتن خفه کردن
to receive attantion
U
مورد توجه قرار گرفتن
aligning
U
دریک ردیف قرار گرفتن
thermal exposure
U
در معرض حرارت قرار گرفتن
bears
U
درسمت قرار گرفتن در سمت
target pattern
U
شکل قرار گرفتن هدف
overlapped
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlaps
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
averaging
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
overlap
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
averages
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaged
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
take cover
U
پشت جان پناه قرار گرفتن
venation
U
ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
luggage compartment
U
محل قرار گرفتن جامه دان
format
U
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
trifles
U
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
in situ
U
[قرار گرفتن در جای طبیعی خود]
formats
U
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
haul defilade
U
تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
trifle
U
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
superimposes
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimpose
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
pillows
U
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
grain orientation
U
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
succeeds
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeeded
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeed
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
trailed
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
pillow
U
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
unwarned exposed
U
به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
trails
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trail
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
battery groung pattern
U
وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
disposure
U
درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
chop
U
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
appose
U
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
chopped
U
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
superimposing
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
lionize
U
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
interfered
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interferes
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
finish style
U
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
interfere
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
exposures
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
exposure
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
finish crossover
U
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
quivering
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
textures
U
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
texture
U
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
quiver
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivered
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivers
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
cardinal points effect
U
اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
preorbital
U
واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
superinduce
U
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
hangs
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hang
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
aligned
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligns
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
align
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
extension
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
aligning
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
extensions
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
formats
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
caban
U
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
sprocket holes
U
مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
cover off
U
پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
lool
U
لول
[تارهای نامتقارن]
[این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
defective
U
خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
accent mark
U
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignments
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignment
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
surface mount technology
U
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error
U
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
classify
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
countershaft
U
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
accords
U
قرار
concord
U
قرار
variable
U
بی قرار
rates
U
قرار
variables
U
بی قرار
moonish
U
بی قرار
decisions
U
قرار
decision
U
قرار
rate
U
قرار
accorded
U
قرار
arrangment
U
قرار
accommodations
U
قرار
equanimity
U
قرار
writ
U
قرار
accommodation
U
قرار
arrangements
U
قرار
restless
U
بی قرار
stipulation
U
قرار
dictums
U
قرار
dictum
U
قرار
at the rate of
U
از قرار
at
U
از قرار
black smiths, top swage
U
قرار
arrangement
U
قرار
writs
U
قرار
accord
U
قرار
swage
U
قرار
locating
U
قرار دادن
to this effect
U
ازاین قرار
permanent mold
U
قرار می گیرند
stand (someone) up
<idiom>
U
به سر قرار نرفتن
subcontracting
U
قرار دادفرعی
presumedly
U
از قرار معلوم
writ
U
قرار دادگاه
writs
U
قرار دادگاه
evidently
U
از قرار معلوم
located
U
قرار دادن
posit
U
قرار دادن
locates
U
قرار دادن
pousto
U
قرار گاه
pre arrangement
U
قرار قبلی
pre arrengement
U
قرار قبلی
relative location
U
قرار دادن
positioner
U
قرار دهنده
reposing upon
U
قرار گرفته بر
destination
U
را قرار می دهید
destinations
U
را قرار می دهید
writ of attachment
U
قرار توقیف
writ of error
U
قرار تصحیحی
subcontracts
U
قرار دادفرعی
lay
U
قرار دادن
subcontracted
U
قرار دادفرعی
subcontract
U
قرار دادفرعی
lays
U
قرار دادن
makes
U
قرار دادن
make
U
قرار دادن
reportedly
U
به قرار مسموع
locate
U
قرار دادن
seemingly
U
از قرار معلوم
underexpose
U
قرار دادن
lodges
U
قرار دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com