English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
decomposing U تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lixiviate U تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
essential elements of information U عناصر اصلی اخبار
compound U ماده مرکب
compounded U ماده مرکب
compounds U ماده مرکب
pseudocompound U شبه ماده مرکب
binary explosive U ماده منفجره مرکب
analyte U ماده مورد تجزیه
centerpiece U [عناصر تزئینی اصلی درگاه های پیچ و تاب دار]
unit matrix U ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
detaches U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detach U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detaching U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
osmose U نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
qualitative analysis U تجزیه جهت تشخیص اجزا متشکله ماده یا مخلوطی
lyddite U ماده منفجره نیرومندی که قسمت اعظم ان مرکب از اسیدپیکریک میباشد
syllabicate U ازروی هجا تجزیه کردن هجابندی کردن
inulin U ماده نشاستهای که ازریشه زنجبیل شامی وبرخی گیاهان مرکب می گیرند
source U 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
agglutination U ترکیب لغات ساده و اصلی بصورت مرکب
gun pointing data U عناصر مربوط به روانه کردن توپ
break down U تجزیه کردن طبقه بندی کردن
substance U ماده اصلی
subsistance U ماده اصلی
substances U ماده اصلی
to prescribe something [legal provision] U چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
half thickness U ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
ergotine U ماده اصلی سگاله
mica substrate U ماده اصلی میکا
ossein U ماده اصلی استخوان
stearin U ماده اصلی پیه
sequestrate U جدا کردن تجزیه کردن
products U محصول اصلی از ماده خام
product U محصول اصلی از ماده خام
responder U ماده اصلی خرج فشنگ
protoplasm U ماده اصلی جسم سلولی
selective clock stetching U تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
parsed U تجزیه کردن
dismembered U تجزیه کردن
decomposes U تجزیه کردن
evaluate U تجزیه کردن
dismembers U تجزیه کردن
decompose U تجزیه کردن
analyse U تجزیه کردن
dismembering U تجزیه کردن
dismember U تجزیه کردن
analyzing U تجزیه کردن
inspect U تجزیه کردن
analysed U تجزیه کردن
parsing U تجزیه کردن
investigate U تجزیه کردن
look into U تجزیه کردن
scrutinize U تجزیه کردن
survey U تجزیه کردن
analyzed U تجزیه کردن
explore U تجزیه کردن
examine U تجزیه کردن
enquire into U تجزیه کردن
disintegrating U تجزیه کردن
disintegrates U تجزیه کردن
disintegrate U تجزیه کردن
bolt [examine] U تجزیه کردن
check U تجزیه کردن
analyzes U تجزیه کردن
determine U تجزیه کردن
analysing U تجزیه کردن
parses U تجزیه کردن
disassemble U تجزیه کردن
parse U تجزیه کردن
analyses U تجزیه کردن
prescind U تجزیه کردن
dialyze U تجزیه کردن
disembody U تجزیه کردن
analyze U تجزیه کردن
liberate U تجزیه کردن
analyse [British] U تجزیه کردن
study U تجزیه کردن
analyze [American] U تجزیه کردن
assay U تجزیه کردن
liberating U تجزیه کردن
liberates U تجزیه کردن
dissect [analyse] U تجزیه کردن
granulose U ماده اصلی نشاسته که اب دهان انراشیرین میسازد
analyses U با تجزیه ازمایش کردن
separate U سواکردن تجزیه کردن
analysing U با تجزیه ازمایش کردن
analysed U با تجزیه ازمایش کردن
ionize U به یون تجزیه کردن
analyzed U با تجزیه ازمایش کردن
separated U سواکردن تجزیه کردن
separates U سواکردن تجزیه کردن
analyzes U با تجزیه ازمایش کردن
resolve U تجزیه کردن یا شدن
analyse U با تجزیه ازمایش کردن
abstract U جداکردن تجزیه کردن
abstracting U جداکردن تجزیه کردن
abstracts U جداکردن تجزیه کردن
resolves U تجزیه کردن یا شدن
analyzing U با تجزیه ازمایش کردن
substrate U ماده اصلی که روی آن یک مدار مجتمع ایجاد میشود
decompose U تجزیه کردن متلاشی شدن
decomposes U تجزیه کردن متلاشی شدن
DIMM U سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
electrolyze U تجزیه کردن بوسیله جریان برق
fractionate U تجزیه وتفکیک نمودن برخه کردن
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
psychanalyze U بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
hack U تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hacks U تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hacked U تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
kaolin U خاک رس سفید رنگ که ماده اصلی متشکله ان سیلیکات الومینیم هیدراته است
atomizes U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizing U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomises U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomising U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomised U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomized U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomize U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
combatant U یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
combatants U یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
display board U تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
sugars U ماده قندی با شکر مخلوط کردن
sugar U ماده قندی با شکر مخلوط کردن
keynote U نطق اصلی کردن
keynotes U نطق اصلی کردن
reproducing U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduce U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduces U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduced U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
hit the high spots <idiom> U روی نکته اصلی تمرکز کردن
detaches U جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
detaching U جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
detach U جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
to act through primary agents U به وسیله پاسخگویان اصلی عمل کردن
anatomize U قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
comminute U ریز ریز کردن تجزیه کردن
inhibiting U اغشتن سطوح داخلی دستگاه یاماشین با ماده ضدخوردگی قبل از انبار کردن ان
staple U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
repristinate U بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
stapling U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapled U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
refan U جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
internal sort U مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
recompile U کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
backout U ذخیره کردن فایل در محل اصلی پیش از اعمال هر گونه تغییر
combined influence mine U مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
continuously set vector U عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
point four U چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
VL local bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
self compiling compiler U کامپایلری که به زبان اصلی خودش نوشته شده و قابلیت کامپایل کردن خود را نیز دارد
isolation U مبدلی که برای جدا کردن قط عات از اتصال مستقیم با منبع تغذیه الکتریسیته اصلی به کار می رود
thermite U ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset U ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
materialism U فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist U ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
pooler U وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
choke bore U روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
coolant U ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolants U ماده سرماساز ماده خنک کننده
dope U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
female connector U دوشاخه ماده متصل کننده ماده
dopes U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk U ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
log U وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
logs U وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
bituminous paint U رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
fuels U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling U ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment U ماده رنگی ماده ملونه
pigments U ماده رنگی ماده ملونه
fuel U ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled U ماده انرژی زا ماده کارساز
factorize U تقسیم یک عدد به دو عدد کامل که در اثر ضرب کردن همان عدد اصلی نتیجه شود
fails U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
newest U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new- U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
mastered U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file U پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
acciaccatura U نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
ingredients U عناصر
ingredient U عناصر
on board U که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
clemency U اعتدال عناصر
column head U عناصر سرستون
gft setting U عناصر خط کش تیر
orbital element U عناصر مداری
cantilever elements U عناصر کنسولی
minor elements U عناصر فرعی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com