English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 193 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
commercialism U تجارت گرائی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lawmerchant U حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
custom of a trade U عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
hedonism U لذت گرائی
realism U واقع گرائی
nationalism U ملی گرائی
empiricism U تجربه گرائی
Marxism U مارکس گرائی
materialism U ماده گرائی
utilitarianism U فایده گرائی
conservatism U محافظه گرائی
absolutism U مطلق گرائی
hedonistic principle U اصل لذت گرائی
economic nationalism U ملی گرائی اقتصادی
exhibitionism U نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
trafficked U تجارت
traffic U تجارت
trafficking U تجارت
traffics U تجارت
graphics, business U تجارت
furriery U تجارت خز
business U تجارت
businesses U تجارت
traded U تجارت
trade U تجارت
mysteries U تجارت
mystery U تجارت
commerce U تجارت
flax trade U تجارت کتان
fair trade U تجارت منصفانه
chamber of commerce U اتاق تجارت
floating trade U تجارت دریایی
chamber of commerce U اطاق تجارت
chamber of trade U اتاق تجارت
commercial code U قانون تجارت
counter trade U تجارت متقابل
fair trade U تجارت مشروع
commercial law U قانون تجارت
commercial law U حقوق تجارت
fair trade U تجارت عادلانه
foreign trade U تجارت خارجی
unfavorable trade U تجارت نامطلوب
restraint of trade U محدودیت تجارت
regional trade U تجارت منطقهای
open trade U تجارت ازاد
joint adventure U تجارت مشترک
law merchant U حقوق تجارت
law merchant U قانون تجارت
law of the staple U حقوق تجارت
maritime trade U تجارت دریایی
mercantile law U قانون تجارت
trade barrier U مانع تجارت
trade deficit U کسری تجارت
free in trade U تجارت ازاد
unfavorable trade U تجارت نامساعد
traditional trade U تجارت سنتی
free trader U تجارت ازاد
freedom of enterprise U ازادی تجارت
freedom of trade U ازادی تجارت
home trade U تجارت داخلی
internal commerce U تجارت داخلی
internal trade U تجارت داخلی
merchandies U تجارت کردن
traffic U تجارت غیرقانونی
refinance U از نو تجارت کردن
businesses U موضوع تجارت
business U موضوع تجارت
free trade U تجارت ازاد
traffics U تجارت غیرقانونی
trafficking U تجارت غیرقانونی
laissez-faire U ازادی تجارت
trafficked U تجارت غیرقانونی
refinanced U از نو تجارت کردن
refinances U از نو تجارت کردن
bilateral trade U تجارت دوجانبه
business law U حقوق تجارت
cabotage U تجارت ساحلی
carring trade U تجارت داخله
merchandise U تجارت کردن
refinancing U از نو تجارت کردن
commercial U مربوط به تجارت
enterprise U تعهد تجارت
enterprises U تعهد تجارت
carrying trade U تجارت حمل و نقل
shipping trade U تجارت حمل و نقل
transport industry U تجارت حمل و نقل
transport trade U تجارت حمل و نقل
transport business U تجارت حمل و نقل
carrying business U تجارت حمل و نقل
carrying-trade U تجارت حمل و نقل
trade magazine U مجله تخصصی تجارت
mentoring U مرشدی [تجارت و بازرگانی]
visibles U اقلام مرئی تجارت
It is both pilgrimage and commerce. <proverb> U هم زیارت است هم تجارت .
multilateral trade U تجارت چند جانبه
balance of foreign trade U تراز تجارت خارجی
traded U تجارت داد و ستد
commerce U معاشرت تجارت کردن
trafficked U تجارت هدایت شده
trafficking U تجارت هدایت شده
traffics U تجارت هدایت شده
free enterprise U تجارت ومعامله ازاد
downtown U مرکز تجارت شهر
contraband U تجارت قاچاق یاممنوع
trade U تجارت داد وستد
adventure تجارت مخاطره آمیز
adventures U تجارت مخاطره امیز
traffic U تجارت هدایت شده
automobile trade U صنعت یا تجارت اتومبیل
traded U تجارت داد وستد
free trade area U منطقه تجارت ازاد
international trade U تجارت بین المللی
invisible items of trade U اقلام نامرئی تجارت
free enterprise system U نظام تجارت ازاد
invisible trade U تجارت غیرقابل رویت
international trade U تجارت بین الملل
trade U تجارت داد و ستد
gains from trade U منافع حاصل از تجارت
free trade area U حوزه تجارت ازاد
shopping mall [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
aids to trade U خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
retail centre [British] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
microeconomics U اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
micro-economics U اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
mentoring U مربی بودن [تجارت و بازرگانی]
Free pree (trade,port). U مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
multilateral trade U تجارت باچند کشور در ان واحد
interstate commerce commission U کمیسیون تجارت بین ایالات
copartner U سهیم وشریک در تجارت وغیره
barter away U تجارت یا معامله پایاپای کردن
take a bath <idiom> U ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
restrictive trade practices U روشهای محدود کردن تجارت
shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
mall U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
trade follows the flag U تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
wool stapler U کسیکه تجارت پشم خام میکند
business U که باعث میشود یک تجارت کار باشد
businesses U که باعث میشود یک تجارت کار باشد
(not) have anything to do with someone <idiom> U نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
vent for surplus theory of trade U نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
white slave U استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
dumping U سیاست تبعیض قیمت در تجارت بین الملل
mail order house U تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
Trade ( business ) is slack this week . U این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
technology U قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technologies U قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
stock control program U نرم افزاری که برای کمک به مدیریت انبار در تجارت طراحی شده است
restraint of trade U قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
silicon valley U محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
fair trade laws U قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
e f t a (european free trade association U اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
agribusiness U تجارت محصولات کشاورزی کار و کسب کشاورزی
traded U تجارت کردن با داد وستد کردن
trade U تجارت کردن با داد وستد کردن
joint venture U سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
international commercial terms (incoterm U قراردادهای تجارت بین الملل که بوسیله اتاق بازرگانی بین الملل تهیه شده است
collieries U تجارت ذغال ذغال فروشی
colliery U تجارت ذغال ذغال فروشی
economic nationalism U ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
exchanged stabilization fund U مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com