Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
traditional trade
U
تجارت سنتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lawmerchant
U
حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
custom of a trade
U
عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
orthodox
U
سنتی
traditional
U
سنتی
conventionalize
U
سنتی کردن
traditional sector
U
بخش سنتی
dimes
U
مسکوک ده سنتی
dime
U
مسکوک ده سنتی
conventinal method
U
روش سنتی
traditionalize
U
سنتی کردن
half dime
U
سکه پنج سنتی
fixture
U
برنامه سنتی سالانه
traditional dyes
U
رنگ های سنتی
nickels
U
سکه پنج سنتی اب نیکل دادن
nickel
U
سکه پنج سنتی اب نیکل دادن
de rigueur
U
از نظر سنتی یا اخلاقی الزام اور
orthodox school
U
مکتب اقتصادی سنتی که اقتصاددانان قبل ازکینز را نیزشامل میشود
distaff
U
فرموک
[وسیله ای برای رسیدن پشم و پنبه به روش سنتی و دستی]
dualism
U
مانند فقر شدید ووفور نعمت بخشهای مدرن و سنتی اقتصادی
classics
U
مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
classic
U
مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
maltron keyboard
U
یک نوع طرح صفحه کلید که امکان سرعتهای بلقوه بیشتری را ارئه داده ویادگیری ان نسبت به طرح سنتی Qwerty اسانتر میباشد
dye-stuff
U
ماده رنگی در رنگرزی الیاف
[این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
traditional economists
U
اقتصاددانان سنتی اقتصاددانان کلاسیک
business
U
تجارت
businesses
U
تجارت
graphics, business
U
تجارت
furriery
U
تجارت خز
mysteries
U
تجارت
traffics
U
تجارت
trafficking
U
تجارت
trafficked
U
تجارت
mystery
U
تجارت
commerce
U
تجارت
traded
U
تجارت
traffic
U
تجارت
trade
U
تجارت
home trade
U
تجارت داخلی
floating trade
U
تجارت دریایی
counter trade
U
تجارت متقابل
freedom of enterprise
U
ازادی تجارت
free trader
U
تجارت ازاد
fair trade
U
تجارت عادلانه
fair trade
U
تجارت مشروع
fair trade
U
تجارت منصفانه
foreign trade
U
تجارت خارجی
flax trade
U
تجارت کتان
freedom of trade
U
ازادی تجارت
unfavorable trade
U
تجارت نامطلوب
free in trade
U
تجارت ازاد
law of the staple
U
حقوق تجارت
trade barrier
U
مانع تجارت
maritime trade
U
تجارت دریایی
mercantile law
U
قانون تجارت
merchandies
U
تجارت کردن
restraint of trade
U
محدودیت تجارت
regional trade
U
تجارت منطقهای
law merchant
U
قانون تجارت
law merchant
U
حقوق تجارت
trade deficit
U
کسری تجارت
internal commerce
U
تجارت داخلی
internal trade
U
تجارت داخلی
unfavorable trade
U
تجارت نامساعد
commercial
U
مربوط به تجارت
joint adventure
U
تجارت مشترک
open trade
U
تجارت ازاد
trafficked
U
تجارت غیرقانونی
traffic
U
تجارت غیرقانونی
refinance
U
از نو تجارت کردن
refinanced
U
از نو تجارت کردن
refinances
U
از نو تجارت کردن
refinancing
U
از نو تجارت کردن
enterprise
U
تعهد تجارت
enterprises
U
تعهد تجارت
merchandise
U
تجارت کردن
traffics
U
تجارت غیرقانونی
trafficking
U
تجارت غیرقانونی
free trade
U
تجارت ازاد
business
U
موضوع تجارت
businesses
U
موضوع تجارت
commercial law
U
حقوق تجارت
business law
U
حقوق تجارت
cabotage
U
تجارت ساحلی
carring trade
U
تجارت داخله
chamber of commerce
U
اطاق تجارت
chamber of commerce
U
اتاق تجارت
chamber of trade
U
اتاق تجارت
commercial code
U
قانون تجارت
commercial law
U
قانون تجارت
bilateral trade
U
تجارت دوجانبه
commercialism
U
تجارت گرائی
laissez-faire
U
ازادی تجارت
shipping trade
U
تجارت حمل و نقل
It is both pilgrimage and commerce.
<proverb>
U
هم زیارت است هم تجارت .
visibles
U
اقلام مرئی تجارت
carrying trade
U
تجارت حمل و نقل
transport trade
U
تجارت حمل و نقل
transport industry
U
تجارت حمل و نقل
carrying-trade
U
تجارت حمل و نقل
mentoring
U
مرشدی
[تجارت و بازرگانی]
transport business
U
تجارت حمل و نقل
trade magazine
U
مجله تخصصی تجارت
carrying business
U
تجارت حمل و نقل
balance of foreign trade
U
تراز تجارت خارجی
free trade area
U
حوزه تجارت ازاد
traded
U
تجارت داد وستد
traded
U
تجارت داد و ستد
commerce
U
معاشرت تجارت کردن
trafficked
U
تجارت هدایت شده
trafficking
U
تجارت هدایت شده
traffics
U
تجارت هدایت شده
free trade area
U
منطقه تجارت ازاد
free enterprise
U
تجارت ومعامله ازاد
downtown
U
مرکز تجارت شهر
contraband
U
تجارت قاچاق یاممنوع
trade
U
تجارت داد وستد
adventure
تجارت مخاطره آمیز
adventures
U
تجارت مخاطره امیز
automobile trade
U
صنعت یا تجارت اتومبیل
traffic
U
تجارت هدایت شده
invisible trade
U
تجارت غیرقابل رویت
multilateral trade
U
تجارت چند جانبه
gains from trade
U
منافع حاصل از تجارت
invisible items of trade
U
اقلام نامرئی تجارت
free enterprise system
U
نظام تجارت ازاد
international trade
U
تجارت بین المللی
international trade
U
تجارت بین الملل
trade
U
تجارت داد و ستد
mall
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
aids to trade
U
خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
retail shopping centre
[British]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
mentoring
U
مربی بودن
[تجارت و بازرگانی]
microeconomics
U
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
micro-economics
U
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
barter away
U
تجارت یا معامله پایاپای کردن
strip mall
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
take a bath
<idiom>
U
ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
shopping centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
I am here on business.
برای تجارت اینجا آمدم.
interstate commerce commission
U
کمیسیون تجارت بین ایالات
Free pree (trade,port).
U
مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
multilateral trade
U
تجارت باچند کشور در ان واحد
restrictive trade practices
U
روشهای محدود کردن تجارت
retail centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
copartner
U
سهیم وشریک در تجارت وغیره
shopping mall
[American]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
business
U
که باعث میشود یک تجارت کار باشد
businesses
U
که باعث میشود یک تجارت کار باشد
vent for surplus theory of trade
U
نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
wool stapler
U
کسیکه تجارت پشم خام میکند
white slave
U
استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
trade follows the flag
U
تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
(not) have anything to do with someone
<idiom>
U
نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
mail order house
U
تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
Trade ( business ) is slack this week .
U
این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
dumping
U
سیاست تبعیض قیمت در تجارت بین الملل
technology
U
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technologies
U
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
restraint of trade
U
قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
stock control program
U
نرم افزاری که برای کمک به مدیریت انبار در تجارت طراحی شده است
fair trade laws
U
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
silicon valley
U
محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
e f t a (european free trade association
U
اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
agribusiness
U
تجارت محصولات کشاورزی کار و کسب کشاورزی
traded
U
تجارت کردن با داد وستد کردن
joint venture
U
سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
trade
U
تجارت کردن با داد وستد کردن
international commercial terms (incoterm
U
قراردادهای تجارت بین الملل که بوسیله اتاق بازرگانی بین الملل تهیه شده است
colliery
U
تجارت ذغال ذغال فروشی
collieries
U
تجارت ذغال ذغال فروشی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com