English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
multilateral trade U تجارت باچند کشور در ان واحد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
economic nationalism U ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
custom of a trade U عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
lawmerchant U حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
lured U وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
luring U وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
lures U وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
lure U وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
roller bearing U یاتاقانی که میله ان باچند غلتک دیگر بگردش اید
Burundi U کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession U تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
amalgam U الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
amalgams U الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
powers U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot U نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
morpheme U واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu U واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
functional unit U واحد در حال کار واحد تابعی
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
nonaligned U کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
knot U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
trade U تجارت
commerce U تجارت
business U تجارت
businesses U تجارت
mysteries U تجارت
traded U تجارت
mystery U تجارت
graphics, business U تجارت
traffics U تجارت
furriery U تجارت خز
trafficking U تجارت
trafficked U تجارت
traffic U تجارت
businesses U موضوع تجارت
refinanced U از نو تجارت کردن
refinance U از نو تجارت کردن
commercial law U قانون تجارت
refinances U از نو تجارت کردن
mercantile law U قانون تجارت
restraint of trade U محدودیت تجارت
business U موضوع تجارت
merchandies U تجارت کردن
bilateral trade U تجارت دوجانبه
traffics U تجارت غیرقانونی
refinancing U از نو تجارت کردن
unfavorable trade U تجارت نامطلوب
laissez-faire U ازادی تجارت
trafficked U تجارت غیرقانونی
traditional trade U تجارت سنتی
open trade U تجارت ازاد
commercial U مربوط به تجارت
commercialism U تجارت گرائی
traffic U تجارت غیرقانونی
trafficking U تجارت غیرقانونی
enterprises U تعهد تجارت
enterprise U تعهد تجارت
trade deficit U کسری تجارت
trade barrier U مانع تجارت
free trade U تجارت ازاد
unfavorable trade U تجارت نامساعد
business law U حقوق تجارت
free trader U تجارت ازاد
fair trade U تجارت منصفانه
fair trade U تجارت مشروع
free in trade U تجارت ازاد
home trade U تجارت داخلی
joint adventure U تجارت مشترک
law merchant U حقوق تجارت
law merchant U قانون تجارت
fair trade U تجارت عادلانه
internal trade U تجارت داخلی
internal commerce U تجارت داخلی
freedom of enterprise U ازادی تجارت
freedom of trade U ازادی تجارت
merchandise U تجارت کردن
regional trade U تجارت منطقهای
foreign trade U تجارت خارجی
floating trade U تجارت دریایی
flax trade U تجارت کتان
law of the staple U حقوق تجارت
counter trade U تجارت متقابل
chamber of commerce U اتاق تجارت
chamber of trade U اتاق تجارت
commercial code U قانون تجارت
commercial law U حقوق تجارت
chamber of commerce U اطاق تجارت
cabotage U تجارت ساحلی
maritime trade U تجارت دریایی
carring trade U تجارت داخله
balance of foreign trade U تراز تجارت خارجی
free trade area U حوزه تجارت ازاد
free trade area U منطقه تجارت ازاد
international trade U تجارت بین الملل
international trade U تجارت بین المللی
mentoring U مرشدی [تجارت و بازرگانی]
trafficked U تجارت هدایت شده
invisible trade U تجارت غیرقابل رویت
shipping trade U تجارت حمل و نقل
traffic U تجارت هدایت شده
free enterprise system U نظام تجارت ازاد
contraband U تجارت قاچاق یاممنوع
traffics U تجارت هدایت شده
visibles U اقلام مرئی تجارت
gains from trade U منافع حاصل از تجارت
trafficking U تجارت هدایت شده
adventure تجارت مخاطره آمیز
trade magazine U مجله تخصصی تجارت
invisible items of trade U اقلام نامرئی تجارت
traded U تجارت داد و ستد
carrying-trade U تجارت حمل و نقل
multilateral trade U تجارت چند جانبه
automobile trade U صنعت یا تجارت اتومبیل
It is both pilgrimage and commerce. <proverb> U هم زیارت است هم تجارت .
commerce U معاشرت تجارت کردن
trade U تجارت داد وستد
trade U تجارت داد و ستد
traded U تجارت داد وستد
free enterprise U تجارت ومعامله ازاد
carrying business U تجارت حمل و نقل
transport trade U تجارت حمل و نقل
transport industry U تجارت حمل و نقل
transport business U تجارت حمل و نقل
adventures U تجارت مخاطره امیز
downtown U مرکز تجارت شهر
carrying trade U تجارت حمل و نقل
shopping centre [British] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
restrictive trade practices U روشهای محدود کردن تجارت
retail shopping centre [British] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
aids to trade U خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
take a bath <idiom> U ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
mentoring U مربی بودن [تجارت و بازرگانی]
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
barter away U تجارت یا معامله پایاپای کردن
Free pree (trade,port). U مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
micro-economics U اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
microeconomics U اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
interstate commerce commission U کمیسیون تجارت بین ایالات
copartner U سهیم وشریک در تجارت وغیره
shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
mall U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
business U که باعث میشود یک تجارت کار باشد
wool stapler U کسیکه تجارت پشم خام میکند
vent for surplus theory of trade U نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
businesses U که باعث میشود یک تجارت کار باشد
trade follows the flag U تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
white slave U استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
(not) have anything to do with someone <idiom> U نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
mail order house U تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
Trade ( business ) is slack this week . U این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
dumping U سیاست تبعیض قیمت در تجارت بین الملل
technology U قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technologies U قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
restraint of trade U قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com