Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
trade
U
تجارت
traded
U
تجارت
mysteries
U
تجارت
mystery
U
تجارت
commerce
U
تجارت
traffic
U
تجارت
trafficked
U
تجارت
trafficking
U
تجارت
traffics
U
تجارت
business
U
تجارت
businesses
U
تجارت
graphics, business
U
تجارت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lawmerchant
U
حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
custom of a trade
U
عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
furriery
U
تجارت خز
mercantile law
U
قانون تجارت
fair trade
U
تجارت مشروع
fair trade
U
تجارت منصفانه
foreign trade
U
تجارت خارجی
fair trade
U
تجارت عادلانه
flax trade
U
تجارت کتان
floating trade
U
تجارت دریایی
cabotage
U
تجارت ساحلی
carring trade
U
تجارت داخله
chamber of commerce
U
اطاق تجارت
chamber of commerce
U
اتاق تجارت
chamber of trade
U
اتاق تجارت
commercial code
U
قانون تجارت
commercial law
U
قانون تجارت
commercial law
U
حقوق تجارت
unfavorable trade
U
تجارت نامطلوب
counter trade
U
تجارت متقابل
unfavorable trade
U
تجارت نامساعد
free in trade
U
تجارت ازاد
trade barrier
U
مانع تجارت
merchandies
U
تجارت کردن
restraint of trade
U
محدودیت تجارت
regional trade
U
تجارت منطقهای
open trade
U
تجارت ازاد
joint adventure
U
تجارت مشترک
law merchant
U
قانون تجارت
internal trade
U
تجارت داخلی
law of the staple
U
حقوق تجارت
internal commerce
U
تجارت داخلی
traditional trade
U
تجارت سنتی
free trader
U
تجارت ازاد
freedom of enterprise
U
ازادی تجارت
freedom of trade
U
ازادی تجارت
trade deficit
U
کسری تجارت
maritime trade
U
تجارت دریایی
home trade
U
تجارت داخلی
law merchant
U
حقوق تجارت
traffic
U
تجارت غیرقانونی
merchandise
U
تجارت کردن
businesses
U
موضوع تجارت
business
U
موضوع تجارت
free trade
U
تجارت ازاد
traffics
U
تجارت غیرقانونی
laissez-faire
U
ازادی تجارت
trafficked
U
تجارت غیرقانونی
refinance
U
از نو تجارت کردن
refinanced
U
از نو تجارت کردن
business law
U
حقوق تجارت
bilateral trade
U
تجارت دوجانبه
trafficking
U
تجارت غیرقانونی
commercial
U
مربوط به تجارت
commercialism
U
تجارت گرائی
enterprises
U
تعهد تجارت
refinances
U
از نو تجارت کردن
enterprise
U
تعهد تجارت
refinancing
U
از نو تجارت کردن
carrying trade
U
تجارت حمل و نقل
mentoring
U
مرشدی
[تجارت و بازرگانی]
transport industry
U
تجارت حمل و نقل
multilateral trade
U
تجارت چند جانبه
transport trade
U
تجارت حمل و نقل
transport business
U
تجارت حمل و نقل
carrying business
U
تجارت حمل و نقل
It is both pilgrimage and commerce.
<proverb>
U
هم زیارت است هم تجارت .
visibles
U
اقلام مرئی تجارت
trade magazine
U
مجله تخصصی تجارت
shipping trade
U
تجارت حمل و نقل
carrying-trade
U
تجارت حمل و نقل
free enterprise system
U
نظام تجارت ازاد
traded
U
تجارت داد و ستد
commerce
U
معاشرت تجارت کردن
trafficked
U
تجارت هدایت شده
trade
U
تجارت داد وستد
trafficking
U
تجارت هدایت شده
free enterprise
U
تجارت ومعامله ازاد
downtown
U
مرکز تجارت شهر
contraband
U
تجارت قاچاق یاممنوع
adventure
تجارت مخاطره آمیز
adventures
U
تجارت مخاطره امیز
automobile trade
U
صنعت یا تجارت اتومبیل
traffic
U
تجارت هدایت شده
balance of foreign trade
U
تراز تجارت خارجی
traded
U
تجارت داد وستد
free trade area
U
منطقه تجارت ازاد
international trade
U
تجارت بین الملل
traffics
U
تجارت هدایت شده
invisible items of trade
U
اقلام نامرئی تجارت
invisible trade
U
تجارت غیرقابل رویت
international trade
U
تجارت بین المللی
gains from trade
U
منافع حاصل از تجارت
trade
U
تجارت داد و ستد
free trade area
U
حوزه تجارت ازاد
shopping mall
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
aids to trade
U
خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
commercial center
[American]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
microeconomics
U
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
micro-economics
U
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
mentoring
U
مربی بودن
[تجارت و بازرگانی]
Free pree (trade,port).
U
مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
multilateral trade
U
تجارت باچند کشور در ان واحد
shopping centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
interstate commerce commission
U
کمیسیون تجارت بین ایالات
copartner
U
سهیم وشریک در تجارت وغیره
take a bath
<idiom>
U
ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
barter away
U
تجارت یا معامله پایاپای کردن
I am here on business.
برای تجارت اینجا آمدم.
restrictive trade practices
U
روشهای محدود کردن تجارت
shopping center
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
(not) have anything to do with someone
<idiom>
U
نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
business
U
که باعث میشود یک تجارت کار باشد
wool stapler
U
کسیکه تجارت پشم خام میکند
businesses
U
که باعث میشود یک تجارت کار باشد
vent for surplus theory of trade
U
نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
trade follows the flag
U
تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
white slave
U
استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
mail order house
U
تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
dumping
U
سیاست تبعیض قیمت در تجارت بین الملل
Trade ( business ) is slack this week .
U
این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
technology
U
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technologies
U
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
stock control program
U
نرم افزاری که برای کمک به مدیریت انبار در تجارت طراحی شده است
restraint of trade
U
قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
silicon valley
U
محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
fair trade laws
U
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
e f t a (european free trade association
U
اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
agribusiness
U
تجارت محصولات کشاورزی کار و کسب کشاورزی
traded
U
تجارت کردن با داد وستد کردن
trade
U
تجارت کردن با داد وستد کردن
joint venture
U
سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
international commercial terms (incoterm
U
قراردادهای تجارت بین الملل که بوسیله اتاق بازرگانی بین الملل تهیه شده است
collieries
U
تجارت ذغال ذغال فروشی
colliery
U
تجارت ذغال ذغال فروشی
economic nationalism
U
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
exchanged stabilization fund
U
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com