English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
heat setting U تثبیت گرمائی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
automatic pilot U وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilots U وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
voltage stabilizer U تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
stabilizer U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilisers U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
fixations U تثبیت
stabilizes U تثبیت
fixation U تثبیت
stabilised U تثبیت
stabilises U تثبیت
anchor cell U سل تثبیت
stabilising U تثبیت
stabilized U تثبیت
fixing U تثبیت
consolidation U تثبیت
stabilize U تثبیت
fixity U تثبیت
confirmation U تثبیت
stabilisation U تثبیت
stabilization U تثبیت
corroboration U تثبیت
functional fixedness U تثبیت کارکردی
visual fixation U تثبیت دیداری
voltage stabilization U تثبیت ولتاژ
reinstating U تثبیت کردن
reinstates U تثبیت کردن
wage stabilization U تثبیت مزد
reinstated U تثبیت کردن
reinstate U تثبیت کردن
avouch U تثبیت کردن
course stabilizer U تثبیت کننده
price ceilings U تثبیت قیمت
nitrogen fixation U تثبیت نیتروژن
mechanical stabilization U تثبیت مکانیکی
price freezing U تثبیت قیمت
maintenance level U سطح تثبیت
holding attack U تک تثبیت کننده
price stability U تثبیت قیمت
price stabilization U تثبیت قیمت
fixation process U فرایند تثبیت
fixation point U نقطه تثبیت
fixation of affect U تثبیت عاطفی
fixate U تثبیت کردن
fixing agent U عامل تثبیت
fixedness U تثبیت شدگی
stop go policy U سیاست تثبیت
father fixation U تثبیت پدری
economic stabilization U تثبیت اقتصادی
price freeze U تثبیت قیمت ها
stabilises U تثبیت کردن
stabilising U تثبیت کردن
patent U حق تثبیت اختراع
reinstatement U تثبیت در مقام
stabilisers U تثبیت کننده
stabilised U تثبیت کردن
stabilizer U تثبیت کننده
confirmation U تثبیت استقرار
stabilizers U تثبیت کننده ها
patents U حق تثبیت اختراع
stabilized U تثبیت کردن
stabilize U تثبیت کردن
patenting U حق تثبیت اختراع
stabilization U پابرجاسازی تثبیت
positioning U تثبیت موقعیت
stabilizes U تثبیت کردن
patented U حق تثبیت اختراع
stabilizer U ثابت تثبیت کننده
holding force U نیروی تثبیت کننده
stabilized layer U لایه تثبیت شده
viscosity stabilizer U تثبیت کننده گرانروی
well fixed U خوب تثبیت شده
voltage stabilization U تثبیت فشار الکتریکی
stabilization policy U سیاست تثبیت اقتصادی
stabilized layer U قشر تثبیت شده
stabilizing sleeve U غلاف تثبیت کننده
hard shoulder U شانه تثبیت شده
stabilisers U ثابت تثبیت کننده
fix U تثبیت محل ناو
course stabilizer U تثبیت کننده مسیر
emulsion stabilizer U تثبیت کننده امولسیونی
exchanged stabilization fund U صندوق تثبیت ارز
built in stabilizers U تثبیت کنندههای خودکار
automatic stabilizer U تثبیت کننده خودکار
verges U شانه تثبیت نشده
verge U شانه تثبیت نشده
course stabilizer U دستگاه تثبیت مسیر
fixes U تثبیت محل ناو
self stabilizing dynamo U دینام خود تثبیت کننده
voltage stabilizer U تثبیت کننده اختلاف سطح
routes U به خاک نشاندن تثبیت کردن
route U به خاک نشاندن تثبیت کردن
commodity agreement U تثبیت مشترک قیمت فروش
mains voltage stabilizer U تثبیت کننده ولتاژ شبکه
zener diode stabilization U تثبیت کنندگی دیود زنر
stabilize U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
pegging U تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
stabilised U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilizes U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilising U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilises U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilized U به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
high frequency stabilized arc U قوس نوری تثبیت شده ی فرکانس بالا
adjustable stabilizer U تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
functional finance U سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
price support U تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
stop bath U ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
setting time U [مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
fair trade laws U قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
positioning band U حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
declaratory judgment U حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
confirm U تصدیق کردن تثبیت کردن
confirms U تصدیق کردن تثبیت کردن
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
fixes U ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fix U ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com