Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
election propaganda
U
تبلیغات انتخاباتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
constituency
U
حوزه انتخاباتی
candidate
U
نامزد انتخاباتی
running mates
U
متحد انتخاباتی
running mate
U
متحد انتخاباتی
electioneering
U
مبارزه انتخاباتی
election campaign
U
مبارزه انتخاباتی
constituencies
U
حوزه انتخاباتی
electioneer
U
فعالیت انتخاباتی کردن
slates
U
فهرست نامزدهای انتخاباتی
slated
U
فهرست نامزدهای انتخاباتی
polled
U
فهرست نامزدهای انتخاباتی
polls
U
فهرست نامزدهای انتخاباتی
campaign
U
لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
campaigned
U
لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
campaigning
U
لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
poll
U
فهرست نامزدهای انتخاباتی
campaigns
U
لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
slate
U
فهرست نامزدهای انتخاباتی
plateform
U
برنامه کار نامزدهای انتخاباتی
pocket borough
U
حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
The campaign was considered to have failed.
U
مبارزه
[انتخاباتی]
شکست خورده بحساب آورده شد.
gerrymander
U
تقسیم حوزههای انتخاباتی وغیره بطور غیر عادلانه
incantation
U
تبلیغات
publicists
U
تبلیغات چی
publicist
U
تبلیغات چی
publicity
U
تبلیغات
propagandist
U
تبلیغات چی
propagandists
U
تبلیغات چی
incantations
U
تبلیغات
propaganda
U
تبلیغات
advertisement
U
تبلیغات
advertisements
U
تبلیغات
showman
U
تبلیغات چی
showmen
U
تبلیغات چی
publicises
U
تبلیغات کردن
puffery
U
تبلیغات پر سر وصدا
propagandize
U
تبلیغات کردن
white propaganda
U
تبلیغات سفید
publicize
U
تبلیغات کردن
publicising
U
تبلیغات کردن
publicised
U
تبلیغات کردن
fanfare
[of publicity]
U
هیاهوی تبلیغات
political propaganda
U
تبلیغات سیاسی
publicized
U
تبلیغات کردن
competitive advertising
U
تبلیغات رقابتی
grey propaganda
U
تبلیغات خاکستری
grey propaganda
U
تبلیغات منفی
black propaganda
U
تبلیغات خطرناک
black propaganda
U
تبلیغات سیاه
hard advertising
U
تبلیغات تهاجمی
heavy advertising
U
تبلیغات وسیع
advertising blitz
U
تبلیغات شدید
publicizes
U
تبلیغات کردن
publicizing
U
تبلیغات کردن
burst advertising
U
شروع تبلیغات شدید
aids to trade
U
حمل و نقل و تبلیغات
space broker
U
کارگزار امور تبلیغات
target audience
U
جماعت هدف تبلیغات
hustle and bustle
U
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
razzamatazz
U
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
razzmatazz
U
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
hoopla
U
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
shivaree
U
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
carnival
[American E]
U
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
funfair
U
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
proselytism
U
تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
media circus
U
تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
media hype
U
تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
This sort of propaganda is for home consumption
U
این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است
consumer advertising
U
تبلیغات تجاری بمنظور جلب توجه مصرف کننده
electrographic architecture
U
[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
guided propagation
U
تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
sales promotion
U
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com